نلی هنوز باورش نمی شد که بالاخره راضی شده باشه به حرفای شوهرش گوش کنه .. سختش بود .. باورش نمی شد که شوهرش این پیشنهاد رو به اون بده . اون حتی عادت نداشت به این که رو سری رو پیش نا محرم از سرش بر داره . باورش نمی شد که نیمایی که عاشقش بود اونو این طور وارد بازی و دنیایی بکنه که ازش نفرت داشت و به اون فکر نمی کرد . نمی دونست چرا شوهرش همچین احساسی پیدا کرده . چرا به زوج مهران و مهناز علاقه مند شده و دوست داره با اونا سکس ضربدری کنه . با این که مهران مرد خوش قیافه و خوش اندامی بود ولی اون چندشش می شد از ایبن که خودشو در اختیار مرد دیگه ای به غیر از شوهرش بذاره . اون اوایل نمی دونست که هدف نیما از تغییراتی که در زندگیش به وجود آورده چیه . چرا بهش میگه می تونی راحت از لباسای سکسی استفاده کنی .. می تونی حتی رو ساپورتت مانتوی خیلی کوتاه یا بلوز بپوشی .. روسری از سرت بر داری .. با مردا دست بدی .. اون همه اینا رو حمل بر این گذاشته بود که شوهرش نمی خواد مرد سختگیری باشه . می خواد اونو آزاد بذاره . با هاش راه بیاد . بهش بگه زن و شوهر باید با هم تفاهم داشته باشن .. اوایل وقتی که نیما واسش فیلمهای سکسی می ذاشت اون بدش میومد ولی یواش یواش به دیدن اون فیلمها عادت کرده بود . و تازه خوششم میومد .. وقتی نیما کف دستشو روی کسش قرار می داد و اون نگاهش به مانیتوری بود که کیر مردای غریبه رو نشون می داد هیجان زیادی بهش دست می داد . نیما واسش از خیانت و سکس های ضربدری می گفت از این که در این دوره و زمونه از بس زندگی یکنواخت شده برای این که زن و شوهر ها یه تنوعی به زندگی خودشون بدن میرن به دنبال سکس های ضربدری . البته گروهی که به هم اعتماد داشته باشن و بتونن نهایت لذتو از هم ببرن . نلی می تونست خیلی از مسائلو بپذیره ولی با سکس ضربدری مخالف بود . هم این که اون سختش بود که تنشو در اختیار مرد دیگه ای قرار بده و هم این که نمی تونست خودشو قانع کنه که شوهرش با زن دیگه ای باشه . به خصوص این که مهناز زن تپل و خوش اندامی بود و شوهرش نیما هم دوست داشت که نلی اندامی مثل اندام مهناز رو داشته باشه . .وقتی نیما از سکس ضربدری واسش می گفت و از حالتایی که یک زن و یک مرد در رابطه با زن و مرد دیگه ای قرار می گیرن دوست داشت با مشت و لگد به سر و کله نیما بکوبه . باورش نمی شد که شوهرش تا این حد بی غیرت باشه . انگار میون چهار تا شون فقط اون بود که نا راضی بود .. نلی دوست نداشت دیگه مهمونی چهار نفره بدن . چون وقتی به این فکر می کرد که مهران چه نظری راجع به اون داره یه حالی می شد .. ولی یه روز که مهران حسابی تیپ زده بود به مهناز گفت که تو نیم ساعت دیگه بیا .. اون شب مهمونی توی خونه نیما اینا بود . نلی هم خونه تنها بود . وقتی نلی مهران رو تنها دید سختش بود ... مهران دوست داشت سر صحبتو باز کنه .. عطری هم به خودش زده بود که هنگام سکس واسه خانوما خیلی تحریک آمیز بود یه پیر هنی هم تنش کرده بود که چاک سینه شو نشون می داد .. واسه یه لحظه که نگاه نلی به مهران افتاد تنش لرزید .. فوری ازش فاصله گرفت .. اما بی اختیار به یاد فیلمهای سکسی افتاد . فانتزی هایی که به هنگام سکس تصورشو میکرد و این که کیر های غریبه ای رو که توی کس خودش در نظر می گرفت ....
مهران : نلی خانوم .. همه مون دوست داریم روابطمون صمیمانه تر شه .. ولی ظاهرا شما مخالفت می کنین .. صورت نلی از شرم سرخ شه بود . انتظار این حرکت رو از مهران نداشت . اونو خیلی بی نزاکت حس کرد .. -ببخشید متوجه منظورتون نمیشم .
-همین شرم و حیای شماست که شما رو خواستنی تر می کنه . من هر طوری شده باید به خواسته اکثریت جامه عمل بپوشونم .
نلی : ببخشید مهناز جون کی میاد ؟
-اون الان تو راهه . شما دوست ندارین زندگیتون تنوع داشته باشه . البته نیما هم متوجه شده که باید یه تحرکی به زندگیش بده .. .... ادامه داد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر