ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 39

معلوم نبود چی شد که یکی دو ساعتی رو قبل از ظهر خوابم برد . شاید به خاطر بی خوابی بود که شب گذشته از شوق و ذوق زیاد داشتم . وشایدم واسه این که دوست داشتم وقتی که نویدو می بینم چرتی و بیحال نباشم . درست بیست و چهار ساعتی می شد که عزیز دلمو ندیده بودم . یعنی همون لرزش دستاشو . وقتی که چشامو باز کردم دیدم یه دسته گل بزرگ و خوشگل کنار تختمه و یه کارتی هم روشه . بالاخره اون اومد و یه اثری از خودش به جا گذاشت -مامان چرا بیدارم نکردی . چرا گذاشتی بره . مگه نمی دونستی از دیروز تا حالا منتظرشم . من که شب و روز اینجا افتاده ام وکلی وقت خوابیدن دارم . مامان اون حالا رفته ومعلوم نیست کی برگرده . برو صداش کن بیاد . می دونم همین دور و براست . تو راهروست ؟/؟مامان و بابا یه نگاههای عجیب و غریبی به هم می انداختند . بابا رفت تو سالن و منم دل تو دلم نبود . نوید من چه شکلیه . خدای من انتظار به سر اومد می تونم ببینمش . خدا کنه ما رو به حال خودمون تنها بذارن . هم بابا هم مامان ندای عشق و صدای دل منو شنیدن و رفتن بیرون . در اتاق آروم آروم باز شد و یه جوون خوش لباس پیداش شد . از پایین شروع کردم به وراندازش تا به طرف صورتش برسم . یه کت و شلوار سفید و شیک و یه کراوات چند رنگ که بهش میومد . بالاخره راضی شده بود به خاطر من کراوات هم بزنه . کم نمونده بود که سکته کنم . یه لحظه که به چهره اش نگاه کردم نعیم پسر عموی مگسی خودمو دیدم . کنه ای عین مگس کوهستان . قبل از این که بیاد جلوتر کارتی رو که رو دسته گل بود گرفته و اسم فرستنده اشو خوندم . به احترام خونواده ام و این که نمی خواستم این روز عزیز و پر شکوه رو به گند بکشم تحملش کردم . می دونستم هدفش چیه . معلوم بود . بازم خدارو شکر می کردم که موقع صبح اومده ملاقاتم وبعد از ظهر که نوید جونم قراره بیاد گورشو گم کرده واگه هم نخواد بره من بیرونش می کنم . دیگه نمی خواستم و نمی خوام عشق من با این چیزا ناراحت شه -سلام ندا جون . خدا رو شکر که می تونی ببینی . خدارو شکر که می تونم خوشحالت ببینم . خودشو به من نزدیک تر کرد . دستمو گرفت تو دستش . با فشار دستشو رد کردم -پاتو از گلیم خودت دراز تر نکن . دستت درد نکنه واسم گل آوردی . ممنونم که به ملاقاتم اومدی پسر عموی عزیزم ولی پنبه رو از گوشت در آر و ببین چی دارم میگم . همه هم میدونن و خودتم بهتر از هر کس دیگه ای میدونی . من یکی دیگه رو دوست دارم . عاشق یکی دیگه هستم . اونم منو دوست داره . واسم می میره ولی تو واسه این که به خیال خودت ثروتتو دوبرا بر کنی دنبالمی . تازه اگرم این طور نباشه زور که نیست من دوستت ندارم . جنگ اول به از صلح آخر .-ندا جان چرا خودتو ناراحت می کنی . این قدر عصبانی نشو . من که نیومدم اینجا بهت جسارتی بکنم -یادت باشه من دوست ندارم و نمیخوام غیر نوید دست مرد دیگه ای بهم بخوره . اینو به خونواده ام هم گفتم دست از سرم بر دار . نمی خوام وجود تو باعث شه که بین من و نوید اختلاف بیفته و اون ازم ناراحت شه . هرچی میخوام ساکت بمونم نمیشه .-ببین ندا جان من خوبی تو رو میخوام یادم میاد وقتی که در مورد نوید قبلی بهت گفتم که اون به دردت نمی خوره تو گوشت بدهکار نبود . حالا هم دارم میگم این نوید هم به دردت نمی خوره . فرهنگش با فرهنگ تو نمی خونه . اون دوستت نداره . اون چشمش به دنبال پول پدرته . این گدا گشنه ها رو من می شناسمشون . اینا لیاقتشو ندارن که حتی ماشینمو تمیز کنن ... وقتی که این حرفو زد دیگه رسم مهمون نوازی رو کنار گذاشتم و یه خورده از جام بلند شدم و با آخرین نیرویی که داشتم سیلی جانانه ای به صورتش زدم -برو گمشو تا بیشتر از این عصبانیم نکردی . تا حالا تحملت کردم ولی بهت اجازه نمیدم به نوید من توهین کنی . این کشیده ای که نوش جان کردی در واقع از دست نوید هم بود . من و اون هم دستیم -باشه ندا من از میدون خارج نمیشم . فقط آگاه باش که همین سیلی رو یه روزی هم نویدم بهت می زنه همونجوری که قبلا هم سیلی خوردی . تو اون روزا هم به حرف من گوش ندادی -مامان بابا بیایین این دیوونه رو از این جا ببرینش .. ببرینش تا دوباره کور نشدم .. همه سراسیمه اومدن اتاقم و اونو از اونجا دور کردن . کلی نصیحت و حرفای همیشگی و من هم طبق معمول یه گوشم ورودی بود و یه گوشم خروجی .-کی گفته اینو اینجا راهش بدین ؟/؟مامان !بابا !اینو گفته باشم واسم نقشه نچینین . من با این نسناس ازدواج بکن نیستم . چیه میخواهین کلاس بذارین ؟/؟میخواهین دستی دستی دخترتونو بدبخت کنین ؟/؟بابا اون برادر زاده اته . به داداش مرحومت که عموی نازنین من میشه مدیونی ؟/؟خب طور دیگه ای از بچه اش حمایت کن . چرا دستی دستی می خوای دختر تو بندازی تو هچل . خودتم می دونی اگه امروز روز من کور باقی می موندم اگه چشام خوب نمی شد اون واسم دسته گل می آورد ؟/؟در این مدتی که من نمی دیدم سراغی ازم گرفت ؟/؟بابا چرا این قدر ساده ای ؟/؟تو که حقیقتو میدونی چرا میخواهی خودتو گول بزنی ؟/؟خودتو می خوای گول بزنی بزن . من فریب نمی خورم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

ناشناس گفت...

merc iraniiii jan ziiiba bod o tosiifhat ziba taresh kard

Man mokhlesetam iranie gol

Behem lotf dariii nemidonam chi begam felan

13

ایرانی گفت...

آشنای خوب و گل و عزیزم این پیامهای زیبای تو و خوانندگان زیبا نگر ماست که به این نوشته ها رنگ و بو یا جلوه خاصی می دهد .لطف و محبت از طرف توست که به من انگیزه نوشتن و اندیشیدن می دهی (می دهد ).از تو و همه عزیزان خونگرم و دوست داشتنی ممنونم .خدا نگه دار تو باد ...ایرانی

ایرانی گفت...

آشنای خوب و گل و عزیزم این پیامهای زیبای تو و خوانندگان زیبا نگر ماست که به این نوشته ها رنگ و بو یا جلوه خاصی می دهد .لطف و محبت از طرف توست که به من انگیزه نوشتن و اندیشیدن می دهی (می دهد ).از تو و همه عزیزان خونگرم و دوست داشتنی ممنونم .خدا نگه دار تو باد ...ایرانی

ایرانی گفت...

آشنای خوب و گل و عزیزم این پیامهای زیبای تو و خوانندگان زیبا نگر ماست که به این نوشته ها رنگ و بو یا جلوه خاصی می دهد .لطف و محبت از طرف توست که به من انگیزه نوشتن و اندیشیدن می دهی (می دهد ).از تو و همه عزیزان خونگرم و دوست داشتنی ممنونم .خدا نگه دار تو باد ...ایرانی

امید گفت...

سلام ایرانی جان و امیر خان خسته نباشید. سال نو میلادی بر شما و تمام دوستان مبارک باشه. ازبابت داستانهای زیباتون ممنونم
من یه سوال داشتم چرا یه بخش نمیزارید تا دوستان خاطرات یا داستانها شون با تایید شما در اونجا بزارن
من فکر میکنم روند داستانها داره یه جور پیش میره البته طبق معمول من فقط نظرم و میگم و پیشنهاد میدم امید وارم باعث دلخوری نشم ، مطعئنم با شناختی که نسبت به شما دارم شما انتقاد پذیر هستید
پیشنادم اینکه یه مدت هم به جای اینکه قهرمانهای داستان خواستار وفا داری باشند(فقط با خودم سکس کن با هیچ کس دیگه نباش و...) از سکس های خودشون با دیگران بگن یا داستان در مورد خیانت زنان به مردان و کارهایی که برای شوهران خود نمیکنند ولی برای دوست پسرا انجام میدن یا خیانت هایی که منجر به سکس ضربدری میشه و خیانت هایی که طرف میبینه ولی به روش نمیاره در کل یه مدت بریم تو حریم زن و شوهری
من داستان نویسیم اصلا خوب نیست و اگر نه کمکتون میکردم اما زیاد تو سایت های سکسی رفتم آمار بازدید اینجور داستانها زیاد بوده فکر میکنم تو وبلاگ شما یا بهتر بگم خودمون هم جواب بده ببخشید وقتتون رو گرفتم
راستی از این که به نظرام جواب دادین ممنونم
دوستدار شما---------امید-----------

Unknown گفت...

درود به همه ي عزيزان كه بمن و ايراني لطف دارن و با نظراتشون مارو تشويق به ادامه ي كار ميكنند. اميد جان از بيشنهادت بسيار تشكر ميكنم بايد بعرض برسانم آدرس جي ميل بنده براي ارسال خاطرات داستانها نوشته هاي همه ي عزيزان اختصاص داره و هر دوستي افتخار بده داستانش رو برام بفرسته با نام خودش منتشر خواهد شد ضمنا از بين ارسالهاي داستان به جي ميل بنده افرادي كه مانند استاد عزيزم جناب ايراني داراي قلم روان و بي نظيري باشه ميتونه بعد از ارسال جند داستان نوشته خودش نه كبي شده و يا خداي ناكرده دزديده شده باشه جزو نويسنده دائم وب قرار بكيره و موجب افتخار بنده و ايراني است نوشته هاي دوستان فقط در اين وب منتشر بشه نه در همه ي سايتها و در آخر سايت ما با تشكر امير

ایرانی گفت...

امید جان پیشنهاد بسیار خوبی دادی که اگر انجام شود برای سایت و خوانندگان مفید خواهد بود که با افکار و سبکها و آثار گوناگون آشنا شده و سوژه ها تنوع بیشتر یا بهتری داشته باشند وهم برای من که از کفه کمیت کم کرده به کفه کیفیت بیفزایم .اگر کل آثار مرا خوانده باشید به خوبی متوجه می گردید که در تمام زمینه ها داستان نوشته ام حال در زمینه ای کمتر بوده و در زمینه ای بیشتر .امید وارم فرصت آن را داشته باشیدکه بتوانید همه را مطالعه کرده و به تنوع سوژه ها پی ببرید .در هر حال سلیقه ها متفاوت است گروهی داستان سکس با مادر را تر جیح می دهند برخی خیانت زن به شوهر و گروهی سکس نسل جوان و نوجوان را بیشتر می پسندند .مهم آن است که به همه اینها پرداخته شود و بیشتر به آنهایی که طرفدار بیشتری دارند .این امر مستلزم این است که افراد دیگری چون شما که نسبت به ما لطف دارید (دارند )و پیشنهاد ارزنده خود را ارائه می دهید در خواستهای خود را بیان نمایند .من هر آنچه که در پیامتان عنوان نموده اید در این یکساله از آغاز زمستان قبل تا کنون نوشته ام .امید جان سپاسگزارم از دقت و بررسی کامل شما بی صبرانه منتظر راه کار های مفید تان هستم و تا دقایقی دیگر اگر سرعت اینترنت اجازه دهد داستانی تک قسمتی به نام سوزن و جوالدوز را منتشر می کنم که از نظر من نویسنده خود این داستان هم می تواند سوژه ای تازه و سکسی اخلاقی اجتماعی باشد و حاوی پیامی است برای عاشقان عدالت و ..با تشکر از امیر عزیز به خاطر حمایتهای همیشگی و بی دریغی که از من نموده .موفق و موید باشید ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز قوربون اون دست روونت داستانات که حرف نداره عالیه فقط ببخشید چند روزی به اینترنت دس رسی نداشتم که داستاناتو بخونمو نظر بدم امیراقا دست تو هم درد نکنه برگشتو عالی شروع کردی ادامه بده

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشید ایرانی و امیر عزیز داستاناتون عالین امیر عزیز بازگشتت عالی بود دسته گل و روونتون درد نکنه ببخشید چند روزی به اینترنت دست رسی نداشتم داستاناتونو بخونم نظر بدم
فرزاد.ص

ایرانی گفت...

فرزاد جان متشکرم از محبتت و نوشته دلنشینی که ارسال داشته ای .در هر حال مشکلات زیاده و این چند روزه هم که در بسیاری از ساعات روز دسترسی به سایت مشکل میشه .فقط مدتیه از مرتضی خان خبری نشده که امیدوارم بدونه سایت دوباره عمومی شده .فرزاد جان منتظر نظرات و نوشته های پورشور بعدیت هستیم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر