ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 3

یه برگ از همون قطعنامه یا قرار داد خودمونو داد که امضا بزنم . منم که دیگه خاطرم جمع شده بود که آرین هم تو این جلسات هست و همه زن و شوهر ها همدیگه رو درک می کنن و فامیل از دموکراسی و فرهنگ بالایی بر خوردارن دیگه خیالم راحت شد . تصمیم گرفتم منم در این مراسم و محفل خانوادگی پر هیجان شرکت کنم . محفلی با حداقل پنجاه تا کیر که هر آن ممکنه یکی بره تو کوس و کون آدم . چقدر با حال میشه . اوخ جوووووون . از فکرش داشتم دیوونه می شدم و واسه اون لحظه ثانیه شماری می کردم -پریسا جون تو سختت نیست این طوری داری با برادر شوهرت صحبت می کنی . تو که این جوری حرف می زنی من یه جوری میشم . من با این که شوهرت نیستم دلم نمیخواد دست مرد دیگه ای بهت برسه .-یعنی آریا جون تو هم مثل اونا خودخواهی ؟/؟-نه ولی دوستت دارم چون دوستت دارم یه جوری میشم . این دوستت دارم رو جوری گفتم که پریسا خودشو بیشتر بهم چسبوند و یه ماچ دیگه از گونه هام بر داشت . دلم میخواست لباشو ببوسم و اونو بندازمش رو همون تختی که داداش اونو میگاد بکنمش -خب بقیه اش -آره عزیزمن اول قرار دادو امضاش کردم و بعد خوندمش . دست گذاشت تو شلوارش و از جیبش یه تیکه کاغذ بیرون آورد . ایناهاش اینم یه نسخه از اون قرارداد می تونی بخونیش .. عطر هوس انگیز پریسا منو مستم کرده بود . حس کردم اونم مث من هوس داره و هر لحظه منتظر یه حرکتی از طرف منه که لختش کنم -دوست داری تعریف کنم که امروز چی شد ؟/؟.. امروز واسه اولین بار رفتم تو اون مجلس . این بار نوبت ما زنا بود که مردا رو در اول کار انتخاب کنیم . چشای مردا بسته بود و پشت به ما قرار داشتند فقط کیرشون از پشت آویزون بود و می شد شانسی انتخابشون کرد . باید سریع این کارو انجام می دادیم . منم یکی رو انتخاب کردم و بعد نقابها از چهره ها برداشته شد و عملیات سراسری شروع شد ... عمو دایی خاله پدرت برادرت خواهرت همه و همه بودند ..-پریسا نگو دلم رفت فقط نمیخوای از جزئیات کارت واسم بگی -نه فقط همینو در چند جمله میگم که امروز هرکی که از راه رسید یه سیخی به من زد و رفت . از این پنجاه تا مرد فکر کنم چهل تایی اشون کیرشونو واسه یه دقیقه هم که شده فروکرده باشن تو کوسم . همه نگاهها به دنبال من بود . همه منو می خواستن . ظاهرا چون تازه وارد و جوون بودم و مردا هم دنبال تنوع بهم رحم نمی کردند . داداشت یعنی شوهر نازنینم مشغول گاییدن بقیه زنها بود . اگه بگم حتی داشت خاله اشو هم می کرد تعجب نکن -مامانو هم گایید ؟/؟-اونو ندیدم . فقط یه صحنه که کیر عموت تو کوس مامانت بود رو دیدم . هر کی به هر کی شده بود . تجربه که نداشتم و تا بیام ارضا شم کیره از کوسم در میومد و یه کیر دیگه جاش قرار می گرفت . نزدیک بود سر من دعوا بیفتن . آرین نتونست این مسئله رو هضم کنه که زنش هم تو بغل کلی مرد باشه . آخه واسه همین یه روز مخصوصه که ما همه آزاد میشیم و هر کاری که دوست داشته باشیم انجام میدیم وگرنه مقررات و اصول زندگی زناشویی که بر پایه وفاداری و تفاهم تنظیم شده بر قراره و این کارا دلیلی بر این نیست که زن و شوهر در خارج از این محفل بخوان به هم خیانت کنن و تازه همین جلوی خیانتو می گیره . چون خودشونو در یه همچین مجلسایی خالی کردن و دیگه عقده ندارن .. سرتو درد نیارم خسته شدی منم پاهام درد گرفت بهتره که بریم بشینیم . رفتیم دوتایی رو تخت نشستیم . کمر پریسا درد گرفته بود و طاقباز رو تخت دراز کشید ومن کنار پاهاش نشسته بودم -آره عزیزم وقتی که رسیدیم خونه اون واسه سه چهار ساعت دیگه به مقصد تایلند پرواز داشت . اول باهام دعوا افتاد و کتک کاری و کلی منو به باد فحش و ناسزا گرفت و بعدشم رفت .-خودتو ناراحت نکن پریسا جون خوب میشه . آدم که نباید این قدر خود خواه باشه . مرد هر غلطی که دلش می خواد بکنه و هیچی هم نشه ؟/؟یه خورده سرمو گذاشتم لای قرار داد نامه ببینم چی نوشته 1-حداقل سن مرد ها برای شرکت در این همایش خانوادگی 18سال تمام 2-شرط ورود برای جنس مونث باکره نبودن آنها می باشد .3-کلیات وجزئیات این بر نامه جنبه سری داشته و هیچیک از اعضای آن حق ندارد که اسرار و مباحث آن را به خارج از محیط درز دهد .در صورت افشاگری و مشخص شدن مقصر گناهکار حق شرکت در این مراسم را ندارد .4-بستگانی که در این مراسم و هنگام اجرای سکس در فضای عمومی شاهد عشقبازی عزیزان خود هستند حق تعرض یا اعتراض به این عزیزان را ندارند مانند زن به شوهر مادر به فرزند و غیره . به بیان ساده نمی توانند شاکی باشند . همه از حقوق مساوی بر خوردارند 5-هر مرد می تواند به طرف هر زنی برود و یا هر زنی خود را تسلیم هر مردی که بخواهد بکند . کسی در این خصوص حق اعتراض و انحصار طلبی ندارد . عشقبازی چند نفره در صورتی که حق کسی را ضایع نکند و بقیه در حد معمول به رضایت و تمتع رسیده باشند مانعی نداشته مجاز می باشد 6-این همایش مسئولیتی در قبال بار داری زنان نداشته و آنان مختارند که از قرصهای ضد بار داری یا شیوه های دیگر استفاده نمایند . زوجین در این مورد می توانند روز های قبل از این گرد هم آیی با هم تبادل نظر نمایند . استفاده از کاندوم اجباری نمی باشد وزنان حق ندارند مردان را ملزم به استفاده از آن نمایند مگر در مورد خاصی که در یکی از این بند ها توضیح داده می شود 7-انتخاب طرف سکس در هر وهله نوبتی بوده و به صورت گردشی برای کل زنان ویا مردان تغییر می کند و برای استارت کار صورتها پوشش داده می شود .8-کلیه شرکت کنندگان موظفند که قبل از انجام مراسم برگ سلامت و بهداشت خود را مبنی بر عدم آلودگی به ویروس ایدز به مسئول گرد هم آیی ارائه نمایند . در غیر این صورت مرد ها آن هم با اجازه زنان ناچار به استفاده از کاندوم خواهند بود و در صورتی که این سهل انگاری از سوی زنان صورت پذیرد تصمیم گیری با مردان خواهد بود که اصلح این است که این گونه افراد اصلا در سکس شرکت نداشته باشند .9-هر گونه عکسبرداری و فیلمبرداری از این مراسم باشکوه اکیدا ممنوع .. چند تا تبصره و ماده دیگه هم داشت که من  دیگه نتونستم ادامه بدم . چون دیدم پریسا در یه وضعیت عجیبی قرار داره . زیپ شلوارشو معلوم نبود کی پایین کشیده که من نفهمیدم . چشاش خمار شده و هوس از سر و روش می باره . مثل این که ناخنک زدنهای امروز بهش حال نداده و این من بودم که باید اونو به ار گاسم می رسوندم . نمی شد اونو به حساب یه زن هر جایی آورد . جلسه خونوادگی حسابش جدا بود . یعنی اون حالا میشه معشوقه اختصاصی من ؟/؟-دست و پا چلفتی معطل چی هستی زود باش دیگه . خودمو خیلی آروم به پریسای نازنینم نزدیک کرده و لبای سرخ و گیلاسیشو به لبای داغ و تشنه هوسم چسبوندم و دستمو بردم طرف شلوارش واز طرف شورتش به کوسش چسبوندم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

jemco گفت...

ممنون ایرانی عزیز
خیلی خیلی باحالی
هم خودت هم داستانات
امیدوارم به کوری چشم حسودا و دشمنات همیشه سالم و پاینده باشی...

ناشناس گفت...

سلام دستت درد نکنه بازم جالب بود ولی بازم یه نقد داشتم مثل خیلی از بچه ها و اونم اینه که اولا هفته ای 1 قسمت خیلی فاصله زمانی رو زیاد کرده و آدم رو از اون حس و حال میندازه و ثانیا هر قسمت خیلی کوتاهه، میدونم الان میگی خیلی پر توقع هستی ولی کاش میشد یکم تجدید نظر کنی، بازم ممنونم

جيبر گفت...

باسلام هي منتظرمي مونم تا5شنبه بياد تابتونم داستان به اين زيبايي روبخونم واقعا خسته نباشي:)

matin گفت...

خیلی عالیه مرسی

مرتضی گفت...

منتظره ادامه این داستان میمونم
ممنون، جالبه

مرتضی گفت...

منتظره ادامه این داستان میمونم
ممنون، جالبه

ناشناس گفت...

جدا کارت حرف نداره

مشکی!

ایرانی گفت...

جمکوی عزیزم شرمنده ام کردی امیدوارم تو هم همیشه تندرست و پاینده باشی .آشنای گلم این خواسته تو نهایت محبت تو رو می رسونه سعی می کنم قسمتهای بیشتری از این داستان را آماده کنم تا در آینده از هفته ای یک بار به هفته ای دوبار برسانمش .بیشتر داستانهای من فعلا نیمه تمومه .از داستان فقط مال تو که یکشنبه منتشر میشه 3 قسمتش مونده .دوست دارم بعد از اون اگه بتونم علاوه بر پنجشنبه یک بار دیگه این داستانو در کنار داستان مادر فداکار یکشنبه ها هم منتشرش کنم .وگرنه من هدفی جز رضایت و لبخند شما ندارم .دوستتان دارم وهرگز به شما جسارت نمی کنم .فقط استرس دارم که نکنه فرصت کم بیارم بد قول بشم .حتما دراین خصوص پس از نوشتن چند قسمت دیگر و پایان داستان فقط مال تو اقدام خواهم کرد .جبیر جان دوست همیشگی من !متین گل و عزیزم داداش مرتضای بیست و مشکی جان رو سفید و سپید دلم از همه شما ممنونم ..ایرانی

امیرسکسی گفت...

بادرود بیکران به همه عزیزان و بازدید کنندگان گرامی که با همه مشکلات در خصوص ورود به سایت و مطالعه داستانها باز هم من و ایرانی عزیز را فراموش نکرده با نظرات سازنده خود شرمنده مان می فرمایند .امید است این شور و دلبستگی در همه داستانها مشاهده گردد حتی اگر انتقادی هم باشد به گرمی از آن استقبال خواهیم نمود .چون با تلاقی اندیشه هاست که اندیشه ای اوج می گیرد .موفق و موید باشید .مخلص همگی شماسروران عزیز ...امیر

 

ابزار وبمستر