حس کردم که بازم تونستم رو سمیه اثر بذارم و اون با این حرفام نرم شده . چون دهنشو باز کرد و کیر جیم رو تا ته فرستاد توی دهن . هر چند نمی تونست کیرشو مستقیم به انتهای دهن و حلقش یچسبونه ولی می دیدم که هم چه جوری لذت برده و هم چطور چشاش داره از حدقه در میاد .. جیم هم حریصانه دستشو رسونده بود به کون سمیه و چاکشو باز می کرد و دو تا قاچاشو به دو سمت طوری باز می کرد که که دلم می خواست از جام پا می شدم و می کردم توی کونش . واسم فرقی نمی کرد که توی کدوم سوراخ فرو کنم . فقط می خواستم بکنم . آخخخخخخخخ .. جیم چهار تا انگشتاشو فرو کردده بود توی کس سمیه .. و سریع اونا رو حرکتش می داد طوری که دور و بر کون سمیه رو خیسی کسش گرقته بود .. صدای حرکت دست جیم و بر خورد اون با کس سمیه و فریاد های اون زن دیگه صدای مهرانو خفه کرده بود . کاملا مشخص بود که اون مرد در حال کون دادنه .
استیو هم که دیگه حوصله اش سر رفته بود و حرف زدنهای من با سمیه سبب شده بود که نتونه کیرشو توی دهن من نگه داشته باشه اومد پشتم .. آههههههههه .. دستاشو گذاشت رو سینه هام .. کیرشو که خیلی هم کلفت نشون می داد به سوراخ کونم چسبوند . با این که من تازه کار نبودم و حتی اون بچگی ها هم یه چیزایی رو توی کونم فرو می کردم ولی حس کردم که کیر استیو تحملش سخته .. قسمتی از روغن ماساژ رو روی کونم ریخت .. کمی احساس سوزش هم می کردم . که اون شاید در اثر فشار کیر هایی بوده که قبلا به سوراخ کونم وارد اومده . وقتی سر کیرش رفت توی کونم بقیه رو راحت تر فرستاد . اوخ جون .. کیرمم رو تخت مالیده می شد .. یه درد لذت بخشی رو توی کونم حس مس کردم . فشار زیادی به عضلات مقعدم میومد و کیر کلفت, کون تنگ منو می شکافت و می رفت جلو و میومدعقب .. همین یه هیجان و حس خوبی رو در من به وجود می آورد که دوست داشتم همچنان به کارش ادامه بده ..
-آهههههه فک می استیو .. فک می ..
سمیه هم که چند لحظه ای می شد که کیر جیم رو از پشت توی کسش حس می کرد گفت
-شیدا جون .. ممنونم ارت که با راهنمایی خوب خودت تونستی قانعم کنی که راحت تر با مسائل بر خورد کنم . این جور زندگی کردن هم خیلی حال میده .
-خب حالا چه حسی داری
-دلم می خواد که همه مردایی که این جا هستند ازبدن من لذت ببرن .
-من چی ؟ دیگه منو نمی خوای سمیه
-اوههههههه شیدا جون تو که از همه اونا با حال تری اصل تویی ..
دستمو به دست سمیه نزدیک کردم . دستای همو فشردیم و در حالی که کیر استیو توی کون من بود و کیر جیم توی کس سمیه, نگاهمونو به هم دوخته و با محبت به هم نگاه می کردیم . راستش من خیلی دلم میخواست که ببینم شوهر سمیه چه جوری کونشو در اختیار اون مرد انگلیسی قرار داده ..
مایکل همچنان داشت مهران رو می کرد ..
سمیه : می بینی ؟ سر و صدای شوهرمو می شنوی ؟ چه جوری می تونه کیر رو تحمل کنه و تاره همش هم داره داد می زنه محکم تر .. محکم تر .. تند تر .. فشار بده فشار بده ..
می خواستم به سمیه بگم از بس که این مهران کون گشاده .. از بس که این مرد, شوهر تو رفته زیر کیر مردای دیگه ...
و وقتی که خودم به این فکر کردم که چقدر ازکون دادن لذت می برم نتونستم که زیاد به مهران گیر بدم . .می تونستم درکش کنم .. حرکت چرخشی کیر با این که توی کون یه دردی رو به وجود می آورد که آدم هر لحظه حس می کرد می خواد دفع کنه ولی وقتی که یواش یواش عضلات مقعد گرم می افتاد این تبدیل به یه حس لذت بخش می شد .
-آههههههههه .. استیو .. استیو ...
دستمو به کیرم می مالوندم و کون می دادم . حتی مالونده شدن سینه هام توسط استیو منو به هیجان آورده بود . لاله هم که طاقباز کرده بود و جری روش سوار شده بود و با سرعت داشت اونو می کرد ... یه دستی براش تکون دادم و گفتم خوب داری حال می کنی . فقط مزه کیر خواهرت شیدا یادت نره ها ..
لاله : تو یه چیز دیگه ای هستی شیدا . هیچوقت فراموشت نمی کنم . کیر تو رو با عشق و هوس توی کس و کونم جا میدم ....
وقتی لاله این حرفا رو بر زبون می آورد سمیه هم یه جور خاصی نگاش می کرد . شاید باورش نمی شد که دختر عمو لاله اش و من تا این حد به هم وابسته باشیم که تحمل لحظاتی دوری از همو نداریم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
استیو هم که دیگه حوصله اش سر رفته بود و حرف زدنهای من با سمیه سبب شده بود که نتونه کیرشو توی دهن من نگه داشته باشه اومد پشتم .. آههههههههه .. دستاشو گذاشت رو سینه هام .. کیرشو که خیلی هم کلفت نشون می داد به سوراخ کونم چسبوند . با این که من تازه کار نبودم و حتی اون بچگی ها هم یه چیزایی رو توی کونم فرو می کردم ولی حس کردم که کیر استیو تحملش سخته .. قسمتی از روغن ماساژ رو روی کونم ریخت .. کمی احساس سوزش هم می کردم . که اون شاید در اثر فشار کیر هایی بوده که قبلا به سوراخ کونم وارد اومده . وقتی سر کیرش رفت توی کونم بقیه رو راحت تر فرستاد . اوخ جون .. کیرمم رو تخت مالیده می شد .. یه درد لذت بخشی رو توی کونم حس مس کردم . فشار زیادی به عضلات مقعدم میومد و کیر کلفت, کون تنگ منو می شکافت و می رفت جلو و میومدعقب .. همین یه هیجان و حس خوبی رو در من به وجود می آورد که دوست داشتم همچنان به کارش ادامه بده ..
-آهههههه فک می استیو .. فک می ..
سمیه هم که چند لحظه ای می شد که کیر جیم رو از پشت توی کسش حس می کرد گفت
-شیدا جون .. ممنونم ارت که با راهنمایی خوب خودت تونستی قانعم کنی که راحت تر با مسائل بر خورد کنم . این جور زندگی کردن هم خیلی حال میده .
-خب حالا چه حسی داری
-دلم می خواد که همه مردایی که این جا هستند ازبدن من لذت ببرن .
-من چی ؟ دیگه منو نمی خوای سمیه
-اوههههههه شیدا جون تو که از همه اونا با حال تری اصل تویی ..
دستمو به دست سمیه نزدیک کردم . دستای همو فشردیم و در حالی که کیر استیو توی کون من بود و کیر جیم توی کس سمیه, نگاهمونو به هم دوخته و با محبت به هم نگاه می کردیم . راستش من خیلی دلم میخواست که ببینم شوهر سمیه چه جوری کونشو در اختیار اون مرد انگلیسی قرار داده ..
مایکل همچنان داشت مهران رو می کرد ..
سمیه : می بینی ؟ سر و صدای شوهرمو می شنوی ؟ چه جوری می تونه کیر رو تحمل کنه و تاره همش هم داره داد می زنه محکم تر .. محکم تر .. تند تر .. فشار بده فشار بده ..
می خواستم به سمیه بگم از بس که این مهران کون گشاده .. از بس که این مرد, شوهر تو رفته زیر کیر مردای دیگه ...
و وقتی که خودم به این فکر کردم که چقدر ازکون دادن لذت می برم نتونستم که زیاد به مهران گیر بدم . .می تونستم درکش کنم .. حرکت چرخشی کیر با این که توی کون یه دردی رو به وجود می آورد که آدم هر لحظه حس می کرد می خواد دفع کنه ولی وقتی که یواش یواش عضلات مقعد گرم می افتاد این تبدیل به یه حس لذت بخش می شد .
-آههههههههه .. استیو .. استیو ...
دستمو به کیرم می مالوندم و کون می دادم . حتی مالونده شدن سینه هام توسط استیو منو به هیجان آورده بود . لاله هم که طاقباز کرده بود و جری روش سوار شده بود و با سرعت داشت اونو می کرد ... یه دستی براش تکون دادم و گفتم خوب داری حال می کنی . فقط مزه کیر خواهرت شیدا یادت نره ها ..
لاله : تو یه چیز دیگه ای هستی شیدا . هیچوقت فراموشت نمی کنم . کیر تو رو با عشق و هوس توی کس و کونم جا میدم ....
وقتی لاله این حرفا رو بر زبون می آورد سمیه هم یه جور خاصی نگاش می کرد . شاید باورش نمی شد که دختر عمو لاله اش و من تا این حد به هم وابسته باشیم که تحمل لحظاتی دوری از همو نداریم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر