بخند بر غمها
وقتی که طلوع عشق را غروبی نباشد
بخند بر غمها
وقتی که دستهای من و تو با گرهی کور به هم بسته شده باشد..
بخند بر غمها
وقتی که می دانی آخرین نفسهایت را در کنار آن که دوستش می داری خواهی کشید بخند بر غمها
وقتی که شادیها می خندند .
بخند بر غمها
وقتی که می بینی غم پوچ می خواهد از هیچ و همه دورت سازد .
بخند بر غمها
وقتی که می بینی زندگی فریبی بیش نیست
بخند بر غمها
وقتی که عشقت را با تمام وجود در آغوش می کشی خوشبختی را احساس می کنی
بخند بر غمها
وقتی که در نگاه من و تو جز عشق و محبت و یکرنگی نمی بینی
بخند بر غمها
وقتی که می بینی اشکها مرده اند
بخند بر غمها
وقتی که دلهای شکسته زیر پای دل شکنان خاک می شوند ..
بخند بر غمها
وقتی که می بینی دیگر تزویر و فریب و دروغی نیست
بخند بر غمها
وقتی که ماه حتی اگر نتابد نورش را از خورشید نمی گیرد
بخند بر غمها
وقتی که کودک یتیم دیگر بی پدری را از یاد برده باشد
بخند بر غمها
وقتی که با تیر نگاهمان دلهایمان را به هم می دوزیم
بخند بر غمها
وقتی که در سینه نشاتی از کینه نباشد
بخند بر غمها
وقتی که لشگر امید فاتح سرزمین بیم شده باشد .
بخند بر غمها
وقتی که سلامی بی جواب نمی ماند
بخند بر غمها
وقتی که غمی بی غمخوارنمی ماند
بخند بر غمها
وقتی که یاری در دیاری گرفتار نمی ماند
بخند بر غمها
وقتی که با هم می خندیم و با هم اشک می ریزیم .
بخند بر غمها
وقتی گلهای محبت را بی خار می بینی
بخند بر غمها
وقتی که قصه عشق را هر چند سخت تر ولی باز هم می نویسی
بخند بر غمها
وقتی که نفسهای تو و عشقت یکی می شود و و جانهایتان یکی ..
بخند بر غمها
وقتی که مهم نباشد غمی باشد یا نباشد
نویسنده : ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر