ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان آمپولی من 13

مدتی گذشت . شب جمعه یکی از هفته ها قرار بود که مامان و عزیز جون با هم برن دعوتی و بابا و پدر بزرگ اینا هم توخونه پدر بزرگ اینا واسه خودشون دوره داشتند وما قرار هم نبود که شبو دیگه بر گردیم خونه . اتفاقا اونجایی که می خواستیم بریم خونه یه آقا دکتر بود که خانمش هم دکتر بود و هر دو تاشون هم دکتر زنان بودند و شوهره رفته بود سمینار و زنه با دختر بزرگش تنها بود .. عزیز و مامان  رو این مسئله که منو ببرن یا نه شک داشتن . عزیز موافق بود و مامان مخالف -هنوز زوده که اونو ببریم این جور مجالس . اگه یکی غر بزنه -خب اگه به اونجا برسه بدتر . هوس چیزای بیشتری رو می کنه . من میگم الان بیاریمش تجربه اش بیشتر شه -عزیز خانم دکتر خودش خوبه . این دختره فتانه رو میگم تازه هنوز ازدواج نکرده از شوهرش جدا شده و بد جوری حشریه ومی ترسم کار دستمون بده و شر بشه . به این نون و ماستها هم نمیشه اونو ارضاش کرد . فریده خانوم با این که دکتره ومی نونه خودشو بگیره  آدم با شخصیتیه ولی منش و بر خوردش خیلی با دخترش فرق می کنه و اصلا خودشو نمی گیره و اهل فیس و افاده نیست .-من نمی دونم رو یا رو هر جوری شده باید ببریم . چون قراره خواهر شوهر فریده خانوم هم که اونم یه زن جوونه بیاد . اون البته شوهر داره ولی خب مثل ما لز بازی بهش خیلی کیف میده -چرا می شناسمش تا حالا دو دفعه اومده تو بر نامه های ما .. اسمشم میدونم . فریباست -خب رزا جون بیا خوشگل کنیم و یواش یواش بریم . این چند وقتی یه خورده تپل تر شده بودم و قدمم بلند تر شده بود و یه خورده هم ورزش می کردم تا نفس کم نیارم ولی با این حال سکس با زنای گردن کلفت و با تجربه نفس و قدرت می خواست و منم یه خورده استرس داشتم . اونا هم بهمون گفته بودند که حداقل سه نفری بیاییم . ولی اگه منم باهاشون نمی رفتم اونا خودشون پنج تایی می تونستن برن تو هم . این قدر تجربه و اطلاعاتو پیدا کرده بودم که این سکس زن و مرده که حداقل به صورت زوجی بهتر می تونه باشه . منو مث یه عروس و عروسک درست کردند و رفتیم مهمونی . وقتی مانتومودر آوردم یه دامن کوتاه به رنگ سفید و یه بلوز صورتی یقه باز توجه همه رو به خودش جلب کرد . خانوم دکتر فریده زن خوش مشربی بود -چی شد عزیزم پس نفرسوم کو؟/؟عزیز خندید و گفت نوه گلم رویا جون .. البته در اون لحظه ما سلام علیک ها رو کرده بودیم . قلبم تند تند می زد . دستی به سرم کشید و گفت خیلی جوونه عزیز فکر نمی کنی زود باشه ؟/؟-فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه .-البته هنوز بعضی جاهاشو نمیشه شکست . خواهر شوهرش فریبا که زنی سی ساله نشون می داد و تقریبا ده سالی از فریده خانوم کوچیکتر بود حرفی نزد . معلوم بود اونم از این که من اینجام زیاد راضی نیست و انتظار یه آدم گنده رو می کشید . خیلی بی ادبانه گفت مامان این بچه بازیها چیه ؟/؟ما امشب اومدیم اینجا یه حالی کنیم و یه تنوعی بشه . اینجا که کلاس تمرین نیست . هر چی خانوم دکتر لبشو گاز می گرفت که بابا دخترم ! هنوز که کارشو ندیدی . خوب نیست عجولانه قضاوت کنی .. دندون رو جیگر بذار عجله نکن .. دختره خیلی بی تر بیتانه داد و قال راه انداخته بود -فریده خانوم رو کرد به ما و گفت شماها ببخشینش . اون تازه متارکه کرده یه خورده اعصابش خرابه . یه خورده اگه امشب سر حالش بیاریم همه این مشکلاتش حل میشه . بهم بر خورده بود و ناراحت شده بودم . با احساسات من بازی شده بود . حس می کردم به من توهین شده . مامان رو به عزیز کرد و گفت دیدی گفتم اونو امشب نیاریم روحیه اش کسل میشه ؟/؟من اخلاق گند این دختر پرفیس و تکبرو می دونستم دیگه -بی چشم و رو غلط می کنه مگه دست خودشه ؟/؟-مامان یه آژانس بگیر من میرم خونه . هر وقت بزرگ تر شدم با شما میام . خانوم دکتر اومد جلو و گفت رویا جونم کی گفته تو کوچیکی . تو بزرگی خانومی . دخترمو ببخش . اومد در گوشم گفت اون غلط می کنه و یه چیزایی زیر گوشمم گفت و نیشم تا بنا گوش باز شد و صورتشو بوسیدم و گفتم چشم خانوم دکتر سعی خودمو می کنم . یه شام مختصری خوردیم و بعد از شام زنا رفتن تو هم و شروع کردن به لخت کردن هم . یک فیلم سکسی از همجنس بازی زنان گذاشتند . خانوم دکتر فریبا خانوم و فتانه بی ادب هر سه تاشون بدنهای خوشگل کونای بر جسته و سینه های مامانی داشتند . منم رفتم کنارشون و دستمو به هر جایی که نزدیک تر بود می رسوندم با این حال به دنبال کون و بدن فریده خانوم می گشتم که خیلی با محبت بود و به من اعتماد به نفس می داد . طوری سر و کون همه به هم جفت شده بود که تشخیص این که کدوم کون مال کدوم سره خیلی مشکل بود . دستمو گذاشتم لای کون لای پای خانوم دکتر .. تو اون فضای در هم می دیدم که چشاش بسته شده و چطور داره از هوس به خودش می پیچه -دختر اگه ادامه کارتم این طور باشه نشون میده هر چی عزیز در موردت گفته راست گفته . یادت باشه چی بهت گفتم . نترس برو جلو . کارت که درست باشه همه دوستت دارن . در یک آن چهار تا زن غیر از فتانه واسم جا خالی کرده طوری که من و اون دختر پرروهه رو روبروی هم قرار دادند . منم قبل از این که فتان فرصت فکر کردن پیدا کنه و به خودش بیاد به طرفش یورش هوس انگیزی بردم و مشت گره کرده امو به کوسش چسبوندم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر