سینا : ببین مامان ! من اگه دارم میگم که می خوام برای این چند ساعت با سه تایی تون باشم به خاطر اینه که می خوام اون فاصله و تضاد ها رو بین شما از بین ببرم و این دلیل نمیشه که همیشه از این بر نامه ها داشته باشیم . بعد ها پیش میاد که من بخوام با هر کدوم از شما تنهام باشم . همون جوری که قبلا بودم . ولی می دونم اون قدر به شما خوش می گذره که حتی خودتون داوطلب میشین و میگین که دوست دارین به صورت دسته جمعی حال کنین . در هر حال هر کاری نیاز به تنوع خاصی داره . رودابه : اگه اجازه می فر مایید من برم یه دوشی بگیرم ..
ساناز به حالت قهر داشت اتاق رو ترک می کرد .
ساناز : هنوز هیچی نشده داره خودشو تو دلت جا می کنه.
سینا : ساناز این چه طرز بر خوردیه که تو با دوستت داری ؟ من با هر سه تا تون رابطه داشتم . حالا تو و مامان یه امتیاز خاص و ویژه هستین واسه من . ولی دلیل نمیشه که دختری رو که خودشو تقدیم و تسلیم من کرده بخوام این جور از خودم بر نجونم و به اون بی توجهی کنم .
ساناز : ولی اینم درست نیست که بخوای با من این طور بر خورد کنی ..
-عزیزم ساناز جان .من اگه جای تو بودم میدون رو خالی نمی کردم . در عمل نشون می دادم که خیلی داغ تر و با حال تر از بقیه می تونم کار کنم و خودمو نشون بدم . خیلی هم اهل حال هستم .
-می دونم . تو که الان این جا داری از دختر مردم دفاع می کنی حتما وقتی که توی رختخواب هم اونو کنار ما داشته باشی از اون دفاع می کنی . بیشتر از اون تعریف می کنی ..
-عزیزم مگه ما جنگ داریم یا این که می خواهیم بریم خواستگاری ؟ شما هر سه نفرتون برای من عزیزین . تازه مامان که شوهر داره . یعنی بابا سیاوش ما .. ساناز خوشگله من بیا . تو اگه نباشی حال کردن ما ارزشی نداره . میای ؟
-نمی تونم تو رو ببینم که با یکی دیگه باشی . حالا مامان رو میگیم از خودمونه به هزار مصیبت خودمو قانع می کنم که تحملش کنم و اونم به گردن تو حق داره . هر چند هنوز دلم از دستش پره و ازش ناراحتم .
-عزیزم خواهر خوشگلم فکر کنم اول با مامان ار تباط داشتم که بعدا تو اومدی روی کار .
-اگه این جوره که مقصر تو هستی
-حالا کاری به این کارا نداشته باش . کاری هست که شده . باید به آینده نگاه کرد .
-تو که ضربه نمی خوری و ضرر نمی کنی . فشار به دوش ماست . اصلا اون چه حقی داشت که اول حموم کنه .
-ساناز خواهر خوشگل من این جور لجبازی خودت رو نشون نده . تو که نمی خواستی حموم کنی .. دیگه این جور بچه بازی رو باید کنار بذاری .
-تو داری ازش دفاع می کنی ؟ همین حالا طرفدار اون شدی ؟
سینا : اووووووففففففف از دست تو من دق اومدم . هر کاری که دوست داری انجام بده . من دیگه اصراری نمی کنم .
ساناز که دید سینا داره بی خیالی نشون میده به خود اومد و با خودش گفت کور خوندین همه تون کور خوندین فکر کردین من می کشم کنار تا دو تایی تون سینا رو تصاحب کنین ؟ تازه , کار مامان رو که نمیشه اشم تصاحب روش گذاشت ولی می دونم که این رودابه یه نقشه هایی توی سرش هست . سینا واسه این که اونا رو با هم جور کنه و آشتی بده دوست داشت که بر نامه سکس گروهی رو به نحو احسن پیاده کنه حتی اگر هم شده اونارو وادار به لز با هم بکنه که مزه این کار رو هم در حد و اندازه های یک سکس بچشن و این جوری دیگه حوصله شون سر نیاد . این جا می موند اون رفتار سینا که باید کاری می کرد که علاقه خودش به اون سه زن رو در یه حد و اندازه نشون می داد . سینا دوست نداشت که رودابه هم احساس کمبود و حقارت کنه . ساناز خیلی سریع خودشو لخت کرد و رفت حموم کنار رودابه قرار گرفت ... رودابه حس کرد که دوستش نسبت به اون خشم شدیدی داره . از رفتار سینا خوشش اومده بود و رفتار سارا هم نسبت به اون بد نبود اما اخم و تخم ساناز اونو ناراحت می کرد . سعی می کرد تا ساناز سر صحبتو باز نکرده چیزی نگه . ساناز حتی شورتشو هم در آورد تا مثلا به رودابه نشون بده که اندام بهتر و سفید تر و وسوسه انگیز تری داره ..
رودابه هم قمبل کرد و یه دستی رو باسنش کشید و مدام با اون ور می رفت .با این شیوه می خواست نشون بده که بر جستگی باسن من بیشتر توی دید سیناست تا اندام تو . به نظر رودابه این حرکات ساناز جز بچه بازی چیزی نمی تونست باشه اونم از این حرکاتش خسته شده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
ساناز به حالت قهر داشت اتاق رو ترک می کرد .
