ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 55

معلوم نبود با چه بد بختی خودمو رسوندم سر جاده . واقعا این دانشگاهها هم مستن به خدا . تحقیقات اقتصادی و پژوهش در مرغداری . من نمی دونم این چه بر نامه هایی بود که اونا داشتن . این سیمین نزدیک بود گندشو در بیاره . زنگ زدم واسه پلیس تا اگه اون دو تا لاتو دسنگیرش نکردن حداقل ماشینو از اونجا گم و گورش کنن که مزاحم بقیه نشه و اون دو نفر هم وقت بر گشت تو کمین نشینن . خودم یه گوشه ای پنهون شدم و وقتی هم که فهمیدم  ماشینه و مزاحمین  از محل کنده شده آسوده خاطر شدم . دلم می خواست باشم ولی  ترسیدم که اگه این بار سیمین واسم شر شه رنوی منو با پرشیای خودشون شکار می کنن . دیوونه ندا بودم . مگر این که از جنازه ام رد شن بخوان کوچکترین آزاری بهش برسونن . می دونستم دوستم داره ولی نمی دونم چرا از بعضی از رفتار های خودمم خوشم نمیومد و با این که از خودم انتقاد می کردم دوست داشتم که ندا همش بهم وفادار بمونه . یعنی ته دلم این جوری می خواستم . بگذریم گاهگداری می گفتم خوشبختی اونو میخوام و از این حرفا . یه چشمه اشو اون دفعه اومده بودم که هنوز هیچی نشده زرد کرده بودم .. تازه حسودیم هم می شد اگه کلاسهای دانشگاه  ندا مختلط بوده باشه . یعنی اون با بقیه میگه و می خنده ؟/؟ من که به ندا اعتماد دارم ولی اگه بقیه پسرا از سادگیش بخوان سوءاستفاده بکنن ؟/؟ اگه فکر کنن که ندا هم مث بقیه هست . اگه فکر کنن که راحت می تونن دریچه قلبشو به روی خودشون باز کنن . نه نه .. ندا عاشق منه ولی من که اونو از خودم روندمش . دور خودم می گشتم و نمی دونستم که هدفم چیه . به همون اندازه که قدر دون ناصر خان بودم فحشش می دادم و لعنتش می کردم . هرروز بیشتر از روز قبل می فهمیدم که چقدر دوستش دارم و بدون اون نمی تونم ادامه بدم . روزی چند بار وارد ندا نامه یا همون سایت ندای عشق می شدم . بعضی وقتا هم با این که می دونستم اون خونه نیست ولی انتظار داشتم که در ورود مجددم به بر نامه هاش یه مطلب و نوشته جدیدی از اون ببینم و آروم بگیرم . دوباره بخونم که چقدر دوستم داره . لذت ببرم . چه لذتی داره وقتی که بدونی یکی دوستت داره و منتظرته ولی می دونستم که این کارایی که دارم انجام میدم یواش یواش یه حالت فر سایشی به خودش می گیره و ممکنه مرغ از قفس بپره . بازم باید به این خدیجه خانوم تو ضیح می دادم که چرا سر کار نرفتم . اکثراراست و دروغو قاطی می کردم . چشم انتظاری من تا نصفه شب طول کشید . بازم یه بیرحمی دیگه ازم سر زده بود . ندا از خاطره امروزش گفته بود ............ تا می تونستم سر سیمین داد زدم . نمی دونم چرا این طوری شده بودم از کوره در رفته بودم . از خود بیخود شده بودم . بهش اعتراض کرده بودم که چرا وقتی که نوید ازم دور شده تازه فهمیده که اون کیه -ندا من اگه بهت نمی گفتم خوب بود ؟/؟ تازه تو که خودتم چهره اشو نتونستی ببینی و اگه هم می دیدیش نمی شناختیش . اون خیلی وقته که میاد دم در دانشگاه و بپاته . ماشینشو می شناسم چون رنوی عهد بوقی اونم این رنگی خیلی کمه .-به ماشین نویدم تو هین نکن -اوووووووهههههههه کی میره این همه راه رو خسته نشدی از بس خیطت کرد -چرا سیمین ولی از این که بازم به دادم رسیده بازم ازم حمایت کرده خوشحالم ولی من خسته شدم سیمین می خوام اونو واسه خودم داشته باشم اگه نتونم نمی خوام تو این دنیا باشم -دختر دیوونه شدی مگه مرد توی این دنیا قحطه ؟/؟ -مرد قحط نیست نوید قحطه .-آره توی مردم آزاری و دل شکنی و خنگ بازی تکه -خنگ خودتی سیمین حرف دهنتو بفهم -آخه ندا چند بار خودتو بهش گفتی خنگ -من اگه میگم از سهمیه خودم میگم اون با خنگی خودش از همه بهتر می فهمه -از حال و روزت معلومه . هر چه می خواستم یه چهره از نویدو تو خاطرم مجسم کنم که اگه دفعه دیگه دیدمش بشناسمش نمی تونستم . یه آدمی که لبه کلاهشو تا پایین گوشاش آورده بود و سرش پایین بود . اگه حرف می زد که می شناختمش -سیمین کاش زوروی قهرمان منو زود تر می شناختیش -همون کتک خوره رو میگی ؟/؟ -دیدی که چطور حال اون دو نفرو گرفت و روشونوکم کرد . اونا دو نفر بودند . بمیرم براش خیلی هم مشت و لگد خورد -ناراحت نباش ندا به اونجاش لگد نزدن -خفه شو بی تر بیت من با تو این جوری حرف می زنم ؟/؟ سیمین یه ماه دیگه باید بیای سر خاکم باهام حرف بزنی -بازم که قاطی کردی . اینقدر از این چرندیات به خودت تلقین نکن .-نه سیمین من جدی میگم فقط به این طریقه که می تونم نویدو ببینم . اون میاد سر خاکم یا اگرم نیاد می تونم ببینمش . میدونم متوجه اشتباهش میشه .-دختره احمق آخه واسه چی یه اشتباه رو می خوای با یه اشتباه دیگه تلافی کنی -جونم به لبم رسیده . من بالاخره این کارو انجام میدم . علاقه این نیست که آدم یه بچه درست کنه وبه خاطر این که سکه اش نشکنه ویه خاطره ای ازش به جا بمونه به بچه اش علاقمند باشه . من حس می کنم که پدر و مادرم خواسته یا ناخواسته بزرگترین دشمنان منند نه به خودشون رحم می کنند نه به من . سیمین صورتمو بوسید وگفت تو هیچوقت این کارو نمی کنی . من می دونم همه چی درست میشه و تو به عشقت می رسی . من نمیدونم اون چی داره که تو عاشقش شدی -بگو که چی نداره -مگه تو چیزاشو دیدی ؟/؟ -دختره پررو بی ادب چند بار بهت بگم که عفت کلام داشته باشی ... ادامه دارد . .نویسنده .. ایرانی 

13 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز خوبی ببین من دیروز رفتم سایت های دیگه خیلی از داستاناشون از داستانهای شماست دلیلشو میدونی؟
ارادتمندت فرزاد.ص

ایرانی گفت...

فرزادجان سلام صبحت به خیر.داستان ما وسایتهای دیگر شبیه داستان پادشاه گردن کلفت وروستایی ساده دل شده.البته من وامیر آدمایی هستیم که به همینی که هستیم وداریم قانعیم وباهمه سادگی وقناعت خود دراین زمینه خودرا چشم ودل سیرتر از پادشاهان می دانیم متاسفانه سایتهای دیگر داستانهای مارا بیشتر بدون اشاره به نام منبع وماخذ ونام نویسنده منتشرکرده اندومن درپیامهای لوتی شهوانی هم بله ونسرین درشهوانی و..به این مسئله اشاره کرده و امیر عزیز هم درپیام واین داستان ادامه دارد نکاتی را گوشزد کرده است .بررسی سایت شهوانی راحت تره وپس از آخرین اعتراض تا این لحظه تخلفی از آنان ندیده ام مگر آن که از چشمم دررفته باشد بررسی سایت لوتی دشوار ووقت گیراست وازبس عکس لختی دارد دور وبر آدم باید خلوت باشد .خیلی عجولانه ویکی دودقیقه ای که بررسی کردم کرسی داغ هوس رو دیدم که قسمت اول ودوم آن را منتشرکرده اند ودر این دوقسمت نه به منبع اشاره شده و نه به نام نویسنده .قصددارم سر فرصت بیشتر بررسی کنم تا متوجه بشم که آیا داستانهای دیگر هم جدیدا یعنی در دوسه ماه اخیر مشمول کپی برداری شده یا نه .آیا لیاقت وشایستگی اونو دارند که بازم وقت تلف کنم ویه پیام دیگه واسشون منتشر کنم وبهشون افتخار بدم یا نه ؟من در همه پیامهای خود گفته ام ما با هم همکاریم و باید به هم احترام بگذاریم .استفاده از داشته های هم باید بااشاره به منبع باشد من که به آنها نیازی ندارم آبگوشت خودمو می خورم ودست گدایی به سوی پیتزا ولازانیای اونا دراز نمی کنم ولی عزیزان من وقتی که شما آبگوشت می خورین یه دستتون درد نکنه از شخصیتتون کم می کنه ؟ فیلم گنج قارون رو ندیدین ؟ ای ای ای ای ..امان از شما که یدک کش نام لوتی نباشین .بااین که شکیلا خواننده شماره 1من در میان خانمهاست ولی در قسمت 53 ندای عشق وقتی که ازترانه زندگی اون که باز خوانی ترانه مرحوم پوران بود وخیلی قشنگتر هم خونده یادکردم دلم نیومد که اشاره ای به منبع اون نکنم بااین که ربطی به من نداشت وخواننده اصلی هم فوت کرده ولی بعضی ها چطور می تونن ...درهرحال فرزاد جان از توجه شما ممنونم درموردداستانها هم امیر عزیز با این که مثل من شمارو خیلی دوست داره ونظرش این بود و هست که قسمت آخر داستانها رو نذارم ولی من چون خودم یه زمانی خواننده این قصه ها بودم و..دلم نمیاد همچین کاری بکنم چون خواننده های ما که تقصیری ندارند .علت این که داستانهای مارومیذارن شاید تنوع بخشیدن به کار خودشون باشه وگرنه نیازی به ما ندارند و چیزی کم ندارند قصه های قشنگ و لطیف و تحریک آمیزی در میان داستانهاشون وجود داره واز ارزش و شخصیت من چیزی کم نمیشه اگه بخوام از مطالبشون تعریف کنم ..در صورتی که بخواهند باز هم بدون اشاره به ماخذ پیش بروند بایدگفت آنچه که کم دارند شخصیت انسانی ومنش انسانی و لوتی گری می باشد .باید یک بررسی دیگ انجام دهم تا ببینم جریان از چه قراره .در داستانهای تک قسمتی و بعضی از قسمتهای داستانهای دنباله دار در لابلای متن به وبلاگ امیر اشاره کرده ام فکر کنم در این دو قسمت کرسی اشاره نشده باشه که ظاهرا باید نمک پلورو از این به بعد زیاد ترش کنم .کمی صبر وبررسی می کنم تا ببینم وضعیت لوتی چه جوریه یه پیام رسواکننده دیگه منتشر می کنم .اسم پیام را هم انتخاب کرده ام که می خوام سور پرایز باشه و فعلا نمیگم .می ترسم اگه بگم اسمشم از من بدزدند .هنوززوده که بیشتر از اینها قضاوت کنم .این یه آماده باش بود .لوتی جان اگه می خوای بازم رسوا نشی لوتی باش !دوسه روزی بهت مهلت میدم که نشون بدی واقعا لوتی هستی داداش فرزاد شاد باشی و تندرست ویه لوتی واقعی ..ایرانی

ایرانی گفت...

با درود مجدد به فرزاد عزیزم یه گشت و گذاری در سایت لوتی انجام دادم ولی دیدم کلی وقت گیره و یه خورده که گشتم دیگه فقط اولین داستان هر صفحه رو کنترل می کردم آخه باید به سایت خودمون برسم .چهار ده پونزده تا داستان بود که سر و صداشو در پیامهای قبلی در آوردم حالا دقیقا یادم نمیاد داستان عسل تلخ که در صفحه 43 داستانهای سکس با محارم لوتی به اسم کار بر abr135 کپی و ارسال شده جزو داد و بیداد های قبلی بوده یانه .یه چیز جالب دیگه این که من تو همین سایت امیر خودمون که می گردم اسم خیلی از داستانهایی رو که خودم نوشتم در لحظه اول واسم تازگی داره .خواستم بگم اگه چند تا از این داستانها رو که تاریخ انتشارش مربوط به همین 2 یا 3 ماه اخیر باشه بتونی نام ببری ممنون میشم چون قصد دارم نخود لوبیای آشی رو که میخوام واسشون بپزم خیس بدم .موفق وموید باشی ...ایرانی

دلفین گفت...

سلام ایرنی عزیز خودم فرزاد راست میگه چرا اینجوریه

ar@sh گفت...

چون اون بی ناموسای کس کش بدون گفتن منبع داستان هارو رو سایت خودشون میزارن و حتی آخره داستان و اوله داستان؛داستان رو به نامه خودشون میکنند؛یک مشت عقده ای بیش نیستند؛
خدارو شکر که خیلی ها میدانند که این قلم طلایی به دوست خوبم ایرانی و امیر عزیز تعلق داره؛
ازتون درخواست دارم که در هر سایت اگر داستان های اینجارو دیدید در قسمت نظرات اون سایت ذکر کنید؛با تشکر
درود بر پسران آریایی

ایرانی گفت...

درادامه پیامهای قبلی و گشت و گذار در سایت لوتی چند تا داستان کپی شده بعد از داد و بیداد ها و گوش نکردنهای قبلی رو گیر آوردم که در صفحه 44 داستانهای سکس با محارمه .داستانهای هوش و بیهوش ..راز شیرین ویکی دیگه که بعد از راز شیرین منتشر شده و اسمشم نذاشتن و خودمم حضور ذهن ندارم ولی یه نکنه جالب اینه که سارق یا همون دزد همه این داستانها کار بر abr135 بوده که جوانمردان ممکنه این بهانه را داشته باشند که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود .چون من خودم دوست ندارم جی میلمو در اختیار این متقلبین قرار بدم از امیر عزیزم میخوام که پیگیری کنه و ببینه این جناب 135 دیگه کیه تا لوتیها بهونه نداشته باشند .یه جایی لیست داستانهاشونو هم گیر آوردم .در هر حال رسوا کردن اونا بهترین کاره .وقت منو هم گرفتن .حواستون باشه ناجوانمردها هر کی هستین واسه خودتون هستین با من یکی در نیفتین که با جادوی قلم همه تونو سوسک می کنم ....ایرانی

دلفین گفت...

ایرانی عزیز پیامها چرا سیو نمیشه

ایرانی گفت...

سلام بر دوستان گرامی آرش و دلفین وسلامی دوباره به فرزاد عزیزم .دلفین جان انتشار نظرات بر عهده امیره که پس از کنترل اونارو منتشر می کنه .حالا گاهی براش کار پیش میاد و وقت نمی کنه یه چند ساعتی این ور و اون ور میشه .از لطف ومحبت شما عزیزان که به فکر ما هستید و دوست دارید این کپی برداران رسوا شن خوشحالم .واسه این که در سایت لوتی نظرداد باید عضو شد و منم دوست ندارم عضو شم تازه احتمال داره نظرهایی رو که دوست نداشته باشن و به نفعشون نباشه چاپ نکنن .همه که مثل امیر نیستن که حتی اگه فحش رو هم به خودش باشه منتشر کنه .اونا اگه حرف حالیشون بود به همین پیام لوتی من که 3 ماه پیش منتشر کردم و دیگر اعتراضات من جواب می دادند .این داستانهایی رو که در لابه لایشان از وبلاگ امیر یاد کردم فکر کنم هنوز کپی نکردند .احتمالا بعضی از کاربرای اونا واسه خودشیرینی این کارا رو می کنن ولی در هر حال خود اون سایت هم مسئوله .همین نصفه و نیمه که دنبال این قضیه بودم وقت یه داستان نویسی منو گرفت .سایت اونا پر از داستانهای متنوع بوده و این چند تا داستان ما دردشونو دوا نمی کنه .فقط شخصیت اونا رو می بره زیر سوال .ولی اینو هم ناگفته نباید گذاشت که داستانهای ما چه خوب چه بد و چه متوسط حداقل در این هشت ده ماهه اخیر همه به قلم خودمان بوده و جدید جدید جدیده و از این نظر هیچ سایتی به سایت ما نمی رسه و بدون تردید در این مورد اونا نمی تونن منم منم بزنن .من امروز که در حال بررسی سایتهای شهوانی و لوتی بودم حتی در میان داستانهای جدیدشون داستانهای مشترک زیادی پیدا کردم ولی مال ما همه تازه و حاصل دسترنج خودمونه .و اونا با یه لشگر می خوان بیان یه شهرو فتح کنند که نصف سربازای این لشگر هم مثل جناب abr135آدمای متقلبی هستند دیگه نمیشه به این کارشون گفت شجاعت و هنر .ومن فقط هر چه واقعیت بود رو بیان کردم و این که خب داستانهاشون زیاده .متقلبین و کپی برداران و کاربرانشون هم که به همه شون نمیشه گفت متقلب زیادن .زرق و برقشون هم زیاده .حالا این چه سریه که با همه دک و پزشون بازم میخوان اسم وبلاگ ما جایی به چشم نخوره سر در نمیارم .البته اینو هم ناگفته نذارم که در بعضی داستانها مثل اولین عشق و آخرین عشق به اسم نویسنده و در مواردی هم به اسم نویسنده و وبلاگ اشاره شده ولی این کار همیشگی نبوده و در مورد همه داستانها رعایت نگردیده است .فعلا خدا نگه دار و با درودی دیگر به پسران و دختران آریایی ...ایرانی

ایرانی گفت...

داستان کرسی داغ هوس قسمت اول و دوم آن دوروز قبل توسط کاربری به نام sara morni در صفحه 45 داستانهای سکسی با محارم سایت لوتی بدون اشاره به ماخذ کپی برداری و منتشر گردیده است .از همکاران عزیز در سایت لوتی تقاضا مندیم که در صورت آشنایی با این متخلف جواز کسب این متقلب را لغو فر مایند .با تشکر ...ایرانی

مرتضی گفت...

خسته نباشی داداش...

بازم صحبت از درد همیشگی سایت هست و نارحتی ما بیشتر و بیشتر شد.

ایرانی گفت...

تشکر مرتضی جان ..فعلا یه خورده دست نگه داشتم .همین که رفتم یه بررسی کردم و بر گشتم وقت یه داستان نویسی من گرفته شد .خیلی اخلاق بدی دارند .باور کن اگه خلاف نکنند و به منبع اشاره کنند اصلا به من نه, امیر رو فراموش نکنند حاضرم خودم براشون جی میل کنم ولی کو گوش شنوا ؟موفق باشی

مرتضی گفت...

ولی به نظر من آوردن اسم سایت امیر سکسی در بین متن داستان های تک قسمتیت خیلی کار جالبی هست، و اگر یه مدت کوتاهی چند تا از داستان های ادامه دار رو منتشر نکنی ( البته باید دوستان هم صبر و تحمل کنن) شاید یه کم فرصت برای اهدافت داشته باشی. بازم فکر میکنم مدیران سایت های مذکور خیلی دوست نداشته باشن که کپی برداری بدون ذکر منبع واقعی صورت بگیره و اگه باهاشون منطقی صحبت کنید به نتایج خوبی برسید.


شاد و سربلند باشی دوست خوبم

ایرانی گفت...

مرتضی جان متشکرم از پیشنهادات ارزنده و مفیدت ..امیر عزیز و گل ما هم نظرش اینه که در این گونه موارد یه خورده انتشار داستانها رو کند کنم یعنی داستانهای کپی شده رو و قسمت آخرشو هم منتشر نکنم تا اونا یعنی خلافکارا سر عقل بیان و مثل شما حرف درستی می زنه ولی نمی دونم چرا دلم رضا نمیده .بالاخره که باید منتشر شه که .مثلا داستان آرزو رو کپی برداری کردند و هنوزم منتشر ش نکردیم و خب خواننده های اونا هم متوجه شدند جریان چیه ولی هنوز آب از آب تکون نخورده .مدیران سایتها شاید بعضی وقتا در جریان نباشند ولی بعضی وقتا هم خودشونو می زنن به کوچه علی چپ .هرچند بیشتر این کپی بردار ها نویسنده نما های خود شیرینی هستند که برای چند تا بارک الله به به وچه چه و صد آفرینی که هیچی هم توش نیست (البته برای خود اونا )دست به این کارا می زنند .بازهم سپاسگزارم از لطف و توجهی که به این مجموعه داری .شاد وخندان باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر