: مجنون به لیلی میگه
!دلت میاد منو, تو تنها بذاری؟
!دلت میاد رو عشق ما پا بذاری ؟
!دلت میاد هر چی رو حاشا بکنی ؟
!سوختنمو ببینی و منو تماشا بکنی ؟
!دلت میاد آتیشو خاموش بکنی ؟
!خاکم کنی منو فراموش بکنی ؟
!دلت میاد اشکامو سیلابش کنی ؟
!ببندی چشمای منو دل منو خوابش کنی ؟
!دلت میاد یادت بره اون همه حرفای قشنگ ؟
!دلت میاد یادت بره زمزمه های رنگارنگ ؟
!دلت میاد وقتی میگم دوستت دارم هستی من ؟
!نخوای بگی دیگه به من , عشق منی مستی من ؟
!دلت میاد ای نفسم ! دور بشی از جان و تنم ؟
!بمیرم از بی نفسی , یادت نیاد که این منم ؟
!دلت میاد این دل خسته منو بشکنی خاموشم کنی ؟
!دلت میاد ؟! دلت میاد ؟! دلت میاد ؟! دلت میاد؟
: و حالا جواب لیلی
!من تو رو تنهابذارم ؟
!رو عشق تو پا بذارم ؟
!من چی رو حاشا بکنم ؟
!سوختنتو ببینم و تو رو تماشا بکنم ؟
!دلم میاد آتیشو خاموش بکنم ؟
!خاکت کنم تو رو فراموش بکنم؟
!دلم میاد اشکاتو سیلابش کنم ؟
!ببندم اون چشما رو من .. دل تو رو خوابش کنم ؟
!دلم میاد یادم بره اون همه حرفای قشنگ ؟
!یادم بره زمزمه های رنگارنگ ؟
.................
کی گفته ای هستی من ..عشق من و مستی من
از آسمون سنگ بیاد تیر بیاد تفنگ بیاد
جای کبوترای عشق شاهین مرگ و جنگ بیاد
!لیلی فراموشت کنه ؟ اون ترک آغوشت کنه ؟
جان منی من بی تو هیچ جان ندارم
اسیر صحرای غمم یک قطره باران ندارم
بی تو عزیز دل من .. من سر و سامان ندارم
(مجنون نازنین من! .. ببین که من دیوونتم(مجنونتم
من نمی خوام لیلی قصه ها باشم
من نمی خوام لیدی غصه ها باشم
!مجنون من !گریه نکن ! آه نکش
قصه دیگه تموم شده .. اشک همه حروم شده
کی گفته لیلی می میره ؟! .دل عزیزم می گیره
لیلی به مجنون می رسه .. لیلی با اون هم نفسه
!کی گفته تنهات می ذارم ؟!تنها با غمهات می ذارم
لیلی تحمل نداره اشک چشاتو ببینه
یکی دیگه بیاد و از لبای تو گل بچینه
من گل لبهای توام ..همدم شبهای توام
من تا ابد پیش تو ام ...عشق تو و خویش توام
آی آدمای غم فروش ..لیلی میگه به گوش به هوش
قصه دیگه تموم شده .. اشک همه حروم شده
!کی گفته لیلی می میره ؟!.. دل عزیزم می گیره
غصه دیگه تموم شده .. قصه دیگه تموم شده
لیلی به مجنون می رسه .. لیلی به مجنون می رسه
لیلـــــــــــــــــــــــــــــی به مجنــــــــــــــون می رسه
نویسنده : ایــــــــــــــــــرانی
نویسنده : ایــــــــــــــــــرانی
2 نظرات:
سلام خدمت ایرانی عزیزم.چند ساله پیش یک داستان خوندم از زبان یک دختر 14 ساله که دوست پدرش با اون انال سکس کرده وبعد متوجه میشه که پدر اون هم با دختر دوستش علی رقم میلش انال سکس داشته ومتوجه میشه که پدرهاشون باهم ضربدری دختر بادختر و زن با زن دارن.اون داستان خیلی بدلم نشست.ای کاش بازم از این موضوع داستان های دو سه قسمتی بنویسی.میدونم که سرت خیلی شلوغه ولی حوصله مخاطبین هم از موضوع های تکراری سر میاد.امید وارم شرایط جوری بشه که بتونی برامون از این نوع داستان ها بنویسی.دوست داری همیشگی شما.مهوش
با سلام و درود خد مت مهوش جان نازنین .. و سپاس به خاطر همراهی شما و توجهی که به داستانهای این مجموعه دارید .. فرصت کنم و از تعداد داستانهای سر یالی کم شه حتما این کار رو انجام میدم . این روزا یه مقداری در گیریهای زندگی اون تمرکزو ازم گرفته الان تعداد انتشار منم کم شده . ولی چشم ! البته در پیام شما متوجه اون متوجه میشه دوم که فر مودید متوجه میشه که پدر ها شون با هم ضربدری دختر با دختر دارن نشدم .. چون اون دختر خودش داشت تعریف می کرد .. مگر این که مثلا از خواهرش گفته باشه ... با این حال حتما ..الان هم میشه نوشت ولی داستانهای دیگه درش وقفه میفته و بعدا با آرامش بیشتر .. بهتر در میاد .. .. با احترام : ایرانی
ارسال یک نظر