مژده : خب اگه این درسو خوب نخونی بهت نمره قبولی نمیدم . من از اون استادان خیلی سخت گیرم ..
-منم از اون دانشجویان سخت کیرم .
-دیوونه خیلی پر رویی . باید حسابی تنبیهت کنم ولی انگار تواصلا ازرو نمیری و همش داری حرف خودت رو می زنی . من با تو چیکار کنم . اصلا نمی دونم . میترسم آخرش خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کنی منو از دست بدی . نمی دونم ..
-مژده عشق من پس از مدتها اومدم با هات حال کنم . نمی دونم که این جا چه خیره . انتظار ندارم که با من از این حرفا بزنی و روحیه منو کسل کنی . می دونی که شهروز چقدر عاشق توست و تو رو می خواد .
-آرررررررررررره می دونم . خیلی خوب هم می دونم . می دونم و اینو دارم می بینم و همیشه به من نشون میدی .
-حالا داری بهم متلک میگی ؟
دیگه امونش ندادم . از چپ و راست و بالا و پایین آتیش می کردم .
مژده : چه خبرته ! چقدر آتیشت تنده . این قدر آتیشت تنده که این جور سرم بلا میاری اگه تند نباشه چیکار می کنی ؟ .. می دونم دیگه . جنس خراب شما پسرا رو می شناسم . هر روز خیلی از دخترا میان شکایت شما پسرا رو پیش من می کنن . مخصوصا از تو یکی که خیلی شکایت می کنن .
-من نمی دونم کی جرات می کنه که از من شکایت کنه ؟ باید هر چه زود تر اسم اونو به من بدی .. که به این شایعات خاتمه بدم .
-وای عشق من چقدر آبرو خواهه . حالا این قدر فیلم بازی نکن و بیا توی بغل من . فدات شم عزیزم . چقدر تو نازک نارنجی هستی . حالا بیا و با ما مدارا کن ...
استاد خوشگل من همچنان داغ داغ بود .
-نهههههههه شهروز .. محکم تر .. کاری بکن که یه خیلی خوشم بیاد . دوستت دارم . بازم به من حرفای خوب و قشنگ بزن . به من خیانت نکن . خواهش می کنم . منو ببوس ...
مرتب سرشو از این سمت به اون سمت پرت می کرد . موهاشو افشون می کرد . جیغ می کشید . و من در برابر این همه عشق و حال اون مونده بودم و خجالت می کشیدم از رفتاری که نسبت به اون داشتم . آروم آروم اونو بوسیدم . دستاشو گذاشتم توی دستای خودم و اونو به طرف خودم کشوندم .. بعد ولش کردم و بغلش زدم . به شکل های مختلف لمسش کردم . یهو دیدم که آروم گرفته . پاهاشو دور کمرم قفل کرد . طوری که من نتونستم خودمو ول کنم .. آبمو با لذت تمام توی کس مژده خالی کردم . ولی ولش نکردم . اونو بوسیدم . همه جاشو , بدنشو غرق غرق کردم .. غرق لب و زبون و بوسه هام . میک زدن و لیس زدن هم در دستور کارم بود .
-جوووووووووون .. چه بدنیه که تو داری خانوم دکتر .
می دونستم که اختصاصی مال خودمه . ولی دوست داشتم اونو بگیرم . برای من شهروزی که با انواع و اقسام دخترا آشنا بودم به خوبی می دونستم که مژده چند سر و گردن از بقیه بالاتره . برای همین اختلاف سنی ده سال برام مهم نبود . اونو یه دور بر گردوندم و از پشت کردم توی کونش . جیغ می کشید ولی به خاطر من تحمل کرد و حرف نزد . خوشم میومد که باز و بسته شدنشو می دیدم .. و حرکت اون حلقه ای رو که انگاری به کیر من چسبیده و همراه با اون حرکت می کرد ... بیشتر از بیست دقیقه داشتم کونشو می کردم .
-شهروز می خوام آبتو بخورم . کیرت رو بده من .
اون بازم داشت به من حال می داد . عین خیالش نبود که این کیر وارد کس و کونش شده .. هیجان زده شده بود . شاید پیشنهاد از دواج من غافلگیرش کرده بود . کیر کس و کون کرده من وقتی رفت توی دهن مژده همون اول بزرگ شد. مژده طوری دهنشو دور کیر من می گردوند که باورم نمی شد که الان یک ساعتیه دارم با هاش حال می کنم و چند دقیقه پیش هم ار ضا شدم . گذاشتم آبمو تا اون حدی که دوست داره بخوره . خیلی بهش مزه داد . . بالاخره من و اون خدا حافظی کردیم از خونه خارج شدم ... یه ماشین شاسی بلند جلوم تر مز زد ... یه دختر شیک و پیک با یه عینک دودی جلوم سبز شد .. یعنی پشت رل نشسته بود ..
-بپر بالا .. سرمو انداختم پایین و اعتنایی نکردم .
-آقا خوشگله . من که خودم می دونم تو دلت می خواد .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-منم از اون دانشجویان سخت کیرم .
-دیوونه خیلی پر رویی . باید حسابی تنبیهت کنم ولی انگار تواصلا ازرو نمیری و همش داری حرف خودت رو می زنی . من با تو چیکار کنم . اصلا نمی دونم . میترسم آخرش خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کنی منو از دست بدی . نمی دونم ..
-مژده عشق من پس از مدتها اومدم با هات حال کنم . نمی دونم که این جا چه خیره . انتظار ندارم که با من از این حرفا بزنی و روحیه منو کسل کنی . می دونی که شهروز چقدر عاشق توست و تو رو می خواد .
-آرررررررررررره می دونم . خیلی خوب هم می دونم . می دونم و اینو دارم می بینم و همیشه به من نشون میدی .
-حالا داری بهم متلک میگی ؟
دیگه امونش ندادم . از چپ و راست و بالا و پایین آتیش می کردم .
مژده : چه خبرته ! چقدر آتیشت تنده . این قدر آتیشت تنده که این جور سرم بلا میاری اگه تند نباشه چیکار می کنی ؟ .. می دونم دیگه . جنس خراب شما پسرا رو می شناسم . هر روز خیلی از دخترا میان شکایت شما پسرا رو پیش من می کنن . مخصوصا از تو یکی که خیلی شکایت می کنن .
-من نمی دونم کی جرات می کنه که از من شکایت کنه ؟ باید هر چه زود تر اسم اونو به من بدی .. که به این شایعات خاتمه بدم .
-وای عشق من چقدر آبرو خواهه . حالا این قدر فیلم بازی نکن و بیا توی بغل من . فدات شم عزیزم . چقدر تو نازک نارنجی هستی . حالا بیا و با ما مدارا کن ...
استاد خوشگل من همچنان داغ داغ بود .
-نهههههههه شهروز .. محکم تر .. کاری بکن که یه خیلی خوشم بیاد . دوستت دارم . بازم به من حرفای خوب و قشنگ بزن . به من خیانت نکن . خواهش می کنم . منو ببوس ...
مرتب سرشو از این سمت به اون سمت پرت می کرد . موهاشو افشون می کرد . جیغ می کشید . و من در برابر این همه عشق و حال اون مونده بودم و خجالت می کشیدم از رفتاری که نسبت به اون داشتم . آروم آروم اونو بوسیدم . دستاشو گذاشتم توی دستای خودم و اونو به طرف خودم کشوندم .. بعد ولش کردم و بغلش زدم . به شکل های مختلف لمسش کردم . یهو دیدم که آروم گرفته . پاهاشو دور کمرم قفل کرد . طوری که من نتونستم خودمو ول کنم .. آبمو با لذت تمام توی کس مژده خالی کردم . ولی ولش نکردم . اونو بوسیدم . همه جاشو , بدنشو غرق غرق کردم .. غرق لب و زبون و بوسه هام . میک زدن و لیس زدن هم در دستور کارم بود .
-جوووووووووون .. چه بدنیه که تو داری خانوم دکتر .
می دونستم که اختصاصی مال خودمه . ولی دوست داشتم اونو بگیرم . برای من شهروزی که با انواع و اقسام دخترا آشنا بودم به خوبی می دونستم که مژده چند سر و گردن از بقیه بالاتره . برای همین اختلاف سنی ده سال برام مهم نبود . اونو یه دور بر گردوندم و از پشت کردم توی کونش . جیغ می کشید ولی به خاطر من تحمل کرد و حرف نزد . خوشم میومد که باز و بسته شدنشو می دیدم .. و حرکت اون حلقه ای رو که انگاری به کیر من چسبیده و همراه با اون حرکت می کرد ... بیشتر از بیست دقیقه داشتم کونشو می کردم .
-شهروز می خوام آبتو بخورم . کیرت رو بده من .
اون بازم داشت به من حال می داد . عین خیالش نبود که این کیر وارد کس و کونش شده .. هیجان زده شده بود . شاید پیشنهاد از دواج من غافلگیرش کرده بود . کیر کس و کون کرده من وقتی رفت توی دهن مژده همون اول بزرگ شد. مژده طوری دهنشو دور کیر من می گردوند که باورم نمی شد که الان یک ساعتیه دارم با هاش حال می کنم و چند دقیقه پیش هم ار ضا شدم . گذاشتم آبمو تا اون حدی که دوست داره بخوره . خیلی بهش مزه داد . . بالاخره من و اون خدا حافظی کردیم از خونه خارج شدم ... یه ماشین شاسی بلند جلوم تر مز زد ... یه دختر شیک و پیک با یه عینک دودی جلوم سبز شد .. یعنی پشت رل نشسته بود ..
-بپر بالا .. سرمو انداختم پایین و اعتنایی نکردم .
-آقا خوشگله . من که خودم می دونم تو دلت می خواد .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر