ماندانا رفت رو کیر مهران نشست و معین هم یه نگاهی به کیر چرب و کرم آلودش انداخت و گفت حالا دیگه مانی جون خودت رو آماده کن که داره میاد ..
ماندانا : اووووووووووهههههه ..نههههههههه خیلی درد داره . من تحملشو ندارم . نمی تونم . نمی تونم . درد داره . خیلی درد داره آخخخخخخخخ .. وییییییییی من می ترسم ...
معین : هنوز که کاری نکردم هنوز که بادش به تو نخورده که می ترسی . فکر کن همونیه که داره میره توی کست ماندانا : آخه من تا حالا از این کارا نکرده . یعنی از این طرف کار نکردم . من نمی دونم شما مردا چقدر عاشق این کار هستین ؟
معین : منظورت کون کردنه ؟
ماندانا : نمیشه یه خورده با کلاس تر بگی ؟
معین : مثلا چه جوری ..
-آنال سکس
معین : نمی دونم چی بگم .. فقط اینو می دونم به وقت سکس بیشتر لول ها همه در یک حد هستند ..
ویدا خنده اش گرفته بود از این که ماندانا داره با این حرفای سر کاری مخ امیر رو به کار می گیره . چه حالی می کردند دو تا خانوما و پسرا هم دست کمی از اونا نداشتند .. ماندانا می دونست که از کون دادن هم لذت می بره . نه به خاطر این که از کون دادن یا همون جوری که گفته بود به فر موده غربی ها از آنال سکس خوشش بیاد بلکه به این دلیل که می خواست معین هم از بودن با اون لذت ببره و حال کنه یه جورایی . ..
ماندانا : اوووووووووففففف معین جون کونم .. وااااااایییییییی یواش تر یواش تر .. من نمی دونم شما مردا چرا این جوری هستین . راستش من اصلا به این وحید اجازه ندادم که با من آنال کار کنه . ببین چقدر دوستت دارم که با تو این حرفا رو ندارم . نیست که شوهرم توی داروخانه کار می کنه و جزو بهترین پزشکان دارو ساز کشوره همش از این می گفت که نمی دونم آنال سکس غیر بهداشتیه .. و از این ناحیه زن لذت نمی بره و نمی دونم چی شده و چی نشده . طوری که من فکر می کردم اگه یه زمانی منم تمایل داشته باشم اون خودشو کنار بکشه و واسه این که حرفی واسه گفتن داشته باشم به اون می گفتم خب واسه یک بار ایرادی نداره و از این حرفا . دیدم همون شب دوم از دواجمون کیرشو همچین فشاری داد به سوراخ ببخشید کونم .. دیگه این جا رو نشد بگم آنال .. خوب نبود بگم سوراخ آنال ... که جیغم رفت آسمون .. گفتم آقا وحید اشتباه رفت ؟ پس چی بود اون همه شعار می دادی بهداشتی نیست و زن لذت نمی بره .. اونم در جواب می دونی چی گفت ؟ شوهر جونم با کمال پر رویی گفت که من هنوزم خوشم نمیاد .. بعد کیرشو بین دو تا قاچ کونم گذاشت روش حرکت می داد و می گفت من خوشم نمیاد این خوشش میاد . خلاصه هر جوری بود فرو کرد توی کونم . اگه بدونی چه دردی می کشیدم تا دو هفته خودش واسم دوا می زد ...
ویدا دیگه داشت حوصله اش سر میومد . زن داداشش زیاد حرف می زد . ولی ویدا نگاهشو به درختای جنگل و زیبایی های طبیعت دوخته بود .. به رودی که چند متر پایین تر در جریان بود .. از صدای برخورد آبهای تیز و زلال به تخته سنگها خوشش میومد . صدای آب به اون آرامش می داد .. و نهری که از کنارش می گذشت و درختای اطراف اون و حاشیه رود خونه . نگاهشو به ماندانا دوخته بود که همزمان دو تا کیر وارد بدنش می شد و خارج می شد .. . سکوت کوهستان جنگلی که با صدای بر خورد آب به تخته سنگها و صدای پرندگان شکسته می شد یک بار دیگه اونو به هیجان آورده بود که خودشو در اختیار پسرا بذاره ....صدای ماشینها در آرامش و سکوت جنگل محو شده بود ..
ماندانا : آخخخخخخخ چقدر از حرکت و استیل هر دو نفرتون خوشم میاد ... ویدا منو ببخش معطلت کردم ..
ویدا : ایرادی نداره نمیشه که ..
فوری دستشو گذاشت جلو دهنش . لعنت بر من که نمی تونم جلوی این صاحاب مرده رو بگیرم .. نزدیک بود بگه نمیشه که همیشه من اول باشم .... از اون جایی که تا حالا از این حقه بازیها نداشته بود هنوز کلی کار داشت تا بتونه خودشو با شرایط موجود هماهنگ کنه .
معین : آخخخخخخخخخ .. مانی جونم .. دیگه نمی تونم ...
ماندانا : بزن به رونم .. بمال به کونم ..
مهران هم نگاهش به آسمون بود و دستاشو دور کمر ماندانا حلقه کرده و در محیط آرام و دلپذیر طبیعت با حرکتی یکنواخت اما تند و ضرباتی محکم کیرشو از پایین به انتهای کس ماندانا می کوبوند ...
ماندانا : اووووووفففففف سوختم سوختم .. آخخخخخخخخخ کسسسسسسسم کسسسسسسم .. جووووووووون ولم نکنین .. ادامه بدین ..
معین دستاشو رو سینه های ماندانا گذاشته بود و به خودش فشار می آورد که بیشتر با اون کون بر جسته و سوراخ تنگش حال کنه .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر