ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 7

مامان بزرگ رفت تا پس از چند لحظه با یه سری سوال و پرسش برگرده ولی دیدم دست خالی اومد . اما با چه تیپ و قیافه ای که عروس شب زفاف خودشو واسه دوماد همچین ردیف نمی کنه . دل تو دلم نبود -مامان بزرگ ... - ببین عزیزم امتحان تو از همین الان شروع میشه . حداقل وقت امتحان این قدر منو مام بزرگ صدام نکن . به اسم صدام کن .-پریوش جون -اگه وش اونو هم بندازی بد نیس ... خدا به داد برسه این می خواد بهم نمره قبولی بده ؟/؟-پری جون اگه خسته میشی و حالشو نداری می تونی وکالت بدی به یکی از اعضای کمیته فنی از من امتحان بگیره -واسم تعیین تکلیف نکن . خودم بهتر می دونم چیکار کنم پسر ! یه لباس توری نازک تنش کرده بود به رنگ پوست بدنش که هر چی دقت کردم اون زیر شورت و سوتینی هم ندیدم . ولی دلهره و ترس از امتحان و رفوزگی و این که هر چی داشتم رو پریسا خالی کرده بودم کیر منو شق نمی کرد -پری جون سوال تستی نداریم //؟-نه آریا جون همش عملی عملیه . قربون شکل ماهت برم من چرا این قدر هول کردی . من از بچگیهات از همون روزی که دنیا اومدی اصلا دوست نداشتم ناراحتی تو رو ببینم . چت شده ؟/؟-پری جون یه خورده استرس دارم . اسلحه من یخ زده .. بهتر ه بگم خود کار من خوب کار نمی کنه تا بتونم به سوالاتت پاسخ بدم و پرسشنامه رو پرش کنم .. -بیا بریم خودم واست ردیفش می کنم . دوتایی مون رفتیم تو یکی از این اتاقها که چند تا تخت روش بود . یکی از این تختها رو که بهش می گفتن تخت 6 نفره و انگار ده نفرم می تونستن روش بخوابن انتخاب کرد و گفت عزیزم به سالن امتحانات خوش اومدی . این تخت بزرگ مخصوص من و تو . حالا این قدر هول نکن وبیا بریم روش . خودم راهت میندازم .-خدا خیرت بده مادر بزرگ .. ببخشید پری جون . یه اخمی بهم کرد که جا رفتم -می تونم یه خواهشی بکنم .. اگه یه خورده مهربون تر باشی من امتحانمو بهتر میدم -من از خدامه که تو قبول شی . لباسامو تا شورت در آوردم و قرار شد که استاد پری خودش شورتمو در بیاره . دهنشو از پشت شورت به کیر ترسیده من چسبوند .خودشو مثل یه دختر نوجوون واسم می لرزوند و فتنه گری می کرد کیر من قصد بلند شدن نداشت .-چیه آریا جون ازم خوشت نمیاد ؟/؟زمانی واسه خودمون برو بیایی داشتیم . تمام مردای تهرون عاشقم بودند و از خداشون بود که تمام سرمایه و دارایی شونو بدن تا فقط یه شبو باهام باشن . شورتمو از پام در آورد . من رفتم تو عالم خلسه و تمرکز . به خودم فشار می آوردم . پسر باید به هوس بیایی . مادر بزرگتو تا می تونی کیر بزنی و ازش مجوز بگیری . وای اگه جواز ورود به جلسه رو بگیری ودر این کنکور قبول شی نونت تو روغنه . دم خیلی ها رو قیچی می کنی . نمی دونی چه حالی داره . زن عمو زن دایی خاله .. دختر عمو ودختر خاله و دختر دایی ... چه کیفی داره یعنی مادر و خواهرمو بکنم ؟/؟آریا این سواله که از خودت می کنی ؟/؟چه اشکالی داره که خوار مادرخودتو بگایی . همه فک و فامیل دارن اونا رو میگان . مگه خون اونا از خون تو رنگین تره ؟/؟مادر بزرگ کیر منو که در حالت خوابیده هم درشت بود گرفت تو دهنش . دونستن این که من هنوزبه هوس نیومدم دیگه استادی لازم نداشت مشخص بود . چشامو بستم . به جای پری 65 ساله تصور کردم که یه پری دریایی یا همین زمینی هم باشه ونشسته روم و داره بهم حال میده .. یواش یواش یه لذتهای خاصی رو تو کیرم احساس می کردم . توی ذهن خود به خودم روحیه می دادم . پری دریایی پری زمینی .. سالن اجتماعات .. روز بزرگ و سکس بزرگ .. همه فامیلا .. پنجاه تا زن .. اوخ جون .. از هر چی جنده خانه هم بالاتره . تازه اینجا همه خودمونیم و خودمون . جنده های بهداشتی و با کلاس .لحظه به لحظه کیرم توپ تر و توپ تر می شد . داشتم فکر می کردم اگه یه قرص کیر شق کن هم می خوردم خیلی بهتر می شد که در جا به ذهنم رسید که شاید اون وقت مامان بزرگ از داغی غیر عادی تنم متوجه می شد و به جرم دوپینگ امتحانو باطل می کرد و شایدم دوسال محروم از کسب جواز می شدم . هر چند باید کیره رو می خورد -می بینم که اسلحه ات داغ کرده . سر کیرمو با ولع بیشتری ساک می زد . چطوره ؟/؟حالا خودکارت خوب کار می کنه تا بتونی ازش استفاده کنی .-خیلی روونه استاد پری . وقتی کیر شق شده خودمو دیدم انگار روحیه پیدا کرده بودم وبا یه آرامش خاصی به کارم ادامه دادم .-از الان به بعد من در اختیار توام ببینم چطور می تونی امتیاز بگیری -پری را رو تخت دراز کش کرده و دستمو گذاشتم رو لباس خواب نازکش و رو بدنش حرکت می دادم . چند دقیقه ای این کارو انجام دادم تا اونو تشنه ترش کنم -آریا نههههه نهههههه عزیزم پسرم عشق من درش بیار . از این قسمت نمره کاملتو گرفتی . زود باش بریم رو قسمت بعدی ولختش کردم . حدسم کاملا درست بود . بدن خوش پوست و سفیدی داشت . رو بعضی قسمتهاش چین پیری نشسته بود . بیشتر سینه هاش و زیر گردن و قسمتی از چونه اش همچین حالتی داشت . می دونستم از کونش می تونم فیض بیشتری ببرم . معمولا پوست کون تازگی و طراوتشو بیشتر از جاهای دیگه حفظ می کنه و دیر تر پیر میشه ..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

15 نظرات:

جيبر گفت...

هرچي ميره جلوتر داستان زيباتر ميشه خيلي خيلي خسته نباشي ايراني جان

جيبر گفت...

هرچي ميره جلوتر داستان زيباتر ميشه خيلي خيلي خسته نباشي ايراني جان

جيبر گفت...

باعرض سلام به ايراني عزيز
ميخواستم يه خواهشي بكنم كه اگروقت شد يه داستان مثل ميترا وداداشش كه درپست هاي 2010 هستش برام بزاري فقط بخش سكس خواهر وبرادراگروقت نشد اصلا ناراحت نميشم ببخشيد كه اذيتت ميكنم شرمنده

ایرانی گفت...

سلام به آقا جبیر گل !حتما ! ولی نمی دونم کی میشه .شما بزرگوارید و لطف دارید و افتخار می کنم که در خدمت تو و سایر عزیزان باشم .پایان هفته خوبی داشته باشی ...ایرانی

matin گفت...

خیلی عالی بود مرسی

دلفین گفت...

سلام عالیه

ایرانی گفت...

سلام به دلفین باهوش خودم .سپاسگزار م از پیامت .بیشتر بهمون سربزن .موفق وموید باشی ...ایرانی

دلفین گفت...

سلام امیر جان اگه میشه یه داستان در باره مامان وپسرش بذار که پرش دوستاشو میار خونه مامانشم لباسای سکسی جلوی اونا میپوشه

امیرسکسی گفت...

بادرود وتشکر از دلفین عزیز با این که در این مورددرگذشته داستانهای زیادی هم منتشر شده وفکر می کنم دوست وبرادر عزیزم ایرانی هم در ماههای اخیر به این سبک وسوژه داستان یا داستانهایی هم نوشته باشه که به علت کثرت داستانها عنوانشو حضور ذهن ندارم در صورت فرصت باز هم در این خصوص خواهیم نوشت و منتشر خواهیم کرد .سپاسگزارم از تماس شما وسایر عزیزانی که در این روز ها فراموشمان نکرده اند هر چند انتظار من و ایرانی عزیز از بازدید کنندگان گرامی بسیار بیشتر از این ها می باشد وهنوز از فوق اکثریت خاموش بسیار گله مندیم .باتشکر مخلص شما ....امیر

دلفین گفت...

سالام به ایرنی عزیز خودم اگه میشه یه داستان درباره مامان وپسرش بذار که تو استخر خونشون با دوستای پسرش دسته جمعی سکس میکنند البته سن مامانه 47 تا50 باشه مرسی

ناشناس گفت...

سلام در ادامه دستان از سکس اریا با مامانش و حواهرش تو حموم تو اشپز خونه و تخت خواب بنویس و زود نرو سر اصل مطلب یکم از عشوه و لاس زن بنویس

ایرانی گفت...

حتما دلفین جان در آینده این داستانو می نویسم حالا شاید چند روز دیر تر بشه .نگفتی پسره رو هم وارد کنم یا نه .البته چه وارد بکنم چه نکنم هرکدوم می تونه جاذبه های خودشو داشته باشه .اگه وارد بکنم خود داستان بهتر میشه اگه وارد نکنم یه تنوعی میشه نسبت به داستانهای نظیر قبلش که اکثرا پسره وارد کار می شد اما واردش می کنم حالا کی فرصت نگارش و انتشارش برسه خدا میدونه .متشکرم از تماسها وهمراهی های تو عزیز به خصوص در روز های اخیر .شادباشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

دلفین عزیزم مجددا سلام .پیام قبلی تو رو من پاسخ دادم .پیام تقریبا هم زمان دیگه من منتشر شده ولی خب فرض می کنیم به یه دلیلی سیو نشده یا جامونده و دوباره می نویسم .در پیام قبلی گفته بودم که حتما سر فرصت این داستانو می نویسم ردیفش می کنم حالا اگه یه خورده دیر تر شد باید ببخشی ولی من یادم می مونه .دوست خوب آشنام من به خاطر این که کم نیارم و بد قول نشم سعی می کنم همیشه چند قسمت جلوتر داستانهارو آماده کنم ودر مورد داستان هر کی به هر کی تا قسمت 23 اونو پیش رفتم وواسه این داستان هم نقشه ها دارم .حالا یه خورده بعضی جاها یه روال کندی پیدا می کنه این دیگه در مورد داستانهای طولانی با حجم کم انتشار, اجتناب ناپذیره .از قسمت سیزده به بعد تا حالا که تو حال و هوای قسمت بیست و سه هستم جریان در محفل خانوادگیه و تا خروج از محفل اول کلی کار داره .بعدشم یه سری مسائل بیرونی با سوژه های متنوع پیش میاد و مجوزی که به آریا میدن و پیامد اون سوژه هایی که به خاطر این مجوز درست می کنموباز هم یه محفل دیگه یه دگرگونی هایی رو در داستان به وجود میاره که بدک نیست با این حساب این قصه سردراز دارد .این آریا و مامان و خواهرشم یه جوری با هم ردیف می کنم واز طرفی یه خواهر دیگه هم برای آریا معرفی می کنم که اون یه خورده ازش کوچیکتره و بنا به دلایلی فعلا از اونا دوره و طوری هم بهش اشاره کردم که اگه در قسمت اول بهش اشاره نکردم به متن اصلی داستان ضربه ای نزنه .و موضوع به صورتی میشه که دیگه مامان و خواهربزرگه در میان این همه جمعیت یه جوری حل میشن .سپاسگزارم از تماست .شاد و خرم باشی ...ایرانی

مرتضی گفت...

ممنون به خاطر این همه خلاقیت...

ایرانی گفت...

سپاس مرتضی جان با این دید محبت آمیزی که نسبت به من و امیر و این مجموعه داری ...ایرانی

 

ابزار وبمستر