ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

دود غیرت

تو خونه هر چی که داشته بودیم فروخته بودم تا خرج این مواد لعنتی کنم . مواد مگه چی بود ؟/؟یه تریاک خشک و خالی ولی از بس می کشیدم و افراط می کردم شده بودم عین سیاه سوخته ها و یه روز نمی تونستم بدون تریاک باشم . من اسمم امیره و وقتی پدرم می مرد من بیست و دو سال داشتم و تازه از خدمت بر گشته بودم و اونم یه کارمند ساده باز نشسته بود که مختصر حقوقشو مادرم می گرفت که کفاف ما رو نمی داد . خواهرم آیدا که یه سالی می شد شوهر کرده بود و کاشف به عمل اومده بود که شوهرش معتاده اونم غصه هاش با مرگ پدر چند برابر شد . بعد از مرگ پدر من موندم و سه تا زن که رو دستم باد کرده بود . مامان شکوه 40 ساله آبجی آیدای 24ساله و مامان بزرگ ایران 70 ساله که البته مادر بزرگ من بعد از مرگ پسرش زیاد دوام نیاورد و رفت پیش پدرم . مونده بود این داماد , ما داماد معتاد ما که هر چی می کشیم ار دست او می کشیم . منو هم بعد از چندی معتاد کرد و دو تایی خوب تونستیم جنسای خونه رو بفروشیم و بکشیم . از کیف مامان هم پول کش می رفتیم . دست زمونه داماد نازنین ما رفیق دود و دم ما رو هم از ما گرفت و یه روز دیدیم کنار پیاده رو خشکش زده . نفهمیدم واسه چی . ولی اونو برق گرفته بود . ظاهرا شب قبلش بارندگی بود و از یه دیواری میره بالا تا دزدی کنه و سیمها اتصالی داشته و اونم رفته پیش مرده های قبلی ما . خواهرم به جای این که ناراحت شه خوشحال شد . وقنی پدر می مرد جز یه خونه نقلی که چیزی نداشت ولی سه تا زنو به عنوان امانت سپرده بود دست من و منم خاطر جمعش کردم که پدر نگران نباش سرم بره نمی ذارم یه تا رمو از سر ناموست کم شه  وکسی بهشون نگاه چپ کنه . این روزا مامان شکوه و آبجی آیدا همش بهم فشار میاوردن که این تریاک لعنتی رو ترک کنم ولی گوشم به این حرقا بدهکار نبود . من موندم و دنیایی از منت و سرکوفت مادر و خواهرم که حق هم داشتند . اونا ازم خرجی می خواستند و هزینه های زندگی رو گرون دونسته و حقوق پدر رو کم می دونستند . منم از اونا پول میخواستم که برم دود کنم . دیگه چیزی نبود که بفروشم . کسی هم بهم پول قرض نمی داد . شبا می رفتم بیرون و تا صبح بر نمی گشتم . می رفتم پای منقل آدمایی که بتونم از بغلشون یه پکی به وافور بزنم ولی این تامینم نمی کرد  . اون شب بهم پیشنهاد شد که تریاک و مواد دیگه رد و بدل کنم تا این جوری نونم تو روغن بیفته . راستش از این کار هراس داشتم . ازشون مهلت خواستم که فکر کنم . یه روز بهم وقت دادن ولی می دونستم هر وقت برم چون نیرو کم دارن قبول می کنن . یه خورده امید وار شدم  ولی بازم می ترسیدم . در خونه رو باز کردم و به طرف در ورودی پذیرایی رفتم . دیدم یه کفش مردونه دراز جلوی کفشای دیگه پارک شده . یعنی چه این نه کفش منه  نه کفش بابام .. کسی هم حالا به دیدن ما نمیاد . این کفشای منحصر به فرد خیلی واسم آشنا بود . توی محله ما فقط یکی بود که این کفشا بهش می خورد اونم تیمور قصاب بود . اون اینجا چیکار می کنه . حتما وضع فلاکت بار ما رو دیده و اومده گوشت خیرات کنه . آخه نصف حقوق مامان هم واسه بدهیهای قسطی بابا می رفت وما در طول ماه کم پیش میومد که رنگ گوشتو ببینیم . وارد پذیرایی شدم صدای بگو بخندشونو می شنیدم -اوووووفففففف تیمور خان فقط همین ؟/؟کمه ؟/؟-مامان خوبه حالا .. عوضش به من بیشتر میده .. داشتم با خودم فکر می کردم اینا چی دارن میگن . مگه این تیمور خان که داره خیرات می کنه خونوادگی نمیده که مادر و خواهرم دارن با هم رقابت می کنن ؟