پرویز حس کرد که از این بهتر نمیشه
-عزیزم اگه تو حس می کنی که می تونی کاری کنی که عشقت رو نشون بدی الان بهترین موقعیته . آدم در بعضی موقعیتهاست که عشق و دوستی هاشو نشون میده .
زن حس می کرد که شوهرش نوعی بیماری روحی جنسی یا سادیسم داره . یه نوع عقده یا کمبود و یا تنوع طلبی . اون هنوز نتونسته هدف از تشکیل زندگی و خونواده رو تشخیص بده . نمی خواست در این مورد زیاد با هاش بحث کنه . تصمیم گرفت که مثل خودش بشه و گام به گام با اون حرکت کنه .
پرویز : عزیزم . تو تا حالا دیدی من حرفی بزنم و خلاف اون رفتار کنم ؟ من همین جا پیش تو و به تو نوشته میدم با امضای خودم که اگه تو در این راه و به خاطر پیشبرد اهداف ما در انجام سکس ضربدری حتی اگه قبل از برنامه گروهی با پیمان باشی من هیچ اعتراضی هم ندارم و حتی تشویقت هم می کنم . فقط به شرطی که قول بدی که اونم کاری می کنه که زنش بیاد توی خط . اونم راضی بشه که با حال و هوای ضربدری خوبگیره .
-اومدیم و زنش قبول نکرد . اون وقت ما باید چیکار کنیم ؟
-ببین عزیزم . زنا شیطونن فتنه گرن . تو می تونی . تو می تونی از بهترین تر فند هات استفاده کنی که اون حتی برای دوباره بودن با تو هر کاری رو انجام بده . تازه تو از زنش خوشگل تری ..
-ولی چی شده که چشای تو رو گرفته ..
-عزیزم . پرستوی قشنگم . تو که می دونی من یک تار موی تو رو به تمام دنیا نمیدم و خیلی دوستت دارم . من چون دیدم اخلاقش به ما می خونه و از طرفی هم خودم سکس ضربدری رو دوست دارم و می دونم به زندگی ما تنوع میده پذیرفتم که اونو بیاریمش توی خط . وگرنه نظر خاصی نسبت به این شخص خاص ندارم .
پرستو : چه می دونم گفتم یه وقتی نکنه عاشق پونه شده باشی فقط یک شرط دیگه رو هم بگم که من تعیین کننده هستم که با چه آدمایی باشیم و اگه یه زمانی خواستم کنار بکشم تو حق اعتراض نداری . من اگه این جا رو دارم کوتاه میام یه دلیلش هم اینه که پونه رو می شناختم ... .
-پس راضی هستی ؟باشه هرچی تو بگی . من حتی حاضرم بعضی شبا نیام خونه تا تو بتونی خوب نقشه هاتو پیاده کنی . هر وقت تو یه حرکت مثبتی انجام دادی منم می تونم برم و با پیمان حرف بزنم که بر نامه رو چه جوری ردیفش کنیم ...
پرستو : فرقی نمی کنه چه روزی باشه ؟
-حتی می تونه همین الان باشه . من میرم بیرون یه جایی بالاخره می خوابم ..
-نمی دونم چی بگم پرویز . خیلی دوستت دارم . نمی تونم بهت بگم نه . باشه ..
روز بعد پرستو برای پیمان زنگ زد که بیاد خونه شون و با هاش کار داره ... پیمان تعجب کرد یعنی چی می تونه باشه . اون می تونه چه کاری با هاش داشته باشه اونم شب .. می خواست به پیمان بگه که یه بهانه ای واسه خونه بتراشه که گفت بهتره دست نگه داشته باشه تا ببینه اون چیکار می کنه .. .
پیمان : چی شده امشب از این رو به اون رو شدی ؟ نه به اون اخلاق بد دیشبت ؟
پرستو : شروع نکن که من همچین حال و حوصله بحث با تو رو ندارم .
-ولی خیلی به خودت رسیدی . خوب یادته که من از رنگ بنفش خوشم میاد .
-و اون روز آخر دوست داشتی که یه دامن کوتاه پام باشه . حالا در عوضش یه مینی پیراهن بنفش به تنم کردم .. ولی قبل از همه چیز اینو بگم که فکر نکن من خیلی دوست داشتم که از دواج کنم . شرایط اروپا به این صورت بود که دیگه مجبور شدم اسم یکی رو روی خودم بذارم . الان هم فکر نکن که از زندگیم راضی هستم . فکر کردن منم به تو تاثیری نداشت . حالا هم که دیدمت دوباره تمام اون خاطره ها واسم یه طراوت خاصی پیدا کرده . منو گذاشته بین دنیای حسرت ها و باید ها و نباید ها . من عاشق شوهرم نیستم ولی همین که در کنار من زندگی می کنه و هوامو داره قابل احترامه و واقعیت اینه که تو هم از دواج کردی و ما باید این زندگی رو بپذیریم . باید قبول کنیم که گذشته ها دیگه گذشته .. اما یه اخلاق خاصی داره پرویز .. اون عاشق سکس ضربدریه . از روزی که از دواج کردیم حالا چند وقت بعدش مدام به من پیشنهاد همچین بر نامه ای رو داده اما من نپذیرفتم .. ولی الان شرایط به این صورت شده که من موافقت خودمو اعلام کردم . ولی بهش نگفتم که من و تو قبلا همدیگه رو دوست داشتیم و علت این که موافقت خودمو اعلام کردم چیه . ولی تو هم باید کاری کنی که پونه هم بیاد به گروه چهار نفره سکس ضربدری ما . اون وقت ما چهار تا هر کدوممون عملا دو تا زن یا دو تا شوهر داریم . این اون چیزیه که شوهرم می خواد . . منم به خاطر تو قبول کردم ....حالا میل خودته .. اگه واست اون ارزشو دارم موافقت کنی بر نامه زنت رو جور کنی همه چی ردیفه ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
-عزیزم اگه تو حس می کنی که می تونی کاری کنی که عشقت رو نشون بدی الان بهترین موقعیته . آدم در بعضی موقعیتهاست که عشق و دوستی هاشو نشون میده .
زن حس می کرد که شوهرش نوعی بیماری روحی جنسی یا سادیسم داره . یه نوع عقده یا کمبود و یا تنوع طلبی . اون هنوز نتونسته هدف از تشکیل زندگی و خونواده رو تشخیص بده . نمی خواست در این مورد زیاد با هاش بحث کنه . تصمیم گرفت که مثل خودش بشه و گام به گام با اون حرکت کنه .
پرویز : عزیزم . تو تا حالا دیدی من حرفی بزنم و خلاف اون رفتار کنم ؟ من همین جا پیش تو و به تو نوشته میدم با امضای خودم که اگه تو در این راه و به خاطر پیشبرد اهداف ما در انجام سکس ضربدری حتی اگه قبل از برنامه گروهی با پیمان باشی من هیچ اعتراضی هم ندارم و حتی تشویقت هم می کنم . فقط به شرطی که قول بدی که اونم کاری می کنه که زنش بیاد توی خط . اونم راضی بشه که با حال و هوای ضربدری خوبگیره .
-اومدیم و زنش قبول نکرد . اون وقت ما باید چیکار کنیم ؟
-ببین عزیزم . زنا شیطونن فتنه گرن . تو می تونی . تو می تونی از بهترین تر فند هات استفاده کنی که اون حتی برای دوباره بودن با تو هر کاری رو انجام بده . تازه تو از زنش خوشگل تری ..
-ولی چی شده که چشای تو رو گرفته ..
-عزیزم . پرستوی قشنگم . تو که می دونی من یک تار موی تو رو به تمام دنیا نمیدم و خیلی دوستت دارم . من چون دیدم اخلاقش به ما می خونه و از طرفی هم خودم سکس ضربدری رو دوست دارم و می دونم به زندگی ما تنوع میده پذیرفتم که اونو بیاریمش توی خط . وگرنه نظر خاصی نسبت به این شخص خاص ندارم .
پرستو : چه می دونم گفتم یه وقتی نکنه عاشق پونه شده باشی فقط یک شرط دیگه رو هم بگم که من تعیین کننده هستم که با چه آدمایی باشیم و اگه یه زمانی خواستم کنار بکشم تو حق اعتراض نداری . من اگه این جا رو دارم کوتاه میام یه دلیلش هم اینه که پونه رو می شناختم ... .
-پس راضی هستی ؟باشه هرچی تو بگی . من حتی حاضرم بعضی شبا نیام خونه تا تو بتونی خوب نقشه هاتو پیاده کنی . هر وقت تو یه حرکت مثبتی انجام دادی منم می تونم برم و با پیمان حرف بزنم که بر نامه رو چه جوری ردیفش کنیم ...
پرستو : فرقی نمی کنه چه روزی باشه ؟
-حتی می تونه همین الان باشه . من میرم بیرون یه جایی بالاخره می خوابم ..
-نمی دونم چی بگم پرویز . خیلی دوستت دارم . نمی تونم بهت بگم نه . باشه ..
روز بعد پرستو برای پیمان زنگ زد که بیاد خونه شون و با هاش کار داره ... پیمان تعجب کرد یعنی چی می تونه باشه . اون می تونه چه کاری با هاش داشته باشه اونم شب .. می خواست به پیمان بگه که یه بهانه ای واسه خونه بتراشه که گفت بهتره دست نگه داشته باشه تا ببینه اون چیکار می کنه .. .
پیمان : چی شده امشب از این رو به اون رو شدی ؟ نه به اون اخلاق بد دیشبت ؟
پرستو : شروع نکن که من همچین حال و حوصله بحث با تو رو ندارم .
-ولی خیلی به خودت رسیدی . خوب یادته که من از رنگ بنفش خوشم میاد .
-و اون روز آخر دوست داشتی که یه دامن کوتاه پام باشه . حالا در عوضش یه مینی پیراهن بنفش به تنم کردم .. ولی قبل از همه چیز اینو بگم که فکر نکن من خیلی دوست داشتم که از دواج کنم . شرایط اروپا به این صورت بود که دیگه مجبور شدم اسم یکی رو روی خودم بذارم . الان هم فکر نکن که از زندگیم راضی هستم . فکر کردن منم به تو تاثیری نداشت . حالا هم که دیدمت دوباره تمام اون خاطره ها واسم یه طراوت خاصی پیدا کرده . منو گذاشته بین دنیای حسرت ها و باید ها و نباید ها . من عاشق شوهرم نیستم ولی همین که در کنار من زندگی می کنه و هوامو داره قابل احترامه و واقعیت اینه که تو هم از دواج کردی و ما باید این زندگی رو بپذیریم . باید قبول کنیم که گذشته ها دیگه گذشته .. اما یه اخلاق خاصی داره پرویز .. اون عاشق سکس ضربدریه . از روزی که از دواج کردیم حالا چند وقت بعدش مدام به من پیشنهاد همچین بر نامه ای رو داده اما من نپذیرفتم .. ولی الان شرایط به این صورت شده که من موافقت خودمو اعلام کردم . ولی بهش نگفتم که من و تو قبلا همدیگه رو دوست داشتیم و علت این که موافقت خودمو اعلام کردم چیه . ولی تو هم باید کاری کنی که پونه هم بیاد به گروه چهار نفره سکس ضربدری ما . اون وقت ما چهار تا هر کدوممون عملا دو تا زن یا دو تا شوهر داریم . این اون چیزیه که شوهرم می خواد . . منم به خاطر تو قبول کردم ....حالا میل خودته .. اگه واست اون ارزشو دارم موافقت کنی بر نامه زنت رو جور کنی همه چی ردیفه ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
2 نظرات:
سلام این داستان قسمت های 5 و 6 و 8 و 9 فکر کنم تو سایت نیستش. میشه راهنمایی کنید؟
با سلام بر رسی کردم از قسمت 1 تا 12 تمامش منتشر شده بود و حالا پشت داستانهای دیگه قرار گرفته .. البته اگه با لپ تاب یا پی سی وارد میشید راحت تر پیدا میشه فهرست کلی در سمت راست صفحه اول میاد که با کلیک کردن بر روی عنوان داستان .. صفحه داستان باز میشه و بیشترش هم در ماه آخر 2015 منتشر شده .. با تشکر .. ایرانی
ارسال یک نظر