ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اصل با اصل

مامان ویدای من سه سال از بابا امید من بزرگتر بود . با این که خیلی خوشگل و خوش اندام و سفید رو و سفید پوست بود و نشون نمی داد که داره به مرز چهل سالگی می رسه ولی بابای تنوع طلبم تازگیها تحویلش نمی گرفت واون جوری که من فهمیده بودم سر سکس و داخل رختخواب نرفتن با هم دعوا داشتند و هر قدر هم خواهر متاهلم نصیحتش می کرد که صبر داشته باشه فایده ای نداشت . اون خودش ازدواج کرده بود و رفته بود و من مونده بودم و دعوای این دو نفر . بیشتر شبا هم من و مامان همدم بودیم . البته موقع خواب از هم جدا می شدیم . اون که نمی تونست باهام درددل کنه و بگه چون بابا اونو نمیگاد اعصابش خورده . زنا خیلی زودتر از مردا پیر میشن . حتی اگه از نظر جسمی و لطافت پوست و اندام مثل مامان من هم پیر نشون ندن بازم اونا از این که سنشون بالا میره احسای پیری می کنند و نیاز به محبت بیشتری دارن ولی بابا حالیش نبود . منم که تازه تو رشته مهندسی عمران دانشگاه شهرمون قبول شده بودم وواسه این که فکرم مشغول سکس و یا کار های زیان آوری مثل جلق زدن نباشه یه کوس و کون مصنوعی نشسته خریده هر وقت  حس می کردم باید یه خورده خودمو خالی کنم کیرمو فرو می کردم تو سوراخ کوس و کون مصنوعی و خیلی هم با هاش حال می کردم . آبمو هم تو همون سوراخ که یه مخزن مخصوص هم داشت می ریختم . این تا اینجای قضیه .. بعضی وقتا که من هوس کوس و کون مصنوعی رو می کردم از این که مامان پیشم نشسته و همش داره حرف می زنه حرص می خوردم . البته بابا هر شب غیبش نمی زد . حداقل یه شب در میون جیم می شد . یکی از اون شبایی که من و مامان تنها بودیم زنگ در خونه مون به صدا در اومد . زن همسایه بود . زری خانوم از اونایی  بود که می گفتن حالش خیلی خرابه و سر و گوشش می جنبه . شوهر هم نداشت و گاهی می رفت خارج و جنس می آورد . یه کارتن کوچیک دستش بود که یه تصویر عجیبی روش دیدم . مامان بسته رو از دستش گرفت . رنگش پریده بود - دست شما درد نکنه زری خانوم .. زری خانوم یه چشمکی به مامان زد و گفت مواظب باشین نشکنه .. هر چی فکر کردم چی می تونه باشه چیزی به ذهنم نرسید . یه چیزی شبیه به مته برقی یا سشوار بود ... یکی دو شب گذشت تو اتاق خودم که تنها شدم یه فیلم سکسی گذاشتم که همراه با اون کوس و کون مصنوعی رو بکنم و خودمو ارضا کنم . فیلم مربوط به صحنه ای بود که یه زن داشت خودشو با یه کیر اتومات ارضا می کرد . یه لحظه یاد وسیله ای افتادم که زری خانوم واسه مامان ویدای من آورده بود . خنده ام گرفته بود . مامان من و این کارا .؟/؟!  امکان نداره . ولی خیلی زود فهمیدم که امکان داره . دو سه شب بعد که خوب کشیک کشیدم و پاگوش وایستادم از انتهای اتاق مامان صدای خفیف حلاجی میومد و ناله های اون که می گفت اوووووففففف آهههههه و یه چیزایی تو همین مایه ها .. چراغ اتاق مامان روشن بود ولی من که نمی تونستم درو باز کنم و برم داخل . از لای سوراخ کلید هم تونستم یه قسمت از بدنشو ببینم . اووووووخخخخخ مثل یک پری مثل حوری حیف این بدن که بخواد خودشو با کیر مصنوعی ارضا کنه . کون مصنوعی رو آوردم نزدیک خودم و با همون مختصر دیدی که از مادر داشتم کیرمو فرو کردم تو اون پلاستیک نرم وکیرمم قبل از اون روغن مالی کردم و واسه یه لحظه تصور کردم که دارم مامانمو می کنم . همین تصور سبب شد که در جا بریزم داخل اون جسم مصنوعی . کاش به جای این شی ء کون مامان قرار داشت . این حرکت ویدا خوشگله ام سبب شده بود که اگه یه خورده احساس شرم نسبت به گاییدنش داشتم در من از بین بره . مامان یه کیر ثابتو گذاشته بود توی کونش و اون کیر متحرک رو فرو کرده بود تو کوسش . قمبل کرده بود و به سرعت زیاد خودشو حرکت می داد . طوری رفتار می کرد که انگاری دو تا مرد گردن کلفت دارن اونو می کنن . از اون شب به بعد بود که تمام فکر و ذهنم مشغول این شد که چطور می تونم با مامان ویدای خودم طرف شم . مامان بازم خودشو واسه بابا تنگ و چسبون می کرد ولی بابا که از یه مدل غذا زیاد خورده بود به دنبال تنوع و غذا های جدید بود . هر چند ممکن بود به خوشمزگی مامان نباشن . یکی دیگه از این شبا که بابا میذاره و میره مامان که خودشو مث یه عروسک درست کرده بود و شده بود مثل یه زن 25 ساله کیرم تو شلوارم حرکت کرده بود و اومده بود جلو . نمی دونستم باید چیکار کنم . مامان نباید منو این جوری می دید  . حواسمو بردم جای دیگه تا تونستم یه خورده ببرمش عقب .. مامان دوباره به گریه افتاده بود . فکر می کرد که با این سنگ تمومی که گذاشته امشب دیگه می تونه کیر بابا رو شکارش کنه . رفتم جلو و با تمام وجودم اونو بغلش کردم و به خودم فشردمش و بوسیدمش . صورتشو بوسیدم و دستمو گذاشتم لای موهاش و مرتب می بوسیدمش . رو بوسه هام مکث نمی کردم که یه وقتی مشکوک نشه . ولی اونو مدتی طولانی تو بغلم نگه داشته بودم که دست کمی  از بوسه لب به لب طولانی نداشت . نمی دونم حواسم نبود یا از کیف زیاد بود که بدنم از ناحیه وسط به تن مامان چسبید و کیرم لحظه به لحظه جلوتر میومد و به وسط بدن ویدا جونم می چسبید . دستامو دور کمر مامان حلقه زده و با کف دستم کمرشو از پشت بلوزش می مالیدم . پس از چند دقیقه ای مامان خودشو از بغلم رها کرد و رفت تو اتاقش .  من دیگه حس و حوصله هیچ کاری رو نداشتم . فقط هماغوشی و سکس با مامان ویدا بود که می تونست عطش منو بخوابونه . فقط واسه چند ثانیه تونسته بودم که تو چشای مامان خیره شم . اشک سرخش کرده بود و نمی شد فهمید که آیا احساس منو درک کرده یا نه . خیلی دلداریش داده بودم و بهش گفتم تا منو داری غم نخور . پسرت که نمرده . هر کاری برات می کنم تا جای خالی پدرمو واست پر کنم . من با منظور خاصی حقیقتو می گفتم و اونم که حس می کرد من میخوام وظیفه فرزندی امو انجام بدم ازم تشکر می کرد . دوباره همون بر نامه چند شب قبل تکرار شد . مامان دوباره رفت سراغ کیر های مصنوعی . ولی کوس و کون مصنوعی دیگه ارضام نمی کرد و من از این که نمی تونم اون یه مقدار مختصری هم که می تونستم دیدش بزنم نمی تونم عصبی بودم . پس از چند دقیقه ای صدای ناله و فریادش اوج گرفته بود . حس کردم که داره میاد طرف در اتاق . فرار را بر قرار تر جیح دادم . رفتم رو تخت خودم و زیر ملافه خودمو زدم به خواب . خبری نشد صدای شرشر آب از حموم میومد . ظاهرا مامان رفته بود دوش بگیره . ترسم ریخته بود . وسوسه شده بودم . یعنی اون ممکنه بتونه خودشو قانع کنه که با اونی که زاییده سکس داشته باشه ؟/؟من که با هیجانات روز های اخیر و کار هایی که از مامان و حشری بودنش دیده بودم و خوندن داستانهای وبلاگ امیر سکسی ذهنمو واسه این کار آماده کرده بودم . می دونستم اگه مامان بخواد و یه چراغ سبز نشون بده می تونم این احساسو خیلی راحت بهش منتقل کنم . قبل از این که حموم کنه و به اتاقش بر گرده خودمو کاملا لخت کردم و با کوس و کون مصنوعی راه اتاق مادر جونو در پیش گرفتم . کیر مصنوعی ثابت رو فرو کردم توی کون و اون کیر مصنوعی قابل تحرک رو فرو کردم داخل کوس مصنوعی و تمام این تشکیلاتو گذاشتم رو میز تلویزیون گوشه اتاق . خودم رفتم یه گوشه ای قایم شدم . شب تابستون بود و هوا گرم . مامان بدون این که حتی حوله ای دور خودش بپیچه و موهاشو سشوار بکشه از حموم اومد بیرون و یکراست وارد اتاق شد . دوباره هوسی شده بود دوست داشت کیر های مصنوعی رو فرو کنه توی کوس و کونش .. کجا گذاشتم این لعنتیه رو .. همین جا روی تخت بود .. کلید برقو زد . کمی بالا و پایینو نگاه کرد . یه لحظه چشش افتاد به روی میز تلویزیون . کیر ها رو دید که توی کوس و کون مصنوعی قرار گرفته . وایییییی نهههههههه این دیگه چیه .. امکان نداره . کی می تونه این کارو کرده باشه . خشکش زده بود باورش نمی شد . خودشو انداخت رو تخت و جرات نداشت که کیر ها رو از کوس و کون مصنوعی بیرون بکشه و توی کوس و کون خودش فرو کنه . درنگ را جایز ندانسته و با چند تا پشت دستی که به در جا رختخوابی زدم اونم به خاطر این که هول نکنه یه مامانی گفتم و اومدم بیرون . اون رو تخت دراز کشیده بود و مات و مبهوت به بدن لخت من که کیر سر به هواش شده بود مثل یه آرپی چی هفت نگاه می کرد . هر لحظه منتظر بودم که فرار کنه یا بیاد جلوتر و بذاره زیر گوشم و یا این که بد و بیراه بگه و منو بگیره زیر مشت و لگد . ساکت و افسرده به من نگاه می کرد . شایدم به جایی دیگه خیره شده بود . شایدم تمام این عصیانهاشو نگه داشته بود برای وقتی که من برم نزدیکش و قصد چسبیدن و گاییدنشو داشته باشم . گام به گام و خیلی آروم نزدیکش شدم . اون روی تخت دراز کشیده بود و من با یه حالت ایستاده یواش یواش خودمو روش خم می کردم . دستامو با یه حالت حلقه ای مانند بهش نزدیک کردم . خودمو برای خوردن یه سیلی جانانه و آبدار آماده کرده بودم . هر لحظه حلقه محاصره رو تنگ تر می کردم . دیگه فاصله زیادی بین من و مامان نبود . به اندازه دو وجب . اگه الان منو می زد با حد اکثر نیروش بود ونمی دونم کجا رو نگاه می کرد . خیره تو چشام نگاه نمی کرد . ولی من چشامو به چشاش دوخته بودم و نگاهشو تعقیب می کردم . من عشق اونو می خواستم و سکس اونو . درست در لحظاتی که میان بیم و امید قرار داشتم مامان هم به قرینه من دستاشو به سوی من دراز کرد و کمی کمرشو بالا آورد . یک آن دستامونو دور کمر هم حلقه زدیم و طوری اوج گرفته بودیم که فوری لبهای خودمو رو لبهای مامان قرار دادم  همون کاری رو که اون دفعه انجام نداده بودم .  سینه های اونو به سینه هام چسبوندم . قسمت بالای بدنشو به بدنم فشردم . دستامو گاهی می بردم بالاتر و گردن و شونه هاشو نوازش می کردم وگاهی هم می آوردم پایین تر و دو طرف کونشو باز می کردم و میذاشتم اون وسط . فقط ناله می کرد و آه می کشید . انگار هیشکدوممون قصد نداشتیم سکوت کلامی رو بشکنیم . شایدم نمی دونستیم که چی باید بگیم و شایدم که خجالت می کشیدیم . دستام در حال وررفتن با کون و کمرش بود ولی لبام داشت همچنان لباشو می بوسید . بالاخره رضایت دادیم که به لبهامون استراحت بدیم . سرمو آورده پایین تر و بین سینه هاش قرار دادم هر کدوم از سینه های درشتشو به یه طرف صورتم چسبوندم و نوک هر طرفو به نوبت بین دو تا لبم قرار می دادم و میکشون می زدم . طراوت و تازگی خاصی رو در سینه های مامان احساس می کردم . سینه دوست دختر و زنای بیوه ای رو که تا به حال میک زده بودم همچه احساسی در من ایجاد نمی کرد . مامان چشاشو مرتب باز می کرد و می بست . دوست داشتم بایه حرفی سکوتو بشکنم ولی هیچ بهونه ای پیدا نمی کردم ونوک زبونمو گذاشتم لای ناف مامان خیلی خوشش میومد با این که زیاد به کوس لیسی اهمیت نمی دادم و باید ناز و منت منو می کشیدند تا زبونمو بکشم روی کوس ولی در مورد مامان استثنا قائل شدم تازه اون یه چیز دیگه ای بود . کوسش واسم به شیرینی عسل بود . اونم شیرین ترین و بهترین عسل دنیا . یه کوس با محیطی متوسط وسوراخی کوچیک . زبونمو کردم توش . نشون می داد خیلی ناز و کوچولوست . تا چند دقیقه دیگه باید با کیر هم تستش می کردم وخیسی کوس وبدا جون از حد هم گذشته بود . مامان دستاشو به دو طرف باز کرده بود با یه دستش لبه تختو گرفته بود و با دست دیگه اش به بالش چنگ انداخته بود . پاهاشو از هوس زیاد به این طرف و اون طرف پرت می کرد . من کف دستمو رو هریک از پاهاش قرار داده و نذاشتم اونارو تکون بده -آخخخخخخخخخخ آههههههههه ... سه موتوره افتاده بودم به جون کوس مامان . چوچوله هاشو گرفته بودم تو دهنم . یه انگشتمو کرده بودم تو کوسش و باهاشون بازی می کردم . روی کوسشم با چند تا انگشت دیگه می مالیدم . فشار شدیدی به من می آورد تا منو بفرسته عقب تر . می دونستم غرق در لذت هوسیه که می خواد به اوجش برسونه  ودوست هم نداره که ارضا نشده آتیشش بخوابه . هر قدر بهم بیشتر فشار می آورد منم فشارمو زیاد ترش می کردم . سر انجام با جیغ شدید تری خودشو خالی کرد . آییییییی آیییییییی .  پاهاش شل شد و دستاش به پهلو ها افتاد . یک ربع نمی شد که با هاش مشغول بودم ولی خیلی نیاز داشت . خیلی آروم و به ملایمت سر تا پاشو لیسیدم و با نوک انگشتم پوستشو با یه قلقلک خاصی با هوس و اشتیاق پیوندش دادم . پس از چند دقیقه دیدم چشاشو باز کرد و به کیرای مصنوعی داخل کوس و کون مصنوعی نگاه کرد و بی اختیار خندید . بهترین زمان برای باز کردن سر صحبت بود -مامان اون یه چیز مصنوعیه که رفته تو یه چیز مصنوعی دیگه . مال من و تو طبیعیه . اصل اصله . حالا یه چیز اصل داره با یه چیز اصل دیگه تر کیب میشه . دیدم صدای خنده های مامان بالاتر رفت .-قربون اون خنده ها و دندونای سفیدت بشم من . نمی دونی چقدر خوشحال میشم وقتی که مامانمو خوشحال می بینم . چشامو گرفتم طرف چشای مامان . طوری فاصله امو بهش نزدیک کردم که دیگه نمی تونست نگاهشو از نگام مخفی کنه . دوباره لبامو به لباش نزدیک کردم -دوستت دارم ویدا جون . ببینم خجالت می کشی ؟/؟احساس گناه می کنی ؟/؟-عزیزم واسه چی احساس شرم کنم ؟/؟پدرت باید احساس شرم کنه . من احساس آرامش می کنم . به تو افتخار می کنم . حس می کنم یکی هست که دلش واسه من می سوزه . درکم می کنه . از گوشت و پوست وخون منه . می خواد من خوشحال باشم -ویدا جونم هم می خوام تو خوشحال باشی هم خودم .-باور کن مامان تو از دوست دختر مم دوست داشتنی تر و خوشگل تری . مامان ! این دو سه دقیقه ای که نگات تو نگاه من بود و حرفی نمی زدی به چی فکر می کردی ؟/؟-به این که چقدر دوستت دارم . به این که چقدر خوشبختم . به این که چقدر دوستم داری . به این که باورش چقدر سخت و هیجان انگیزه که پسرم با کیر خودش افسردگی مامانشو درمان کنه . این دوای دردم بود . همون چیزی که مدتها بود لازمش داشتم -واز این به بعد لازمش داری -اگه دلتو نزنم -تو همیشه واسم تازه ترینی . من و مامان ویدا همو غرق بوسه و کلمات عاشقانه و شیرین خودمون کرده بودیم . در حالی که سر کیرمو به دور کوسش می مالیدم و آروم آروم باهاش بازی می کردم و می دونستم تو دلش چی می گذره و کف من شده . بهش گفتم مامان تا اینجاش خوب اومدیم و کلی با هم حال کردیم . یه تابویی بین ما وجود داره یه احترام خاص مادر فرزندی . فکر می کنی باید حتما ... -منظورت اینه که کیرتو تو کوسم فرو نکنی ؟/؟منظورت اینه که حالا که منو تا لب چشمه آوردی میخوای تشنه بر گردونی ؟/؟نکنه از اندام من خوشت نمیاد ؟/؟-مادر فکر نمی کنی این یه گناه باشه و من و تو در لذت گناه خودمون بسوزیم ؟/؟دستشو از زیر به کیرم رسوند و اونو به کوسش فشرد و با دورش بازی کرد و گفت این لذت هوسه . لذت عشق بین من و توست که صمیمیت ما رو زیاد می کنه . تو منو از یه درد روحی نجات دادی . احساس جوونی رو در من زنده کردی . به من عشق و امید دادی . این چه حرفیه که می زنی . جدایی از پدرتو می تونم تحمل کنم ولی حالا که تا اینجا منو رسوندی درد دوری از تو رو هر گز نمی تونم تحمل کنم . می دونی حکم چی رو داره ؟/؟تنم داغ داغه . کوسسسسسسسم تششششششنه کیییییییرررررته . تششششنه آبشششششه که سیرابم کنه . تو تا حالا به من ابر های سنگین با ران زا رو نشونم دادی هر لحظه منتظر رگبار و سیلم . سیل کیر تو . منو از چی می ترسونی . عزیزم سنگینی تنتو بنداز رو من . به خودت سخت نگیر . کیرم از هوس کوس ویدا در حال سوختن بود ولی دوست داشتم سوختن مامانو ببینم وبیشتر لذت ببرم . یه تکونی به کیرم دادم یه خورده از سرش رفت توی کوس مامان همونجا نگهش داشته باهاش بازی می کردم .-اوووووووووهههههههه نههههههههه کاوه نکن نکن .. زود باش چیکار می کنی . من که بهت گفتم فکر کن داری دوست دخترتو می کنی . معشوقه اتو می کنی .  سرتو گوشتو بچسبون به سینه ام . ببین قلبم چطور داره می زنه ؟/؟-اگه کیرمو بفرستم تو کوست که بیشتر می زنه -به هر حال یه جایی که آروم می گیره . یه لحظه حس کردم که می خواد خودشو بفرسته طرف من تا کیرم فرو بره تو کوسش . یه خورده ازش فاصله گرفتم . نگام بار دیگه تو نگاش افتاد . با تمام وجودش کیر می خواست . دو تا دستامو گذاشتم رو سینه هاش و صورتمو به صورتش چسبوندم و لبهای تشنه اشو که واسه لبام باز شده بود با لبهای خودم بستم وکیرمو دوباره به کوسش چسبوندم . اون دستاشو دور کمرم حلقه زده بود و گاه به باسنم فشار می آورد تا کیرم با کوسش اصطکاک بیشتری داشته باشه . دوسه سانتی از کیر رو کردم تو کوسش با یه حرکت لاک پشتی -ویدا جونم داره میره تو کوست هنوزم می تونم پسش بگیرم . اگه پشیمون شدی بگو .-زودتر زودتر بقیه اشو میخوام . دوای دردمه . عسل منه . جیگر منه . می خوامش بده . یه خورده دیگه گذاشتم بره -مامان یه سومش رفت تو کوست -تا ته . تا آخر همشو می خوام . من همشو می خوام . من همیشه می خوام . چند لحظه بعد دیگه هیچ فاصله ای بین من و اون نبود . کیر کلفتم تا ته رفته بود تو کوس مامان -دیگه پشیمونی سودی نداره . ویدا جونم مامان خوشگلم . خیلی داغ شدم . نمی دونم خیلی سنگینم زیر شکمم . کیرم همه وجودم پرآب کیره . انگاری مامان طناز من منتظر شنیدن همین حرفم بود . خواستم کیرمو از کوسش بیرون بکشم که در این حرکت و ابتدای کار خالی نکنم ولی اون کمرمو محکم داشت و پاهاشو هم به دور پاهام پیچوند . ودیگه نذاشت تکون بخورم -کاوه بریز خودتو خالی کن . نگران هیچی نباش من هوس دارم . هوس تو و آب کیرتو بریز جلو گیری نکن -واییییی جوووووووون مامان داره می پاشه تو کوسسسسسست . منم دستامو دور گردنش حلقه زده و همان طور که فشار بوسه رو زیادش کرده بودم فشار آبمم زیاد شد و با گرما و آرامش خاصی تا اونجا که می تونستم و می شد ریخت ریختم تو کوس مامان ویدای تر و تازه ام . دور و بر کوسشو پاک کرده و چند دقیقه ای تو بغل هم آروم گرفتیم تا یه تجدید قوایی کرده باشیم . مامان که هنوز از گاییده شدن سیراب نشده بود و کیر فقط دو سه دقیقه تو کوسش حرکت کرده بود با حرکات و رفتار خودش نشون داد که باید زودتر دست به کارشم ومنم همچه قصدی داشتم . پاهاشو گرفتم و انداختم رو شونه هام و کیرمو با سرعت زیاد به ته کوسش می کوبیدم و اون به شدت جیغ می زد -کاوه عزیزم صبر کن بابات بیاد دیگه بهش میگم هر شب بره بیرون . من همیشه از اینا میخوام -مامان حالا بذار این یه شبو تمومش کنیم . کاری هم نباید بکنیم مشکوک شه . الان وقتشه که از هم لذت ببریم . جای این حرفا نیست . دهن ویدا از هوس باز شده پاهاشو به دوطرف باز کرده بود . یه پاشو تو دستم گرفته و بالا آوردمش و با کف دست و کیرم افتادم به جون کوسش .-مامان عاشق کون گنده اتم -همه جام مال توست عزیزم . اگه بابات هم بخواد بهش دست بزنه دیگه نمیذارم . اونو بر گردوندم تا کون خوشگلش توی دیدم باشه . سرمو انداختم روش . مثل یک گرگ گرسنه کونشو گرفتم به چنگ و دندون -حریص هوسی چیکار می کنی داری آتیشم می زنی آخ پسر تو منو کشتی . هر کاری دوست داری باهام بکن . گاز بگیر کونمو کبودش کن . فقط مال توهه . نگران نباش . فقط تو می بینی . گازم بگیر زود باش که باید بکنی تو کوسم . اون که این حرفا رو می زد هوسمو دو چندان می کرد و بیشتر کونشو میک می زدم . کیرمو که دوباره حریص و کلفت و تیز شده بود از همون پشت فرو کردم تو کوس مامان ویدا و اون جز فریاد کشیدن و فشار آوردن به روی تشک کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . سوراخ کون مامان هم تو دید من قرار داشت و شست دست راستمو کردم تو کونش . صداش در نمیومد .-مامان مامان جون یادت باشه کونتم میخوام . نگو دردت میاد -من وقتی گفتم مال توام یعنی همه جام مال توست و صاحب اختیارم تویی عزیزم . تو فقط تو . بکن منو محکم . کوسسسسسسم دوباره هوسسسسس داره کییییییررررررتو میخواد که بازم آبشششششو بیاره . دوباره میخواد عزیزم ارضام کن  . زود باش تند تر . قربون کمرت برم . قربون کیرت برم پسرم ! شستمو از کونش در آورده و دو تا دستمو به سینه هاش چسبونده و همان طور که روی مامان دمر کرده افتاده بودم و کوسشو می کردم سینه هاشو می مالیدم -کاوه قربونت ادامه بده . وقتی کیرتو میاری عقب همین جور محکم بکش رو چوچوله هام . تند تر تند تر به چوچوله هام فشار بیار . یه دستتم بذار رو کوسم . کاشکی صد تا دست داشتی . آخ کوسسسسسسسم وایییییی اماااااااان اماااااااان از این کیییییییییرررررررر زودتر .. مامان دیگه از خود بیخود شده بود . منم که دیگه سوراخ کونش بهم چشمک می زد سرعت خودمو زیاد کردم با صدای دلنشین و طنازی خاصی گفت می میرم واسه کیرت دوباره ار گاسمم کردی . سوراخ کون مامانو با یه چیزی خیس و لغزنده اش کردم و سر کیرمو مماس با سوراخ کون مامان قرار دادم . فشار لبها و چشمای مامانو می دیدم که درد کونشو می خوره تا من کیف کنم . وقتی کیرم جاشو تو کون مامان پیدا کرد و یه خورده روونتر شد تازه صدای نفسهای آرام مامانو می شنیدم و پس از چند دقیقه حس کردم که از گاییده شدن کونش هم لذت می بره .-کاوه کاوه دو تا قاچای کونمو فشارش بگیر . فکر نمی کردم کون دادن هم این قدر لذت داشته باشه . ولی می دونم که این کون و کوس من فقط اختصاص به کیر تو داره . فقط تو رو می خواد -مامان این جوری که میگی کیرم دوباره میخواد خالی کنه . چقدر تنگ و کیپه سوراخ کونت .-از بابات بپرس... نگاهم رو از کیری که تو سوراخ مامان بود و از سوراخی که دور کیر مامان قرار گرفته بود بر نمی گرفتم -مامان جونم هر وقت دوست داشتم بریزم ؟/؟- پس من واسه چی در اختیارتم . عزیزم حالتو بکن . خوشم میاد که از کون مامانتم لذت می بری . از این که دارم بهت انرژی میدم لذت می برم . عزیزم پسرم فدای آه کشیدنهات بشه مامان ... در میان همین آه و ناله کردنهام کیرم این بار آبشو ریخت تو سوراخ کون هوس انگیز و تنگ مامان . یه خورده از منی من از کون مامان ریخت بیرون . خیلی از تماشای این صحنه کیف می کردم . از این نمایش ها تو فیلمهای سکسی زیاد دیده بودم . در هر صورت من و مامان ویدا یکی دوساعت دیگه هم مشغول بودیم . واسه استراحت رفتیم مشغول خوندن داستانهای سکس پسر با مامان از وبلاگ امیر سکسی شدیم . هوس مامان دوباره گل کرده بود و خایه های منو می مالید -مامان تو هنوز سیر نشدی ؟/؟-چرا ولی این داستانهای سایت امیر سکسی کارشو کرده تقصیر من چیه . تازه تو خودت به کی میگی . کیرتو که داره پوستشو می ترکونه -مامان هر چقدر بخواهی می گامت فقط یه لحظه اون بالای میزو نگاه کن .  با هم به کیر های مصنوعی که رفته بودند تو کوس و کون مصنوعی نگاه می کردیم -منظورت چیه عزیزم -منظورم اینه که اونا مصنوعین دیگه نباید به دنبال اونا باشیم . اونا برای من و تو فرعن . فرع با فرع و یه دستی به کوس و کون مامان و کیر خودم کشیده وگفتم اصل با اصل .... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

13 نظرات:

جيبر گفت...

خسته نباشيد مثل تمامي داستانات اين هم زيبابود:)

ناشناس گفت...

بد نبود
ولی من داستان میخوام مثل داستان خانواده سرهنگ توشهوانی مرسی

jemco گفت...

ایرانی عزیز
بازم مثل همیشه عالی بود
خیلی طولانی بود چشام درد گرفت تا خوندمش
تو چی کشیدی که اینو تایپ کردی
بازم دمت گرم داداش
واقعا خسته نباشی

ایرانی گفت...

باسلام به جمکو جبیر خان و آشنای عزیزم متشکرا از پیامها ی گرمتون ..داستانهای خیلی طولانی تر از این هم نوشته ام .در مورد داستان خانواده سرهنگ من نمیدونم اون دیگه چیه در هر حال دوست دارم خودم فکر کنم و بنویسم حالا شانسی خواست شبیه داستانهای دیگه بشه دیگه اون تقصیر فکرمه .دسته جمعی شاد باشید ..ایرانی

کیوان گفت...

ایرانی عزیز بازم مثل همیشه قلمت زیباو دلنشینه خسته نباشی فقط اگه ممکنه کمی داستانا رو کوتاه بنویس تا خواننده خسته نشه.

کیوان گفت...

ایرانی عزیز بازم مثل همیشه قلمت زیباو دلنشینه خسته نباشی فقط اگه ممکنه کمی داستانا رو کوتاه بنویس تا خواننده خسته نشه.

ناشناس گفت...

آقا مثل همیشه قشنگ بود .
ارادتمند - مهرداد

ناشناس گفت...

سلام مهرانم عالی بودازسکس با مامان وابجی لذت میبرم ممنون ایرانی عزیز

ایرانی گفت...

آشنای عزیزم مهرداد جان وکیوان مهربان از پیام پر مهر همگی شما ممنونم .اتفاقا واسه خودمم بهتر میشه اگه داستانو کوتاه تر بنویسم .ولی بعضی وقتا باید به یه مسائلی اشاره کرد که داستانو طبیعی تر یا پر شور ترش کرد .وگرنه کوتاه نویسی به خود منم فرصت میده که به داستانهای دیگه هم بپردازم .موفق باشید ..ایرانی

matin گفت...

خیلی عالی بود اقا بردار با ابجی رو کم میزاری فقط مامان با پسر شده یکم ابجی رو هم اضاف کن یا خواهر زن رو

ایرانی گفت...

متین جان خسته نباشی اتفاقا تا یه ساعت دیگه یه داستان خواهری منتشر می کنم .شادباشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

salam sorakh kone mamanesho nalisid khosham nayamad

ایرانی گفت...

سلام به دوست گلم .. حالا این یه تیکه رو تخفبف بیا .. می بینی یه داستان طولانی میشه سلیقه ها مختلفه از ذهن آدم میره .. پاینده باشی ..دست گلت درد نکنه ...ایرانی

 

ابزار وبمستر