/؟تازه منم سهمی دارم . خدا پدرشو بیامرزه که تو این روز گاری که هیشکی به فکر هیشکی نیست اون یادی از ما کرده . بیچاره همون موقع که دامادم مرد از خواهرم خواستگاری کرد که آیدا قبول نکرد . آخه خواهرم هیجده سال ازش کوچیکتر بود و اونم دو تا بچه داشت . خواستم برم جلو و یه تشکر ویژه ازش بکنم که خوب شد نرفتم . عجب گوشتی داشت خیرات می کرد . سه تایی لخت لخت بودند و کیر تیمور خان که کلفتیش منو به یاد راسته گوسفند مینداخت رفته بود تو کوس مامان قمبل کرده . آیدا هم کنارش قمبل کرده پشت به اون و تو نوبت قرار داشت .-تیمور خان این چه کیریه که داری من از ترس دارم می میرم .-به مامانت نگاه کن یاد بگیر -مامان تجربه اش زیاده . بیست و پنج سال فعالیت داشته نه مثل من که یه سال هم کار نکردم -آیدا خانوم از یه جایی باید کسب تجربه کنی دیگه . تازه من سوراخ کون شما رو هم هدف گرفتم آتیشم تنده تا از کونتون هم بهم کیف ندین اینجا رو ول نمی کنم . گیج شده بودم . دلم می خواست با یکی از اون ساطور های قصابی بیفتم به جون همه شون و از وسط دو شقه شون کنم . ولی نه زورشو داشتم نه غیرتشو . غیرتم دود شده بود رفته بود هوا . خوار مادرم داشتن جلوی چشای من گاییده می شدند و من فقط یه تماشاچی بودم -تیمور خان کیر تو رو مخصوص کوس من ساختند . اگه خواستی روزی دو بار هم می تونی بیای . هر وقت بچه هات رفتم مدرسه هم می تونی منو ببری خونه تون .-شکوه خانوم کونتم باید تقدیم کنی ها . -اون دیگه یه نرخ جدا داره -کیف نمی کنی ؟/؟آدم که همش نباید این قدر پولکی باشه -زندگی خرج داره . واسه یه لحظه که سرمو بالا گرفتم دیدم علاوه بر چند برگ دو هزار تومنی که کنار پای مامان افتاده و پول جندگیش بود یه برگ دو هزارتومنی لول شده رفته بود تو سوراخ کون مامان که نصفش بیرون زده بود -تیمور جون اضافه اش کن .. تیمور یه برگ دیگه هم فرو کرد تو کون مامان -یکی دیگه -چقدر حرصت زیاده -هرچی کیر کلفت تر نرخشم بیشتر ...-راستش یواش یواش جوداشت منو می گرفت . یه فکرای دیگه ای به سرم زده بود . غیرت که دود شده بود رفته بود هوا . آخر و عاقبت آدمای معتاد بهتر از این نمیشه . یا باید ترک کنه یا بره بمیره ولی خب با این که این چیزارو خودم می دونستم ولی نمی تونستم هیچکدوم از اینها رو رعایت کنم . نه از ترک خوشم میومد نه از مردن . تیمور کیرشو از کوس مامان بیرون کشید و فرو کرد تو کوس خواهرم -وایییییی نهههههه نههههههه بکش بیرون من نمی تونم تحمل کنم . این چیه دیگه . شکممو داره پاره می کنه . انگار یه تیر برق فرستادی توشکمم .-آیدا خانم فدات شم فدات شم . بهت پول میدم یه خورده تحمل کن . ببین چه حالی می تونی با این کیر بکنی . دیگه همچین کیری به گیرت نمیاد . راست می گفت من که تو فیلمها این مدل کیر ندیده بودم . دراز ترشو دیده بودم ولی کلفت ترشو نه . آیدا ساکت شده بود و از باز و بسته شدن چشاش میشد فهمید که داره کلی لذت می بره . تازه داشت ناله های هوسش می زد بیرون که تیمور کیرشو از کوس خواهر خوشگلم بیرون کشید و رفت سراغ سوراخ کون مامان . پولهای لوله کرده رو از تو سوراخش بیرون کشید و با انگشت شست و سبابه اش دو طرف سوراخ کون مامانو به دو طرف باز کرد . واییییی مامان چقدر گشاد بود . گشادی کون مامان به کلفتی کیر تیمور خان می شد . تیمور بدون این که کون مامان یا کیر خودشو چرب کنه یه ضرب فرو کرد تو سوراخش -جاااااان چه کیفی داره . تازه دارم می فهمم کون دادن به چی میگن . کریم خدا بیامرزی که زنده بود اصلا نمی دونستم کون دادن هم حال میده . بکن جووووووون فدای کیییییییررررررت کوسسسسسم منتظر کیییییییررررررته محکم بزززززززززن آتیشششششش کن . کیر کریم وقتی می رفت تو کونم فکر می کردم یکی داره فقط آروم نازم می کنه . بکن کونمو حالشو ببر .. داشتم شاخ در می آوردم . جنده ندیده بودم این قدر حال کنه  . سرم داشت گیج می رفت ولی کاسبی بدی نبود . باید شریکشون می شدم . از فردا باید خونه رو می کردم جنده خونه -شکوه جون . من کشته مرده کونتم . ببینم باور کنم امروز اولین روز کاری شماست ؟/؟-به جون یکی یدونه پسر گلم امیر و به روح شوهرم کریم و مادر شوهرم ایران خانوم که شما به اسم ایرانی می شناسینش و به دخترم آیدا قسم که تو اولین مورد مایی و اگه همیشه به ما برسی دیگه هیشکی دیگه رو تو خونه خودمون راه نمیدیم . کوس من کون من و کوس و کون دخترمم مال توست تیمور جون -فقط یادتون باشه قرصای ضد بار داری مصرف کنین که من عاشق اینم که آب کیرمو تو کوس هم خالی کنم . آیدا به حرف اومد و گفت اتفاقا من و مامان بیشتر حال می کنیم اگه تو کوس ما هم آب بریزی -من که تو هر دو تا شو دوست دارم که بریزم . جووووووون .  اینو گفت و به اندازه ای آب تو کون مادر جون خالی کرد که بر گشتشو رو جفت رونای پاش دیدم . یه قوطی کرم بر داشت رفت طرف کون آیدا ... من خیلی مراقب بودم که منو نبینه . سوراخ کون آیدا رو خوب نمی تونستم ببینم ولی می تونستم تماس کیر تیمور به ناحیه مورد نظرو ببینم -من می ترسم درد داره -تحمل کن . بالاخره باید روون شی من که فقط همین یه روز نمیخوام بیام سراغت . چند ماهه که زنم مرده و من گرسنه امه تشنه امه -من فکر می کنم بدونم واسه چی مرد -آبجی مگه تو دکتری -نه ولی می دونم این کیر کلفتو هر کی بخوره دوام نمیاره -اتفاقا دوا و شفای هر دردیه بخور تا همه غم و غصه هات بره کنار . اینو گفت و سر کیرو فشار داد به سوراخ کون آیدا جون . آیدا همچین جیغی کشید که نزدیک بود بپرم وسطشونو و بگم یواش تر آبجی آبرومونو پیش در و همسایه ها بردی -مامان جااااااااان به دادم برس . جر خوردم . مامان کونشو گرفت به طرف صورت خواهرم و با دو تا انگشتاش سوراخ کون گشادشو باز کرد و به رخ آبجی کشید و گفت فکر کردی اینا همین طور الکی گشاد شده . زحمت داره تحمل داره . سنگ زیرین آسیاب بوده . تو دلم گفتم ننه خوارتو گاییدم کیرشو یکی دیگه می زنه و زحمتشو تو می کشی ؟/؟مامان رفت جلوتر و زیر آیدا قرار گرفت و از تیمور خواهش کرد که همین جور که داره کیرشو فرو می کنه توی کوس خواهرم یه دستی هم بر سر کوسش بکشه خودش هم با دو تا دستاش سینه های آیدا رو توی دستاش گرفته باهاشون بازی می کرد و گاهی هم خودشو به صورت دخترش نزدیک می کرد و لباشو می بوسید . قبل از این که تیمور کیرشو فرو کنه تو کون خواهرم آیدا پنج تا دو هزار تومنی لول شده رو که با یه لول رفته بود تو کونش در آورده بود . به نظرم اومد که پنج تا شمرده . نصف کیر تیمور رفته بود داخل . غیرت من رفته بود هوا فقط به فکر پولها بودم . عجب کیر جلادی داشت این تیمور خان . سیر بشو هم نبود . آیدا هم کونشو به طرفش حرکت می داد تا اونو بیشتر وسوسه کنه و شاید این جوری آبشو زود تر بیاره . اونم که مارو هم بی نصیب نذاشت و یه سرویس هم اونجا خالی کرد . آیدا رو با همون کون آب خورده رو زمین دراز کرد و گفت خوشگلا تیمور آدمی نیست که فقط به فکر خودش باشه اون با مرامه حالا وقتشه که شما رو ارضا کنم . مادرو مثل یه پر کاه از زمین بلند کرد و انداختش رو تخت . کیرشو به دهن مامان چسبوند -شکوه خانوم یه خورده ساکش بزن مثل قبل توپ توپ شه تا یه حالی به کوست داده باشم که تا به حال نکرده باشی .-این که تو دهنم جا نمیشه -چاک دهنتو باز کن .. مامان یه خورده اشو به زور فرستاد تو دهنش .-اگه سخته لیسش بزن .. این کار واسه شکوه جونم بهتر بود . زبونشو می کشید رو کیر تیمور -آخخخخخخ ادامه بده ادامه بده یه جایزه ویژه پیشم محل داری . فکر کنم مامان یه ده سالی رو از تیمور بزرگتر بود . مامان یه جوری زبونشو رو کیر تیمور خان می کشید که منوهم به هوس مینداخت . کیر تیمور تیز و سرخ شده بود . حالا فقط کوس می خواست . پاهای مادرمو به دو طرف باز کرد و کیرشو فرو کرد توی کوس جادارمامان .-نترس آبجی فعلا تا یه مدتی توی کوس آب بریز نیستم فقط هر دو تاتون قرصا رو میل کنین که داخل کوس آب ریختن هم یه صفایی داره .-راست میگی ثواب هم داره مخصوصا وقتی که زن تشنه اش باشه -مثل این که تو هم تشنه اته آبجی -چه جورم تیمور خان . فقط خیلی سنگینم . ارضام کن . کوسسسسسسم میخخخخخخخاره حال بده سر حالش کن . شادش کن . اوووووفففففف نه نه . تیمور سرعت گاییدن مامانو به طرز وحشتناکی بالا برده بود . مادر حشری من دستاشو دور کمر تیمور حلقه زد و خودشو کمی بالا ی بدن مرد کشید و مثل آدمای تازه کیر دیده جیغ می زد -بزن بزن نزدیکه سوختم سوختم . اینجا آخر جهنمه بزن بزن .. آههههههه آهههههه تموم کردم ریختم اومد مامان این قدر پیش خود حساب و بچه دوست بودکه حالت خماری خودشو رفت در یه گوشه اتاق سر کنه تا تیمور خواهر منو هم به ار گاسم برسونه -تیمور خان دختر منو هم شاد کن . اونم این روزا یه خورده افسرده هست . الهی مادر براش بمیره . از شوهرش که خیری ندید و پدرشم که تنهاش گذاشت -ای به چشم . امر بده . همون جور گاییدنو رو خواهرم پیاده کرد . منتهی به جای این که کیرشو توی دهن آیدا فرو کنه اول کوسشو به دهن گرفت . آیدا این بار از روی هوس جیغ می کشید -تیمور جون به دادم برس هوس دارم ارضام کن . زود باش دارم می میرم . من کیر می خوام . زودباش کیرتو بده . تیمور مخصوصا داشت تشنه ترش می کرد -کلفته ها . مثل دفعه قبل نمی تونی تحمل کنی ها -چیکارم داری من میخوام جر بخورم پاره پاره شم . زود باش و گرنه دیگه اسم منو نیار . این بار کیرشو از درازا گذاشت روی کوس آیدا -بهت میگم کیرتو فرو کن تو کوسم . من دیگه حالیم نیست . من هوس دارم حالیته . کیرت اگه یه تیکه آهن داغم باشه میخوام که بکنیش تو کوس من -خودت خواستی آیدا ... راست می گفت آیدا دیگه هیچی حالیش نبود و فقط ناله و فریاد و جیغ و تکون دادن سریع سرش به سمت چپ و راست بود که موهای خوشگلشو به این طرف و اون طرف افشون می کرد .  خوابم گرفته بود و چرتی شده بودم . اگه می خوابیدم تمام بر نامه هام خراب می شد . خیلی آروم رفتم و یه آبی به صورتم زدم و بر گشتم . تیمور هنوز هم مشغول گاییدن آیدا بود خودشو به خواهرم نزدیک کرد و شروع کرد به بوسیدنش . آیدا هم از این فرصت استفاده کرد دستاشو فرو برد لای موهای تیمور و به شدت اونارو می کشید ولی مرد از سرعت کیر خودش کم نمی کرد تا این که اونم به سر نوشت مادر دچار شد و رفت تو عالم خلسه و خماری . تریاکو من کشیده بودم و مادر و خواهرم رفته بودند تو خواب . تیمور یه خدا حافظی آرومی با اونا کرد و لباشونو بوسید و راه خروجو در پیش گرفت . منم انتهای حیاط منتظرش بودم . وقتی منو دید نزدیک بود سکته کنه -سلام امیر خان . مادر گوشت سفارش داده بود اومدم بپرسم از کدوم قسمتش میخوان . من که خواب گیجم کرده بود گفتم داداش سر ما یکی شیره نمال من خودم هفت خطم دیدم چه گوشتایی بین آبجی و ننه ام قسمت می کردی و اونا الان مث یه تیکه گوشت قربونی افتادن رو زمین و حس ندارن بلند شن . دست کرد تو جیبش و  یه مشت هزار تومنی و دو هزار تومنی در آورد و گفت داداش می دونم غیرتی هستی اینو داشته باش . هوای مارو داشته باش . منم هواتو دارم -هوای خوار مادر ما رو هم داری ؟/؟-هوای هر سه تاتونو دارم . اونو فرستادم و رفتم سراغ شکوه و آیدا . هنوز لخت بودند . افتادم باهاشون دعوا و چند برگ از پولاشونو کش رفتم . هر دو تاشون گریه می کردند و از اجبارشون واسه این کار گفته و بی پولی رو بهونه می کردن -دروغ نگین من خودم دیدم که مثل خر داشتین کیف می کردین -تو خجالت نمی کشی مثلا مرد مایی . باید بری کارکنی نون در بیاری حالا واسه ما داری غیرت بازی در میاری ؟/؟کاررو به جایی رسوندم که من شدم منشی اونا یعنی یه کوس کش بی غیرت . اول اونایی رو که می خواستن مامان و آبجی رو بگان تیغ می زدم و بعد اونا رو می آوردم خونه . یک سوم از در آمد روزانه شون هم مال من بود . به غیر از تیمور خان بقیه رو از در پشتی می آوردم خونه . گاهی وقتا هم که هوس می کردم از نزدیک گاییده شدن خواهر و مادرو ببینم بکن ها با کمال میل قبول می کردند . تیمور خان هنوز فکر می کرد تنها کسیه که میاد سراغ ناموس من . مامان که از نظر سوراخ کوس و کون به حد اکثر گشادیش رسیده بود ولی تیمور خان تعجب می کرد که چرا آیدا این قدر زود داره گشاد میشه که ما همه اونو به عظمت کیرش نسبت دادیم و اونم مثل خر کیف می کرد  . یکی از این شبا که سه تایی خونه بودیم و شکوه و آیدا که بیکار بودند و کوسشون به جایی بند نبود گفتند امیر مگه تو مرد نیستی پاشو ببینم یه دستی به سر و گوش ما بکش . من که کیرم بلند بشو نبود گفتم ای بابا شما معتاد کیرین و من معتاد یه چیز دیگه آبمون تو یه جوب نمیره -داداش آب تو که تو جوب ما میره . دو نفری به زور شلوار من بی زورو از پام در آوردند و به نوبت رو کیرم نشستند . این کیر بلند بشو نبود و بخاری هم ازش بلند نمی شد -داداش پاشو ببینم ما حالیمون نیست تو تریاکی هستی یا نه پاشو ببینم بیا عینکتو بزن بریم سراغ وبلاگ امیر سکسی . من که نمی دونستم چی داره میگه گفتم خب به اون بگو بیاد اینجا که منم از شر شما خلاص شم قرار نشد که برین خونه های مردم . خندیدند و منم چند لحظه بعد فهمیدم که این سایت داستانهای سکسی در اینترنته . یکی از داستانهای سکس پسر یا خواهر و مادرش رو که سه تایی با هم می خوندیم به نصفه های داستان نرسیده سه تایی افتادیم رو هم . یه جونی گرفتم و تا می تونستیم با هم حال کردیم حالا یک سال و نیم از این جریان می گذره و من روز به روز معتاد تر میشم . با این که مادر و خواهرم گشادی رو به نهایت رسوندن ولی گرونی و تورم مملکت ایرونی ما باعث شده که من امیر به مواد قوی تری پناه ببرم و از وقتی که دیدم این تیمور خان کوس خل به جای دو هزار تومنی ها چند تا چند تا اسکناسهای پنج هزار تومنی فرو می کنه تو کون آیدا و شکوه منم تصمیم گرفتم یک درجه ترقی کنم و برم دنبال شیشه . جالب اینجاست تیمور خان داخل اون سوراخ کونی که تنگ تر بود به تعداد بیشتری اسکناس پنج هزار تومنی فرو می کرد . دیگه این جوری نبود که بگیم هر که بامش بیشتر برفش بیش . تازگیها شنیدم که بانک مرکزی قراره اسکناسای ده هزار تومنی هم چاپ کنه . خدا کنه تا اون موقع جنازه ام پودر نشده باشه ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

سعید گفت...

سلام
خیلی قشنگ بود و گوشه ی دیگه ای از واقعیت های جامعه
شرمنده چند وقت نبودم و کامنت نمیزاشتم درگیر امتحانات بودم

ایرانی گفت...

متشکرم سعیدجان .امیدوارم که هم از این امتحانات و هم از امتحان زندگی سربلند بیرون بیای .خود من هنوز پس از سالها گاهی وقتا خواب امتحانو می بینم با این که هیچوقت دانش آموز و دانشجوی تنبلی نبودم ودرتمام دوران تحصیل چه مدرسه و چه دانشگاه به غیر از سال سوم وچهارم دبیرستان شاگرد اول بودم .ولی با همه ایناجلسه امتحان بازم یه هیجان خاصی داره که وقتی شروع می کنی به جواب دادن سوالات این هیجان فرو کش می کنه .یادش بخیر خاطره زیاد دارم بعدا اگه وقت شد تعریف می کنم .موفق باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

بازم سلام ایرانی گل.زیبا بودوآموزنده.ایرانی جان یادمه داستان آموزش سکس به دخترهام همیشه یکی از زیباترین داستانایی بوده که تاحالا خوندم وهمچنین سکس خانوادگی آرزو.اگه میشه داستانی مثل اینا که دختر چیزی از سکس نمیدونه و.....برامون بنویس.البته میدونم حرف حرف بابا رو تو همین مایه ها نوشتی اما خب اون یه چیز دیگه بود.به قلمت اطمینان دارم(نادر)

Paboose khoshgela گفت...

حرف نداششششششت
عالیییییییییییییییییییییییی

ایرانی گفت...

نادر جان عزیز و پابوس خوشگلای خودم ممنونم از نظرات گرمتون .نادر جان در آینده که یه خورده از داستانهای دنباله دارمو کم کردم حتما این کارو انجام خواهم داد که بتونم با تمر کز بیشتری بنویسم .به امید فرصتهای بهتر و بیشتر .و با سپاس از هر دوی شما ...ایرانی

مرتضی گفت...

ممنونم ایرانی

ایرانی گفت...

منم ازت ممنونم اقا مرتضای گل ...ایرانی

ashkaaaan گفت...

khaste nabashi amir jan jaleb bood

امیرسکسی گفت...

بادرود بی پایان به تو اشکان گلم و همه نظر دهندگان ! خوشحال خواهیم شد که پیامها و نظرات راهگشایت را بیش از اینها در این مجموعه ببینیم .محموعه ای که متعلق به شماست .یاران و عزیزان! سر فراز و بر قرار باشید .مخلص همه شما ...امیر

 

ابزار وبمستر