ساناز : هنوز هیچی نشده داره خودشو تو دلت جا می کنه.
سینا : ساناز این چه طرز بر خوردیه که تو با دوستت داری ؟ من با هر سه تا تون رابطه داشتم . حالا تو و مامان یه امتیاز خاص و ویژه هستین واسه من . ولی دلیل نمیشه که دختری رو که خودشو تقدیم و تسلیم من کرده بخوام این جور از خودم بر نجونم و به اون بی توجهی کنم .
ساناز : ولی اینم درست نیست که بخوای با من این طور بر خورد کنی ..
-عزیزم ساناز جان .من اگه جای تو بودم میدون رو خالی نمی کردم . در عمل نشون می دادم که خیلی داغ تر و با حال تر از بقیه می تونم کار کنم و خودمو نشون بدم . خیلی هم اهل حال هستم .
-می دونم . تو که الان این جا داری از دختر مردم دفاع می کنی حتما وقتی که توی رختخواب هم اونو کنار ما داشته باشی از اون دفاع می کنی . بیشتر از اون تعریف می کنی ..
-عزیزم مگه ما جنگ داریم یا این که می خواهیم بریم خواستگاری ؟ شما هر سه نفرتون برای من عزیزین . تازه مامان که شوهر داره . یعنی بابا سیاوش ما .. ساناز خوشگله من بیا . تو اگه نباشی حال کردن ما ارزشی نداره . میای ؟
-نمی تونم تو رو ببینم که با یکی دیگه باشی . حالا مامان رو میگیم از خودمونه به هزار مصیبت خودمو قانع می کنم که تحملش کنم و اونم به گردن تو حق داره . هر چند هنوز دلم از دستش پره و ازش ناراحتم .
-عزیزم خواهر خوشگلم فکر کنم اول با مامان ار تباط داشتم که بعدا تو اومدی روی کار .
-اگه این جوره که مقصر تو هستی
-حالا کاری به این کارا نداشته باش . کاری هست که شده . باید به آینده نگاه کرد .
-تو که ضربه نمی خوری و ضرر نمی کنی . فشار به دوش ماست . اصلا اون چه حقی داشت که اول حموم کنه .
-ساناز خواهر خوشگل من این جور لجبازی خودت رو نشون نده . تو که نمی خواستی حموم کنی .. دیگه این جور بچه بازی رو باید کنار بذاری .
-تو داری ازش دفاع می کنی ؟ همین حالا طرفدار اون شدی ؟
سینا : اووووووففففففف از دست تو من دق اومدم . هر کاری که دوست داری انجام بده . من دیگه اصراری نمی کنم .
ساناز که دید سینا داره بی خیالی نشون میده به خود اومد و با خودش گفت کور خوندین همه تون کور خوندین فکر کردین من می کشم کنار تا دو تایی تون سینا رو تصاحب کنین ؟ تازه , کار مامان رو که نمیشه اشم تصاحب روش گذاشت ولی می دونم که این رودابه یه نقشه هایی توی سرش هست . سینا واسه این که اونا رو با هم جور کنه و آشتی بده دوست داشت که بر نامه سکس گروهی رو به نحو احسن پیاده کنه حتی اگر هم شده اونارو وادار به لز با هم بکنه که مزه این کار رو هم در حد و اندازه های یک سکس بچشن و این جوری دیگه حوصله شون سر نیاد . این جا می موند اون رفتار سینا که باید کاری می کرد که علاقه خودش به اون سه زن رو در یه حد و اندازه نشون می داد . سینا دوست نداشت که رودابه هم احساس کمبود و حقارت کنه . ساناز خیلی سریع خودشو لخت کرد و رفت حموم کنار رودابه قرار گرفت ... رودابه حس کرد که دوستش نسبت به اون خشم شدیدی داره . از رفتار سینا خوشش اومده بود و رفتار سارا هم نسبت به اون بد نبود اما اخم و تخم ساناز اونو ناراحت می کرد . سعی می کرد تا ساناز سر صحبتو باز نکرده چیزی نگه . ساناز حتی شورتشو هم در آورد تا مثلا به رودابه نشون بده که اندام بهتر و سفید تر و وسوسه انگیز تری داره ..
رودابه هم قمبل کرد و یه دستی رو باسنش کشید و مدام با اون ور می رفت .با این شیوه می خواست نشون بده که بر جستگی باسن من بیشتر توی دید سیناست تا اندام تو . به نظر رودابه این حرکات ساناز جز بچه بازی چیزی نمی تونست باشه اونم از این حرکاتش خسته شده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
2 نظرات:
کسشر چرا مینویسی، منظورم پسران طلاییه، دقیقا داری کسشر مینویسی، اگه مخت گوزیده تمومش کن الکی وقت بقیه رو نگیر.
شرمنده داداش یا آبجی ! واسه یه نفر در مسجد رو نمی بندن ... شما وکیل وصی بقیه هستید ؟ چند نفر می دونن که جنابعالی تشریف میارید به این گونه سایتهای مبتذل و مستهجن ؟! که نماینده باز دید کنند گان شدید ..؟!مطالعه نفر مایید داداش یا آبجی ! با احترام : برادر ایرانی
ارسال یک نظر