-جووووووووووووون .. بکوبون ... انگشتت رو بکوبون به ته کسسسسسسسسم ... کسسسسسسسم بعدا بازم کیر می خواد .. حالا کونمو با کیرت بکوبون ... آخخخخخخخخخ جبار .. خیلی حال میدی ...
اووووووووخخخخخخ نهههههههه عجب سوتی داده بودم . با این که به اون مرد فکر نمی کردم و دوست نداشتم که اون منو بکنه ولی نمی دونم چرا یه لحظه حواسم رفت پیش اون .... یه لحظه فکرم رسید که به این صورت جمله مو ادامه بدم ..
-اووووووههههههه سیاوش .. جبار جبار .... بکوبون ... ستمگرانه بزن به ته کونم . جرش بده .. پاره پارم کن ... اووووووووووهههههههه کسسسسسسم کسسسسسسسم ... نههههههههههه ....
سیاوش : من ستمگر نیستم .. ببین چقدر آروم آروم می کنمت .. دوستت دارم دوستت دارم ..
-اوووووووویبییییییی نههههههه دوست دارم دلم می خواد جبار باشی ... بزن .. بزن ...
لبامو گاز می گرفتم . کف دستای اونو حس می کردم که چه جوری کس منو اسیر دستای خودش کرده اونو به چنگ خودش در آورده ...
- اووووووووووییییییییی نههههههههه نههههههههه ... فشارش بگیر ... اوووووووخخخخخخخخ .... می خوام . دوست دارم .. یه جوری باید سر حالم بیاری که به اندازه یک ماه شارژم کرده باشی ..
سیاوش : اون وقت تا یه ماه دیگه نمی خوای پیشم بخوابی ؟
-نهههههه نههههههه کی این حرفو زده ... من می خوام دوست دارم وقت و بی وقت حتی نیمه شبا که پژمان خونه هست یواشکی بیام پایین از حیاط خونه مون خودمو بهت برسونم . یا تو بیای پیشم . چقدر شاعرانه و عاشقونه میشه .. لخت لخت توی بدن تو . چه حس خوب و قشنگ و آروم کننده ای میشه !
سیاوش : آره من و تو .. حالا اینو داشته باش .. چه کون با حالی داری ... بگو این کون مال کیه . کی می تونه فقط اونو بکنه ..
-تو فقط تو ... سیا .. همه بدنم مال تو ... همه حسم مال تو ... می خوامت ... فقط تو رو می خوام .
سیاوش با اون حس داغ و گرم و التهابش منو سرخ کرده بود .
-فشارش بگیر ... چنگش بزن .. آبش کن . اب لنبوش کن .. سینه هام مال خودته .
اونو داغ و داغونش کرده بودم ... با فشار دستاش حسابی منو سرخم کرده بود . می تونستم گرمای تنشو حس کنم .. لباشو گذاشته بود رو لبام . دوست داشتم جیغ می کشیدم ... یه لحظه حس کردم که آب داغ و روانی از کسم به راه افتاده .. لباشو به آرومی گاز می گرفتم .. ولی بعد بافشار میک می زدم ...
اونو داغ و داغونش کرده بودم ... با فشار دستاش حسابی منو سرخم کرده بود . می تونستم گرمای تنشو حس کنم .. لباشو گذاشته بود رو لبام . دوست داشتم جیغ می کشیدم ... یه لحظه حس کردم که آب داغ و روانی از کسم به راه افتاده .. لباشو به آرومی گاز می گرفتم .. ولی بعد بافشار میک می زدم ...
-آب بده .. حالا تشنمه .. کونم آب می خواد ... آهههههههههههه آخخخخخخخخخخخ سیا عشقم ..هوسسسسسم نفسسسسسسم .. آب کسسسسسسمو آوردی ...
کونمو دور کیرش می گردوندم ... کیرشو حسابی پیچونده بودم و حالا می خواستم که بچلونمش .
-آههههههههههه عزیزم عزیزم .. آتنا عشق من . ... دو تا پرش اولو که توی کونم زد فهمیدم که دیگه باید خودمو آماده کنم . آماده برای این که دیگه نزدیکه . اون حالا با چند پرش و فشار آبشو خالی کرد توی کونم .. سرمو بر گردوندم تا بتونم چهره اونو ببینم . با این که گردنم درد گرفته بود ولی خوشم میومد از این که می دیدم اون طوری داره از وجودم لذت می بره که انگاری وارد دنیای دیگه ای شده و این کون منه که این حس قشنگو بهش داده .
-آههههههههههه عزیزم عزیزم .. آتنا عشق من . ... دو تا پرش اولو که توی کونم زد فهمیدم که دیگه باید خودمو آماده کنم . آماده برای این که دیگه نزدیکه . اون حالا با چند پرش و فشار آبشو خالی کرد توی کونم .. سرمو بر گردوندم تا بتونم چهره اونو ببینم . با این که گردنم درد گرفته بود ولی خوشم میومد از این که می دیدم اون طوری داره از وجودم لذت می بره که انگاری وارد دنیای دیگه ای شده و این کون منه که این حس قشنگو بهش داده .
-جوووووووووووون جوووووووون حال کن سیا عشق من .. حال کن .. فقط مال توام ..
-آخخخخخخخخخ آتنا ووو داره می ریزه .. جوووووووونم داره خالی میشه .... دارم سبک میشم ..
-فدات .. عشقم ..جووووونم ... عزیزم هستی من ...مستی من .. عشقم سیاوش خوشگله من .. خالی کن نترس .. نترس ... هر قدر دوست داری آبتو بریز ... ووووووووویییییییی چقدر خوشم میاد ....
چهره خمار و مردونه اون ... موهای سینه اش .. حالت نگاهش همه و همه حس تازه دیگه ای رو در من بیدار می کرد . لذتی که اون حالتش به من می داد دست کمی از فرو رفتن کیرش توی کس من نداشت ... کیف می کردم از این که اون داره کیف می کنه و این من هستم که سبب لذت بر دنش شدم . برای دقایقی آروم گرفته بودیم .. خودمو انداختم توی بغلش .. احساس آرامش می کردم . خیلی دلم می خواست که همون جا توی بغلش تا صبح می خوابیدم .. یه نشاط و شور و حال دیگه ای در من به وجود اومده بود . یه حسی که نمی دونستم اونو چه جوری وصفش کنم . فقط همینو می دونستم که دلم می خواد که همه بدونن که سیاوش مال منه . یعنی همه اونایی که در مجلس مهمونی چند قدمی ما هستند .. مونا هم بدونه ... و مهم نیست که مونا تعجب کنه که من از کجا پیدام شده . مهم اینه که بدونه و آگاه باشه که دفعه دیگه پیش خودش از این حسابا نکنه که می تونه هر غلطی که دلش خواست بکنه و پیش خودش حساب کنه که می تونه سیاوش منو بقاپونه .. .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر