دهنم یه جوری شده بود .. می خواستم قسمتی از اون آبایی رو که توی دهنم خالی شده تف کنم و بریزم ولی جبار طوری کیرشو داخل دهنم فشار می داد که نمی تونستم دهنمو باز کنم .. نفسمو بند آورده بود چشام داشت در میومد ... همه آبشو خوردم .. یه جوری شده بودم . یه حس بدی پیدا کرده بودم . تازه به این هم قانع نبود .. منو یه دور بر گردوند . حس کردم داره با خشونت با هام رفتار می کنه . شایدم به خاطر این که جا واسه مانور خوب نبود . پشیمون شده بودم چرا از این که با اون نرفتم .. ترس برم داشته بود ..
-جبار یواش تر ... داری جرم میدی ...
از دفعات نادری بود که دلم می خواست کیرشو بکنه توی کسم .. شلوارم تا زانو پایین کشیده بود . هر کاری کردم .. حرکتی انجام دادم که سوراخ کونمو به طرف بالا بکشونم که اون نتونه بهش دسترسی داشته باشه نشد که نشد . اون با انگشتش فرو کرد توی کونم . وااااااایییییی .... می خواست قلق گیری کنه .. انگشت وسطی دست راستشو تا ته فرو کرده بود توی کونم . طوری دردم گرفته بود و من کیر کلفت خورده از این حرکتش جا خورده بودم که حس می کردم اونی که الان فرو کرده توی کونم دو برابر کیرشه ...
-جبار خشکه .. خشکه .. نهههههههه یه چیزی بهش بمالون .. همین کا را رو می کنی که ممکنه من ازت فراری شم و دیگه بهت تمکین نکنم . بد جنس نشو .
یه چیزی از جیبش در آورد . انگار منتظر بود همینو بهش بگم . یه تیوبی از جیبش در آورد و تا می تونست به سوراخ کونم کرم مالوند و انگشتشو تا می تونست فرو کرد داخلش . بعد کیرشو فشار داد به سوراخ کونم ..
-آخخخخخخخخخ جبار ! جبار ! چه خبرته ؟! راستی راستی پاره ام کردی .درسته من به شوهرم کون نمیدم ولی اگه داغونم کنی جوابشو چی بدم ... یواشتر .. آروم تر ..
ولی با این که کمی دردم گرفته بود خیلی حال می کردم . کیر وقتی می خواست رو به جلو حرکت کنه پیچ و تاب خاصی داشت که منو به یاد حرکات مار پیچی مینداخت و این باعث لذت شدید عضلات مقعدم می شد . حس می کردم که لحظه به لحظه کونم نرم تر میشه ..
-آخخخخخخخخخ جبار .. چی ریختی توش .. کیرت بازم مثل فلفل داره آتیش میده . محکمتر .. حالا هر جوری دوست داری آتیش کن .. جووووووووون .. چه حس خوب و قشنگی ! بکن .. منو بکن ..
کف دست جبار رفته بود روی کسم .. یه دستشو هم گذاشته بود رو سینه ام . چه حالی می داد این جور تو ماشین کون دادن .. ولی یه لحظه حواسم رفت پیش سیاوش ... نهههههه من نباید این قدر راحت تسلیم جبار می شدم . نمی تونم اسم خودمو بذارم عاشق .. نههههههه من به اون خیانت کردم . دیگه نمی تونم روبروش قرار بگیرم و تو چشاش نگاه منم .. و جبار شونه هامو می بوسید .. و ضربات کیرش رو لحظه به لحظه تند تر می کرد . دلم می خواست به هیچی فکر نکنم . حتی به لذت .. حتی به سیاوش .. فقط به تنها چیزی که فکر می کردم تموم شدن این لجظات بود و این که بر گردم به خونه . دوست داشتم بخوابم .... آتنا .. آتنا به هیچی فکر نکن .. این کون واست درد سر شده ... ولی آخه من تنها کسی نیستم که کون گنده دارم . این همه ملت دارن . تقصیر من چیه ؟ دیگه می خواستم هر طوری شده کاری کنم که اون خودشو خالی کنه و منو خلاص .. می دونستم هر قدر هم اگه خوشم بیاد نمی تونم ار گاسم شم . من به اندازه کافی خسته شده بودم .. و سیاوش هم تا حدودی سر حالم کرده بود ... جبار واسه خودش ناله می کرد و مرتب تلاش می کرد کاری کنه که نشون بده خیلی دوست داره هوای منو داشته باشه .. منم تا می تونستم ناله می کردم و می گفتم که خیلی خوشم اومده .. البته از این که با پنجه هاش به دو طرف کونم چنگ بندازه و اونو مرتب باز و بسته اش کنه خیلی خوشم میومد و لذت می بردم از تماس انگشتای اون با بدنم . کونم احساس سوزش می کرد ...
جبار : آیییییییییی .. داره میاد ... داره میاد ..
-جلو شو نگیر جبار جون . بذار بیاد جلو گیری نکن که برای کمرت و اعصابت خوب نیست . بدنت درد می گیره . بهت فشار میاد ...
کونمو دور کیرش می چرخوندم .
دیگه نتونست تحمل کنه . آبشو خالی کرد توی کونم .. صندلی ماشینشو کثیف کرد .
-جبار تمیزم کن .. پاکم کن . من نمی خوام این جوری کثیف و چسبناک برم خونه .... خلاصه به هر کلکی بود از شر جبار خلاص شدم .. البته قول گرفت که شنبه هم بهش سر بزنم .. می خواستم از دستش خلاص شم یه چیزی بهش گفتم .. سرم درد می کرد . ولی وقتی رسیدم به خونه شوهرم پژمان خواب بود ..که احتمالا به شنیدن صدای در بیدارشد ..هر چند من آهسته درو باز کرده بودم .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-جبار یواش تر ... داری جرم میدی ...
از دفعات نادری بود که دلم می خواست کیرشو بکنه توی کسم .. شلوارم تا زانو پایین کشیده بود . هر کاری کردم .. حرکتی انجام دادم که سوراخ کونمو به طرف بالا بکشونم که اون نتونه بهش دسترسی داشته باشه نشد که نشد . اون با انگشتش فرو کرد توی کونم . وااااااایییییی .... می خواست قلق گیری کنه .. انگشت وسطی دست راستشو تا ته فرو کرده بود توی کونم . طوری دردم گرفته بود و من کیر کلفت خورده از این حرکتش جا خورده بودم که حس می کردم اونی که الان فرو کرده توی کونم دو برابر کیرشه ...
-جبار خشکه .. خشکه .. نهههههههه یه چیزی بهش بمالون .. همین کا را رو می کنی که ممکنه من ازت فراری شم و دیگه بهت تمکین نکنم . بد جنس نشو .
یه چیزی از جیبش در آورد . انگار منتظر بود همینو بهش بگم . یه تیوبی از جیبش در آورد و تا می تونست به سوراخ کونم کرم مالوند و انگشتشو تا می تونست فرو کرد داخلش . بعد کیرشو فشار داد به سوراخ کونم ..
-آخخخخخخخخخ جبار ! جبار ! چه خبرته ؟! راستی راستی پاره ام کردی .درسته من به شوهرم کون نمیدم ولی اگه داغونم کنی جوابشو چی بدم ... یواشتر .. آروم تر ..
ولی با این که کمی دردم گرفته بود خیلی حال می کردم . کیر وقتی می خواست رو به جلو حرکت کنه پیچ و تاب خاصی داشت که منو به یاد حرکات مار پیچی مینداخت و این باعث لذت شدید عضلات مقعدم می شد . حس می کردم که لحظه به لحظه کونم نرم تر میشه ..
-آخخخخخخخخخ جبار .. چی ریختی توش .. کیرت بازم مثل فلفل داره آتیش میده . محکمتر .. حالا هر جوری دوست داری آتیش کن .. جووووووووون .. چه حس خوب و قشنگی ! بکن .. منو بکن ..
کف دست جبار رفته بود روی کسم .. یه دستشو هم گذاشته بود رو سینه ام . چه حالی می داد این جور تو ماشین کون دادن .. ولی یه لحظه حواسم رفت پیش سیاوش ... نهههههه من نباید این قدر راحت تسلیم جبار می شدم . نمی تونم اسم خودمو بذارم عاشق .. نههههههه من به اون خیانت کردم . دیگه نمی تونم روبروش قرار بگیرم و تو چشاش نگاه منم .. و جبار شونه هامو می بوسید .. و ضربات کیرش رو لحظه به لحظه تند تر می کرد . دلم می خواست به هیچی فکر نکنم . حتی به لذت .. حتی به سیاوش .. فقط به تنها چیزی که فکر می کردم تموم شدن این لجظات بود و این که بر گردم به خونه . دوست داشتم بخوابم .... آتنا .. آتنا به هیچی فکر نکن .. این کون واست درد سر شده ... ولی آخه من تنها کسی نیستم که کون گنده دارم . این همه ملت دارن . تقصیر من چیه ؟ دیگه می خواستم هر طوری شده کاری کنم که اون خودشو خالی کنه و منو خلاص .. می دونستم هر قدر هم اگه خوشم بیاد نمی تونم ار گاسم شم . من به اندازه کافی خسته شده بودم .. و سیاوش هم تا حدودی سر حالم کرده بود ... جبار واسه خودش ناله می کرد و مرتب تلاش می کرد کاری کنه که نشون بده خیلی دوست داره هوای منو داشته باشه .. منم تا می تونستم ناله می کردم و می گفتم که خیلی خوشم اومده .. البته از این که با پنجه هاش به دو طرف کونم چنگ بندازه و اونو مرتب باز و بسته اش کنه خیلی خوشم میومد و لذت می بردم از تماس انگشتای اون با بدنم . کونم احساس سوزش می کرد ...
جبار : آیییییییییی .. داره میاد ... داره میاد ..
-جلو شو نگیر جبار جون . بذار بیاد جلو گیری نکن که برای کمرت و اعصابت خوب نیست . بدنت درد می گیره . بهت فشار میاد ...
کونمو دور کیرش می چرخوندم .
دیگه نتونست تحمل کنه . آبشو خالی کرد توی کونم .. صندلی ماشینشو کثیف کرد .
-جبار تمیزم کن .. پاکم کن . من نمی خوام این جوری کثیف و چسبناک برم خونه .... خلاصه به هر کلکی بود از شر جبار خلاص شدم .. البته قول گرفت که شنبه هم بهش سر بزنم .. می خواستم از دستش خلاص شم یه چیزی بهش گفتم .. سرم درد می کرد . ولی وقتی رسیدم به خونه شوهرم پژمان خواب بود ..که احتمالا به شنیدن صدای در بیدارشد ..هر چند من آهسته درو باز کرده بودم .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر