ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان آمپولی من 11

مامان رزا کیر مصنوعی رو آروم آروم فرو کرد تو کونم . خیلی خوشم اومده بود .-مامان بیشتر بذار داخل . روکونم دست بکش . مامان خوشگل من . اوخ مامان . خیلی خوشم میاد -حالشو ببر دخترم . یه کیر نرم تر واست آوردم تا سوراخ کونتو کمتر اذیت کنه . یواش یواش باید عادت کنی . سوراختو عادت بده ممکنه به یه مهمونی های آمپول خورانی بریم که یه سری صاحبخونه ها با خودشون کیر های سفت تر و خشک تری داشته باشن . پبش عزیزکه  بودم اوایل کار این بیشتر من بودم که میدون داری می کردم . حالا این جا مامان بود که اول داشت ریاست خودشو نشون می داد . اومد جلوتر یه فشار دیگه به کیر مصنوعی آورد . من حالا پشت به اون قرار داشتم ولی خوشحالی رو میشد از صداش فهمید -جوووووون چهار پنج سانت رفت تو کون دختر خوشگلم . جونمی داری یاد می گیری -مامان کجاشو دیدی . من یک آمپول زن حرفه ای میشم . همه تونو آمپول می زنم -عزیز جون که خیلی تعریفتو می کرد . دستاشو گذاشت رو کمرم و طوری منو ماساژمی داد که من لذت می بردم . سینه هامو با دستاش می مالید با این که خیلی کیف می کردم ولی دوست داشتم دلاوریهای خودمو پیش مامان نشون بدم پیشش خود نمایی کنم . مامان از پشت گردن تا نوک پامو با دستاش ماساژمی داد . کیر مصنوعی رو به حال خودش رها کرده بود . دیگه سرنگو انداخته بود یه گوشه ای و کار به مراحل حساس تر کشید . کف دستشو گذاشته بود رو کوسم و روشو با فشار می کشید این کارش با یه لذت و قلقلک خاصی همراه بود . مامان چند دقیقه ای رو با کیر مصنوعی و سوراخ کونم بازی کرد . یه لحظه هردومون ایستادیم و کنار هم قرار گرفتیم . از هیکل مامان خیلی خوشم میومد . خوشگل بود و جوون تر از عزیز جون . دوست داشتم تن لختشو ببینم . کونشو ببینم با اون ور برم . داشتم به این کون بازیها عادت می کردم . از روزی که خودم و دنیای دور و برمو شناختم فقط کون بود و کارای لختی پختی و لز کاریها . دنیای من شده بود دنیای کونی . تصمیم گرفتم که به مامان جونم هم لذت بدم و هم ازش لذت ببرم . گره پشت لباس خواب مامانو بازش کردم . لباس یه سره از بدن مامان سر خورد و افتاد پایین . تن لختش یهو نمایان شد . کونش وکمرش و... از تماشای پوست و بدن سفیدش لذت می بردم . دستای کوچولومو گذاشتم دو طرف کون مامان و اونو به پهلو ها باز کردم . کف یه دستمو گذاشتم رو کوس مامان رزا -آخخخخخخ رویا رویای قشنگ من . چیکار می کنی -دارم با دستام بهت آمپول می زنم مامانی . مامان جونم . مامان خوشگلم .-بریم دراز بکشیم . مامان رو تخت دراز کشید و منم سرمو گذاشتم رو کونش و اونو می بوسیدم . تند تند ماچش می کردم . مامان ساکت شده بود . فهمیده بودم که خیلی از این کار من خوشش اومده . رزا جون رو کرد و بغلم کرد سینه های گرد و خوشگلشو به سینه های من چسبوند و اونا رو رو هم قل می داد -اوووووفففففف واااااایییییی رویا با من چیکار کردی من هوس دارم . من میخوام . من امشب چطور ارضا شم .-عزیز با کیر ویبره خودشو ارضا کرد .-عزیزم رویا جون یه جوری شدم بهم حال بده . خوشم اومده بود . یه آدم بزرگ از یه کسی که بهش می گفتند آدم کوچیک کمک می خواست .  من و مامان به هم چسبیدیم . در حال بوسیدن هم بودیم . مامان لباشو از رو لبام برداشت و گفت رویا جون یه خورده برو پایین تر سینه هاتو بخورم . کوستم این جوری میره رو کوس من . این دو تا رو بهم بچسبون من از طرف خودم و تو از طرف خودت کوسهامونو رو هم می غلتونیم . مادر پاهاشو باز کرد تا کوسم راحت تر روی کوسش قرار بگیره . هر کدوم از سینه هاشم به نوبت تو دهنم میذاشتم و نوکشو میک می زدم . کوسمو به کوس رزا جون می مالیدم و اونم فشار منو با فشار جواب می داد . مامان فقط آه می کشید و سرشو مثل آدمایی که بیماری غش داشته باشن از این سمت به اون سمت می گردوند . نمی دونستم واسش چیکار کنم . کیر مصنوعی کلفت تره رو گرفتم و فرو کردم تو کوسش و یه خورده استقامت به خرج داده و تند و تند می ذاشتمش تو کوسش و بیرون می کشیدمش تا بیشتر حال کنه . از این پهلو به اون پهلو می غلتید و جیغ و داد هاش هم بیشتر شده بود . البته جیغ و داد هاش طوری نبود که صداش از اتاق بره بیرون . دلم واسش می سوخت . نمی دونستم چیکار کنم که واسه مامانم مفید واقع شم . یه نگاهی به کیر مصنوعی کلفتی که تو کوس مامان فرو کرده بودم انداختم و یه نگاهی هم به دستم که اونو مشت کرده بودم . حس کردم که دو تایی شون تقریبا هم اندازه ان . کیرو از داخل کوس بیرون کشیده و جای اون دست راستمو با مشت گره کرده ام آروم آروم فرو کردم تو کوس مامان -واییییی رویا اینه اینه دوای دردم اینه تند تر . تو رو خدا بزن . عزیزم دستای گرمت دستای گرمت توی کوس داغ من . این همون چیزیه که من می خواستم . این همون حسیه که من می خواستم داشته باشم . دوستت دارم رویای من . رویای واقعی من . دختر با هوش من . با هوش ترین دختر دنیا . ادامه بده ادامه بده . می دونم که می تونی . می دونم که توانشو داری . خسته شده بودم . ولی حرفای مامان به من دلگرمی می داد . به من انرژی می داد . یه دستشو گذاشته بود دور گردن من -آخخخخخخخ کوسسسسسسم کوسسسسسسم دستت مث یه کیر شده واسه کوسسسسسم بکن بکن با کیییییرررررت وایییی جوووووون جوووووووون جووووووون تموم شد تموم شد دیگه تموم شد . بیا تو بغلم . می تونی دستتو برداری و مامانتو بغل بزنی . بیشتر از ده دقیقه با دستم داشتم کوس مامانو می کردم تا تونستم ارضاش کنم . دستم بیحس بیحس شده بود . وقتی اونو به زحمت از کوس مامان بیرون کشیدم مامان با دو تا دستاش دستمو بوسید و منو سفت و سخت به خودش فشرد .. .ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ashna گفت...

خیلی خوب بود ایرانی عزیز
اگه تونستی یه داستان بنویس در موردخانواده سکسی که حتی پسرخانواده هم gay باشه

ایرانی گفت...

سلام به آشنای خوبم .بااین که در خودم این توانایی رو می بینم که خیلی راحت در مورد گی هم بنویسم واون حس رو به خودم بدم ولی همان طور که بار ها گفته ام نمی دونم چرا نمی تونم به خودم این اجازه رو بدم که در این مورد چیزی بنویسم چون با همه احترامی که برای این دسته از افراد قائلم ولی از این که مردا گی باشن متنفرم و چندشم میشه وهرگز هم در این مورد تجربه نداشتم ولی می تونم مثل یه هنرپیشه خودمو در اون فضای نویسندگی قرار بدم و بنویسم بااین حال توصیه نمی کنم که مردا این کارو بکنن .حداقل دو جنس مخالف, فامیل هم اگه باشن در داستان خیالی یه جذابیتی داره .ممکنه یکی ازم ایراد بگیره که چرا در مورد لز می نویسم .اینم یه حرفی .شاید چون یه مرد هستم اونو راحت تر هضمش می کنم .از طرفی انجام عمل گی ممکنه کلی ایجاد بیماری بکنه ولی لز این خطررو خیلی کمتر داره .وگی شخصیت مردها رو دچار خدشه می کنه اما لز اون ضربه روحی رو خیلی کمتر داره .هر چند خیلی از گی ها مثل محمد خردادیان از این که به این علاقه و عمل خودشون اعتراف بکنن ابایی ندارن .ممنونم از تماس و پیامت و افتخاری که به من دادی .به امید جامعه ای آزاد که همه آزادانه بتو نن خوب رو از بد تشخیص بدن نه با زور .آشنا جونم شاد باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

BUY VIAGRA ONLINE NOW.

My web site ... 現在購買偉哥

 

ابزار وبمستر