افشین حس می کرد که دیگه از این فضا داره خسته میشه . چون غرق این همه زن شدن و حال کردن با همه اونا در مدتی کوتاه امکان نداشت . اون خودش خیلی راحت می تونست با زنای زیادی در خارج از این فضا حال کنه . با این حال در این فضا زنای زیادی بودند که شماره تلفنشونو با پسرای مجرد رد و بدل می کردند . افشین هم با حدود بیست زن شماره رد و بدل کرده بود . خیلی مراقب بود که بنفشه از این موضوع چیزی نفهمه .. اون وقت واسه اون دردسر می شد و باید هر روز شاهد این می بود که پسران مجردی میان به خونه شون تا زنشو بکنن . ولی اون که نمی تونست بره به دنبال دختران مجرد .. یا اگه این کارو می کرد و سکس از راه واژنی در کار نبود اون لذتی رو که باید به اون نمی داد . حالا هم که فریده دست از سر اون بر نمی داشت . وقتی که فریده از اون پرسید که کجا زندگی می کنی . افشین بهش گفت که با پدر و مادرم زندگی می کنم و دیگه از دادن نشونی طفره رفت . ولی شماره موبایلشو بهش داد . دیگه کارش در اومده بود . به اندازه کافی در همین مجلس تونسته بود با زنان زیادی آشنا شه که بعد ا بتونه با ها شون حال کنه . زنایی که دور و بر هم بودند با چند تا از این پسرا قرار گذاشتن که بعدا با هم سکس ضربدری داشته باشن . یعنی دو تا پسر مجرد با دو زن متاهل . زنان متاهل دیگه کار رو از محفل به خارج از اون کشونده بودند و با نوعی بی خیالی نسبت به شوهر و زندگی خا نوادگی شون خیلی راحت ازدوست پسر گرفتن و با اونا حال کردن حرف می زدند .. برای همین وقتی که مجلس در حال تموم شدن بود کسی احساس دلتنگی خاصی نمی کرد . همه به نوعی راضی بودند . و هیجان ناشی از روزای بعد هم اونا رو کمی بی خیال کرده بود .واز طرفی قرار شده بود که حدود یک ماه و نیم بعد هم این محفل بر گزار شه . حالا ممکن بود همین افراد باشند بعضی ها نیان و یا عده ای اضافه شن .
افشین بیش از همه خوشحال بود که این محفل داره تموم میشه . چون خسته شده بود از بس زنشو زیر کیر این و اون دیده بود .
و فریده باعث و بانی این مجلس از همه ناراحت تر بود . چون دوست نداشت به این زودی ها از افشین خدا حافظی کنه .
آخر مجلس هم با سخنرانی فریده همراه بود . یه سری صحبتای کلی و عمومی هم کرد در مورد این که عصر حاضر عصر تحول زندگی زنانه . اونا دیگه باید از پوسته خودشون در بیان و تار های عنکبوتی رو که جامعه صد ها ساله به دور قشر زنان کشیده پاره اش کنند . اون ها هم مثل مردان می تونن به دنبال تفریح باشند و از زندگی خودشون لذت ببرند . و گفت که ما باید طوری به تلاشهای خودمون ادامه بدیم و اراده محکمی د اشته باشیم که حتی نیاز به مجوز از همسرانمون نباشه . اون روزه که یک زن یک زن ایرانی می تونه فریاد زنه که پیروز شده حتی یک قدم از جامعه جهانی پیش افتاده . ..
این سخنان فریده همراه بود با کف زدن و هورا کشیدن زنان و حتی تمام مردان مجردی که اون جا بودند و البته افشین که متاهل بود و قاچاقی خودشو وارد کرده بود . افشین نمی خواست دست بزنه و هورا بکشه ولی دید همه دارن این کارو انجام میدن .. توی دلش گفت مردان خایه مال زن ذلیل .. واسه خود شیرینی پیش زنا چه کارا که نمی کنن !
همه به خونه ها شون بر گشتند . پسران مجرد و زنان متاهل هر دو شون نیاز شدیدی رو حس می کردند . عادت کرده بودند . دوست داشتند که برنامه این چند روزه به صورت تکرار حالا در شعاع کمتری براشون پیاده شه . افشین فقط دوست داشت که چند روز استراحت کنه . همه به وقت بر گشتن عین موقع رفتن کنار هم نشسته بودند یعنی هر کی پیش زوج خودش . با این تفاوت که دیگه کسی حالت سکس و نیمه بر هنه نداشت و دیگه می خواستند تا حالا که به خیر گذشته از این به بعدش هم به خیر و خوشی تموم شه و بتونن برای دفعه بعد هم این مجلس رو بر پا کنن . ولی اونایی که پیش هم بودن با هم ور می رفتند و می خواستند که از این لحظات آخر هم به خوبی استفاده کنند . دست فرزین لای پای بنفشه قرار داشته و در حال فشار گرفتن کسش بود .. افشین توجه خاصی به مهناز نداشت . همین باعث ناراحتی مهناز شد
-چی شده افشین حال و حوصله نداری ..
- خسته ام
-ولی بقیه که کنار همن دارن حال می کنن .
افشین حس کرد که حق با مهنازه و نباید تا این حد سردی نشون بده .
افشین : سرت رو بذار رو سینه ام و زیپ شلوارت رو بکش پایین ..
مهناز : باشه من زیپ شلوار تو رو می کشم پایین تا کیرت رو ساک بزنم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
افشین بیش از همه خوشحال بود که این محفل داره تموم میشه . چون خسته شده بود از بس زنشو زیر کیر این و اون دیده بود .
و فریده باعث و بانی این مجلس از همه ناراحت تر بود . چون دوست نداشت به این زودی ها از افشین خدا حافظی کنه .
آخر مجلس هم با سخنرانی فریده همراه بود . یه سری صحبتای کلی و عمومی هم کرد در مورد این که عصر حاضر عصر تحول زندگی زنانه . اونا دیگه باید از پوسته خودشون در بیان و تار های عنکبوتی رو که جامعه صد ها ساله به دور قشر زنان کشیده پاره اش کنند . اون ها هم مثل مردان می تونن به دنبال تفریح باشند و از زندگی خودشون لذت ببرند . و گفت که ما باید طوری به تلاشهای خودمون ادامه بدیم و اراده محکمی د اشته باشیم که حتی نیاز به مجوز از همسرانمون نباشه . اون روزه که یک زن یک زن ایرانی می تونه فریاد زنه که پیروز شده حتی یک قدم از جامعه جهانی پیش افتاده . ..
این سخنان فریده همراه بود با کف زدن و هورا کشیدن زنان و حتی تمام مردان مجردی که اون جا بودند و البته افشین که متاهل بود و قاچاقی خودشو وارد کرده بود . افشین نمی خواست دست بزنه و هورا بکشه ولی دید همه دارن این کارو انجام میدن .. توی دلش گفت مردان خایه مال زن ذلیل .. واسه خود شیرینی پیش زنا چه کارا که نمی کنن !
همه به خونه ها شون بر گشتند . پسران مجرد و زنان متاهل هر دو شون نیاز شدیدی رو حس می کردند . عادت کرده بودند . دوست داشتند که برنامه این چند روزه به صورت تکرار حالا در شعاع کمتری براشون پیاده شه . افشین فقط دوست داشت که چند روز استراحت کنه . همه به وقت بر گشتن عین موقع رفتن کنار هم نشسته بودند یعنی هر کی پیش زوج خودش . با این تفاوت که دیگه کسی حالت سکس و نیمه بر هنه نداشت و دیگه می خواستند تا حالا که به خیر گذشته از این به بعدش هم به خیر و خوشی تموم شه و بتونن برای دفعه بعد هم این مجلس رو بر پا کنن . ولی اونایی که پیش هم بودن با هم ور می رفتند و می خواستند که از این لحظات آخر هم به خوبی استفاده کنند . دست فرزین لای پای بنفشه قرار داشته و در حال فشار گرفتن کسش بود .. افشین توجه خاصی به مهناز نداشت . همین باعث ناراحتی مهناز شد
-چی شده افشین حال و حوصله نداری ..
- خسته ام
-ولی بقیه که کنار همن دارن حال می کنن .
افشین حس کرد که حق با مهنازه و نباید تا این حد سردی نشون بده .
افشین : سرت رو بذار رو سینه ام و زیپ شلوارت رو بکش پایین ..
مهناز : باشه من زیپ شلوار تو رو می کشم پایین تا کیرت رو ساک بزنم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر