ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

حرف , حرف بابا 11

جوووووووووون بابا شهریار جونم . کاشکی کیرتو همیشه با خودم داشتم . فقط مال من بود . دیگه اونو به مامان نمی دادم . نمیذاشتم هیشکی دیگه اونو ازم بگیرتش . بگو بابا چقدر از کیرت میره تو کونم  .امشب باید رکورد بزنی . واییییی بابا من خانوم شدم . دختر خانومت داره بهت میگه که باهاش حال کنی . بابا رو من سوار شده خودشو بیشتر بهم چسبوند و گردن و گونه هامو غرق بوسه کرد . خیلی خوشم میومد دوست داشتم چاک کوسمو باز کنه و بکنه توش . همین جوری خون آلوده کوسمو بگاد جرش بده طوری بکنه تو کوسم که خون فوران کنه و من حال کنم . حتما بازم سرش گیج میره . خب ترس که داره ولی من حال می کنم -پدر جونی -جون پدر جونی -کونم هر چی تنگ تر باشه بیشتر حال می کنی ؟/؟-کونت هر جوری که باشه و بشه من باهاش حال می کنم . من اگه با عزیز دلم حال نکنم پس با کی حال کنم -بابا کلک با مامان .-بازم که حرف اونو زدی . دختر چند بار بهت بگم تو خودت محصول همین آب سفید و تخمک من و مامانی . یه دختر خوب که به مامان خودش حسادت نمی کنه .-من خودم می بینم هر وقت میریم یه عروسی یا مهمونی تو یه جوری به خانومای دیگه نگاه می کنی -دختر بازم که حرفای تکراری دفعه قبلو می زنی . ببینم تو اگه خوشگل کنی و بری یه مجلسی دوست نداری همه پیش خودشون بگن به ! به شیدا چه دختر خوشگل و نازی شده ؟/؟خب دختر خانوما خودشونو خوشگل می کنن که مردا بهشون نگاه کنن -ولی بعضی نگاهها یه جوریه انگار یه چیزی از اونامیخوای .-اگه ادامه بدی کیرمو می کشم بیرونا .-خب خب من دیگه حرف نمی زنم . خودمم حس می کردم زیادی حسود شدم ولی اینو هم بار ها و بار ها از مامان و اهل فامیل شنیدم که پدر خیلی سر و گوشش می جنبید و تازگیها یه خورده بهتر شده ولی من باید ردیفش می کردم وگوشاشو می کشیدم . هنوز گیر حریف نیفتاده بود . مامان بی عرضه من -باااااباااااا بکن بکن کونمو بکن . امشب باید یه خیلی منو بکنی بعد اون آب سفید چی بود ؟/؟آها همون منی رو بریزی تو کونم . من می خوام کیر سفت تو رو میخوام . نمی خوام زود شل کنی . پدر دستاشو قرار داده بود رو سینه هام با اونا بازی می کرد کون من سیر بشو نبود . دوست داشتم حالا که نمی تونه کوس منو بکنه اونو بخوره چون با لیسیده شدن کوسم احساس لذت عجیبی می کردم -شیدا شیدا جان کونت منو بیحس کرده -بابا من هنوز سیر نشدم تو اگه سیر شی من چیکار کنم . دوستت دارم بابا . پدر دوباره رو کمرم خم شده منو غرق بوسه کرده بود . من مست و سر مست از حرکات اون دلم نمی خواست که این لحظه های خوش تمومی داشته باشه . دلم نمی خواست از زیرکیرش بلند شم . دوست داشتم این قدر زیر کیر و زبون و گاییدنهای بابا باشم تا دنیا تموم شه ولی افسوس پدر با چند تا ضربه دیگه آب سفید کیرشو ریخت تو کونم -وایییییی شیدا داره میاد . دیگه نمی تونم جلو خودمو بگیرم . دارم از لذت می میرم . بابا هر کاری دوست داری انجام بده فقط من بازم میخوام . شیدای تو میخواد که بهش حال بدی . دوستت دارم پدر جون . وقتی که کارشو تموم کرد منو بر گردوند و روبروی خودش قرار داد تو چشام نگاه کرد و گفت عزیزم پدرت واست بمیره . هوسو تو چشات می خونم . نباید بذارم تو سختی بکشی -پدر جونی تا وقتی که کوسمو نکنی تا وقتی که چی میگن پرده منو پاره نکنی همیشه همینه -بازم از اون حرفا می زنی ها .. آخه کدوم دختر مث توست که کوسش باید باز شه تا بتونه راحت کیر بابا رو تو خودش جا بده -کدوم پدره که این جوری با دخترش حال کنه خودشو خالی کنه ولی به دخترش اهمیت نده -عزیزم اصرار نکن . زشته تو حالیت نیست حالا یه چیزی داری میگی و به عواقبش اصلا فکر نمی کنی . فدات شم بذار همین جوری حالمونو بکنیم و با دنیای خودمون خوش باشیم . نذار این سکس لذیذی که با هم داشتیم زهر مارمون بشه . دوستت دارم عزیزم شیدا جونم . لبامو جمع کردم و یه خورده ناراحتیمو چند برابر نشون دادم و اخم کردم که بابا نازمو بیشتر بکشه و اونم همین کارو کرد . قربون دختر خوشگلم بشم . یه تار موتو به یه دنیا نمیدم . دستی به موهام کشید و سینه هامو گذاشت تو دهنش و با نوکشون بازی کرد تا دوباره حالی به حالی شم و از نوک سینه هام به ناف و از اونجا دوباره زبون و دهنشو گذاشت رو کوسم . این بار از بس هوس داشتم دیگه بیخیال تر شده بودم از این که داره کوس خونی منو لیس می زنه . بازم شده بودم یه حالتی که هم دوست داشتم ادامه بده و هم ولم کنه . راست می گفت بابا این یه حالتیه که آدم میخواد به اوج برسه و آروم بگیره . گاهی وقتا میره و میره تو آسمون هوس هر چی پرواز می کنه و بالاتر میره می بینه به اونجایی که می خواد نمی رسه . گاهی وقتا هم می بینه تا یه حدی پرواز می کنه ولی به جای اون که بالاتر بره تو همون ارتفاع و در همون حد به حرکت یکنواخت خودش ادامه میده . سکس بابا با و نوازشهای اون و این که سالها بود که با من و همراه من بود سبب شده بود که خیلی بیشتر از سنم بفهمم . فقط سکس من قوی نشده بود بلکه نگرش من به دنیا صحبت کردنم یعنی طرز صحبت من با آدما نوشتنم یعنی طوری مطالب و انشاهای تکلیف شده تو کلاسو می نوشتم که همیشه بهترین نمراتو می گرفتم . همه بهم می گفتند تو یه روزی یه نویسنده بزرگ میشی . همه این احساسات وعلاقمندیها رو مدیون بابا بودم . واییییی دوست داشتم داد بزنم فریاد بزنم . حس کردم دارم از خط افق خارج میشم و دوباره دارم به پرواز عمودی خودم رو به آسمون هوس ادامه میدم -بابابابا بخور کوسمو بخور چه خوب می خوری . امروز زبونت چقدر درشت شده . چقدر به کوسم حال میده بخورش . بابا دارم میرم اون بالا بالاها همون جوری که همیشه خودت می گفتی و میگی . منو به جایی برسون که از همه جا بلند تر باشه . به جایی که بتونم همه دنیا رو ببینم و بعد اون موقع خودم میام پایین -عزیزم دخترم دختر شیدای من . شاعر من هوس و نفس من . هر کاری بگی واست می کنم . نمیذارم تا به اوج نرسیدی بیفتی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

matin گفت...

این داستان معرکه هستش مرسی

ایرانی گفت...

ممنونم متین جان .محبت داری ...ایرانی

 

ابزار وبمستر