ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شب جمعه

هنوز یه ماه نمی شد که ازدواج کرده بودم که سیاوش مسخره بازی رو شروع کرد و هفته یه روز هم که بود چه عرض یه شب در هفته رو اونم شب جمعه ها رو که من خیلی دوست داشتم و می خواستم تو بغلش باشم به دوستاش اختصاص داد . نمی دونم چه مرگش بود که نمی تونست رفیق بازی رو ول کنه . هفت هشت نفر بودند که قرار بود مهمونی به صورت دوره ای تو خونه هر کدومشون بر گزار بشه ولی من یکی نمی تونستم اجازه بدم که تو خونه من بر گزار بشه . تاهمین جاشم به خاطر این مهمونی های مجردی کلی با هاش در گیر بودم . من اسمم توسکاست و بیست و سه سالمه . پنج سالم از شوهرم کوچیکترم . کارمند بانکم و شوهرمم بازاریه . قد و قامت منم همه چی متوسطه جز این که بگم خوشگلی من در حد بالاست که سیاوش قدرشو نمی دونست . در هر حال بازم خدا رو شکر می کردم که اون در همین حد خوشگذرونه و دنبال الواتی های دیگه نیست . چون تحقیقات کافی انجام داده بودم و فهمیدم مجلسشون مردونه بوده و جنده ای چیزی تو جمعشون وارد نمیشه . با همه اینا وقتی اون می رفت مهمونی من دوست داشتم شب تا صبح رو تنها باشم و منتظر بر گشتش تا بیاد سراغمو غیبت شب قبلشو جبران کنه . تا می تونستم جریمه اش می کردم وحال بیحالشو می گرفتم . می گفتم باید به جای یه ساعت دو ساعت منو بکنی . ولی سر کوفت زدنو ول نمی کردم .-مرد تو زن داری این کارا چیه . نسبت به من تعهد داری . تازه می شینی مشروب هم می خوری . از بوی گند عرق  تو خفه شدم ... خودمو با خوندن فیلمهای ماهواره ای و خوندن داستانهای وبلاگ امیر سکسی مشغول می کردم . یه سری مطالب و خالی بندیهایی تو داستانهاش بود که راستش با عقل سلیم جوردر نمیومد .. مادر بره به پسرش کوس بده خواهر زیر کیر داداشش بخوابه و زن عاشق خیانت به شوهرش باشه و روزی یه غریبه رو تو بغلش داشته باشه . وای وای چی می نویسه این پسره . وضع به همین صورت ادامه داشت تا این که شب جمعه چهارمی بود که من تو واحد خودم تنها بودم . داشتم یه فیلم سکسی رو می دیدم و خودمو واسه صبح که سیاوش بیاد آتیشمو خاموش کنه آماده می کردم که دیدم تصویر رفت و تلویزیون هم دیگه چیزی رو نشون نداد .. این دیگه خیلی ضد حالی بود . نمی دونستم چیکار کنم . حتما بازم این دیش مشترک بالا پشت بوم تکون خورده . اصلا هیشکدوم از ساکنین واحد های کناری بغلی رو نمی شناختم . رفتم یکی از در های روبرویی رو زدم . یه جوونی درو باز کرد -عذر می خوام شما از رسیور استفاده می کنین ؟/؟-بفر مایید خانوم اتفاقی افتاده -خواستم ببینم سیگنال شما هم ضعیف و بد شده و تصویر نمیاد ؟/؟ وای چقدر دور و برش ریخت و پاش بود . جوون خیلی خوش تیپ و خوش مشربی بود ولی از این شلوغ بازیهاش خوشم نمیومد . ظاهرا تنها بود . به نظرم اومد که باید دانشجو بوده باشه . دور و برش خیلی کتاب ریخته شده بود . بعد از دو سه دقیقه ای که منو دم در کاشت بر گشت و گفت که نه مشکلی نیست . ایراد باید از گیرنده خودتون باشه .-ببخشید من زیاد تو این کارا وارد نیستم می تونید یه دقیقه تشریف بیارید خونه مون شاید شما متوجه شین .. اومد و یه خورده با رسیور ور رفت و گفت دستگاه مشکل نداره . سوئیچ هم که مشترکه مشکلی نیست  . بازم یه دور دیگه رسیور رو کنترل کرد و گفت فکر کنم باید سیم مربوط به شما قطعی داشته باشه . یه خورده این ور و اونورو نگاه کرد و گفت اینم که از اون سیمای جنس کلفته . پشت رسیور رو انگولک کرد و یه چیزی رو پیچوند . وای خدا مرگم بده تصویر بر گشت . یه آقاهه سیاه پوست کیر کلفت داشت یه زن سفید پوست خوشگل کون گنده رو می گایید و صدای آخ و اوخ دوتایی شون فضا رو پر کرده بود و منم از خجالت داشتم پیش این دانشجو که اسم کوچیکش امیر و نام فامیلش ایرانی بود آب می شدم . متوجه بودم که امیر با چه زار و التماسی نگام می کنه و منم از خجالت سرخ شده بودم . این ریموت ها هم همه غیبشون زده بود . در شیشه ای میز رو باز کرده و دولا شدم که دستمو به رسیور برسونم . از تو شیشه امیر رو می دیدم که دستش رو کیر باد کرده پشت شلوارشه .. این چه نقطه ضعفیه که مردا دارن . بوی گوشت که به مشامشون می رسه فوری اشتهاشون باز میشه . بهتره اصلا اعتناش نکنم . فوری دستگاه رو خاموش کرده و یه دور بر گشتم تا کونم دیگه در دید امیر نباشه . ازش عذر خواهی کردم و چند تا بد و بیراه هم به اونایی که این فیلمها رو پخش می کنن و جوونای ما رو منحرف می کنن فرستادم و تا دم در همش ازش عذر خواهی می کردم . اونم بهم می گفت اگه بازم مشکلی داشتین در خدمت شمام . موقع خداحافظی دستشو به طرفم دراز کرد و منم دستشو رد نکردم اونم واسه چند ثانیه ای تو دستاش نگه داشت . تمام تنم لرزید . نمی دونم چرا . نگاه وقت خداحافظی امیر با نگاه وقت سلامش فرق می کرد . اون یه دانشجویی بود که با دوستش دو نفری تو این واحد زندگی می کردند . خونه دوستش تا تهرون دو سه ساعتی بیشتر نبود . آخر هفته ها رو می رفت ولایت ولی امیر بچه شیراز بود و ترجیح می داد کمتر به شهرشون سر بزنه . به هر حال اون رفت و من آماده رو که خودمو واسه سیاوش ردیف کرده بودم به حال خودم گذاشت .. دوباره سر گرم دیدن فیلمهای سکسی شدم . نمی تونستم ده ساعت صبر کنم تا سیاوش بیاد . خوندن داستانهای امیر سکسی و خیانتهای زن به شوهرش هم منو بیشتر وسوسه ام می کرد . شیطون رفته بود تو جلدم . اگه منو نخواد ؟/؟اگه پسم بزنه ؟/؟.. چه حالی می داد اگه اون حالمو جا می آورد ! سیاوش هم چیزی نمی فهمید و منم می تونستم یه شب جمعه با شکوهی واسه خودم داشته باشم . حالا که شوهرم حال نمیده من خودم باید یه جور دیگه ای حال کنم . زنگ زدم به دوستم سودابه که خیلی سر و گوشش می جنبید و تو این یه سالی که از دواج کرده بود ده تا دوست پسر عوض کرده بود . با هیشکی هم بیشتر از یه ماه نمی موند و می گفت این جوری خطرش و احتمال لو رفتن هم کمتره . باهاش مشورت کردم -خاک تو سرت توسکا تا تنور گرمه نونو بچسبون . من این جوونا رو می شناسم . دانشجو اونم تنها .. اونم در جوار یه زن با کوس عبور آزاد که شوهرشم خونه نیست . اگه نمی خوای منو یه جوری باهاش جور کن . صبح میام اون طرفا -سودابه برم رو رو این چه حرصیه که تو داری . بالاخره بهم توصیه کرد که یه خورده خودمو مامانی تر کنم و با یه بهونه دیگه اونو بکشونمش خونه خودم . دستوراتشو انجام دادم . یه خورده خودمو بیشتر آرایش کرده و این بار این جراتو پیدا کردم که بدون روسری و با دامنی کوتاه برم در خونه شونو بزنم . وقتی درو بروم باز کرد و اونو دیدم تعجب کردم . اونم خودشو خیلی آراسته بود . به موهای سرش حالت داده و یه عطری هم به خودش زده بود که هوسمو دو چندان می کرد . خونه رو هم خیلی مرتب کرده بود -ببینم بازم دستگاهتون ایراد پیدا کرده ؟/؟می دونستم دوباره بر می گردین . حق با سودابه بود ولی امیر داشت به خودش می نازید . نباید خودمو مفت در اختیارش می ذاشتم . این بار مودم کامپیوترمو انگولک کرده بودم . رو میز کامپیوتر خم شده و تا خواستم جاشو به امیر نشون بدم دیدم که سرشو چسبونده به موهام و داره بوشون می کنه . خودمو کنار کشیدم تا واسش شیرین تر شم . یکی از فیشهای متصل به مودم رو که قطعش کرده بودم وصل کرد و گفت ببین حالا همه چراغاش روشن میشه و اینترنت تو هم وصله -دستت درد نکنه امیر خان . اگه شما رو نداشتم چیکار می کردم . هم قطعی رسیور منو درست کردین هم مودم منو . برم یه میوه ای شیرینی چیزی بیارم خستگیتون در بره .-این نصفه شبی یه چیز دیگه ای خستگیمونو در می کنه -مثلا چی -اجازه می دین یه اشکال فنی و قطعی دیگه ای هم هست که اگه اونو بگیرم همه دردسرای امشب ما تموم میشه .-بفر مایید استاد شمایید . اینو که گفتم فوری کمرمو از پشت گرفت و خودشو بهم چسبوند -نه نه امیر این چه کاریه تو رو خدا نکن زشته ولم کن .. مگه نمی دونی من شوهر دارم من که مثل تو مجرد نیستم -مرسی که دامن پوشیدی . دستشو از زیر دامن فرستاد داخل و از لای شورتمم رد کرد و از پشت کونم سریع کوسمو به چنگش آورد به همین سادگی -اوه اوه اوه اوه چقدر خیسه توسکا جون .. اینجا هم یه قطعی داره که اگه فیشمو بهش بچسبونم دیگه هر دوتامون روشن روشن میشیم -نه امیر خواهش می کنم . من مجرد نیستم نکن ..-فعلا که مجردو تنهایی . اگه شوهر داری پس کوش ؟/؟اگه ناز نمی کنی پس این کوس خیس چیه با یه دست منو به خودش چسبونده بود منو از زمین کنده بود و منم دست و پای الکی می زدم .  خیلی زورش زیاد بود . خوشم میومد از این که داره باهام حال می کنه و با حرص دنبال یه تختی می گرده که منو بندازه روش . کار سختی نبود منو انداخت رو تشک نرم و لرزشی تخت و دو تا دستاشو به دو طرف ستون کرد -من که تسلیمتم دستاتو بکش پایین . دستشو که آورد پایین خواستم که از دستش در برم ولی این بار اون با عصبانیت خودشو انداخت رو من و به زور هر چی رو که رو تنم بود درش آورد . با یه دست منو داشت و خودشو هم کاملا بر هنه کرد . کیرش منو تر سونده بود . ترس همراه با یه هیجان خاص . اگه یه بار کیرشو می خوردم تا یه هفته هوس کیر شوهرمو نمی کردم . وقتی امیر دهنشو گذاشت رو کوسم دیگه نتونستم بیشتر از این فیلم بازی کنم -نهههههههه نهههههه امیر گناهه -تو که تقصیر نداری عزیزم من مجبورت کردم . گناه تو هم گردن من .. آروم گرفتم و دیگه حرفی نزدم . پاهام از هوس می لرزید و سست شده بودم . انگشتای دو تا دستا مو گذاشته بودم تو هم و از پشت سرش به کوسم فشار می آوردم .-آههههههه امیر امیر جون امیر جون چه حالی میدی . جوووووووون اوخ که شب جمعه منو ساختی . کوس آب شده منو آبش کردی . بگو چی داره که این همه می خوری سیر نمیشی .-هر چی هست که واسه من خیلی لذیذه -پس کیرتم باید بدی من بخورم تا لذت کوسمو بفهمم . امیر دیگه حرفی نزد تا راحت تر کوسمو بخوره . لبشو از رو کوسم ور داشت و تنمو به یه حالت کمونی در آورد منم خودمو سفت نگه داشتم و امیر هم برای حفظ تعادلم کمک می کرد . دستشو گذاشته بود وسط کمرم که یه حالت طاق پیدا کرده بود و رو صورتم خم شد و لبای منو بوسید . کیرش مماس با کوسم شد و منم آماده پذیرایی از کیر ناز و چاقالو و گوشتی و سفت امیر شدم . آخ که من قربون این شب جمعه و شب جمعه های دیگه برم که این کیر رو نصیبم کرده و به زندگی من یه تنوع و نشاطی دیگه داده . هر چند تازه عروسی کرده بودم و هنوز کیر سیاوش دلمو نزده بود ولی این که نمی شد یه عمری رو با یه کیر سر کنم . کمرم داشت درد می گرفت . امیر بدون این که لبامو ول کنه منو رو تخت صافم کرد و به گاییدنش ادامه داد . فقط سکوت کرده بودم و چشامو بسته بودم و به خودم فشار می آوردم که تو حالت خوشی و حال بمونم -واییییی این چه وضعش بود . حس کردم که کیر امیر تو کوسم داره یه پرشهای مشکوکی می کنه و چند لحظه بعد متوجه شدم کوسم پر پر شده از آب کیر اون . خوشم اومده بود از این که شیره و عسلشو خالی شده تو کوسم می دیدم .-آخخخخخخ چه حالی داد -امیر فکر منو نمی کنی که سنگین شدم ؟/؟-خودم مخلصتم . نوکرتم بهت حال میدم . کیر امیر بخواب نیست . حالا تا یه ساعت هم می تونم بگامت . راست می گفت . کیرش فقط یه خورده شل شده بود ولی همونشم بی نهایت بهم لذت می داد . پاهامو داشت و هر جوری که می خواست منو می گایید . کیر کلفت و دراز داشتن همین خوبیها رو هم داره . ول کنم نبود . سینه هامو طوری میک می زد که انگار داره نوک یه لیمو شیرینو میک می زنه و عصاره اشو می خوره . خیلی هوس داشتم و اون همین جور داشت منو می گایید . هیچوقت سیا وش منو تا این مرحله نرسونده بود . پشت به اون که قرار گرفتم دیدم صداش در اومد و گفت کونتو میخوام -تا کوسمو به آخر حال نرسوندی کونمو نمی دم . با این حال کیرشو از پشت و مسیر کون گذاشت تو کوسم و یه انگشتشو هم فرو کرده بود تو کونم . از این کار انگشتی اونم لذت می بردم وهوسم زیاد تر می شد .-امیر می خوام میخوام کیییییررررررتو میخوام که کوسسسسسمو بتر کونه . هر وقت کوسسسسسمو سر حالش آورد اون وقت می تونه بره تو کونننننم -اوخ کییییییرررررر امیر و خود امیر فدای کوسسسسسس و کووووووننننن توسسسسکا خوشگله اش . با پشت دست آزادش پشت سر هم می زد به قاچای کونم .-توسکا جونم قرمز قرمزش کردم -هر کاری می کنی درسته درسته قر مزش کن عشق من .. کون لق سیاوش .. میگم رفتم حموم کیسه کشیدم این جوری شد .-اگه دلت بخواد واست کیسه هم می کشم . به طرقش قمبل کرده و دستشو رو شونه هام داشت . خیمه زده بودم و زانوهام رو تشک و کونم رو به هوا و به طرف کیرش قرار داشت . امیر جون به گاییدن من ادامه می داد . دیگه احساس خستگی نمی کردم . امیر هم مقاوم شده بود . بیست دقیقه ای به یک صورت منو گایید تا حس کردم اون چیزی که باید ازم بریزه ریخت -جوووووون امیر نمی دونی چقدر احساس سر حالی می کنم . چقدر آرومم کردی . کیر امیر دوباره سفت شده بود . اگه دوست داری می تونی بذاری تو کونم .. اول بیا یه خورده کیرتو ساک بزنم بعدا .. خودمو مدیونش می دونستم . خیلی حال کرده بودم . با این آرامشی که بهم داده بود خوردن کیرش هم بهم خیلی حال می داد . حتی بیصبرانه منتظر بودم که این کیر بره تو کونم . من به این زودیها دست از سر این کیر ور نمی داشتم . سیاوش تا حالا دو بار کونمو گاییده بود ولی کیر امیر یه چیز دیگه ای بود . دور و بر سوراخ کونمو کرم مالید و کیرشو بهش چسبوند . حس می کردم کیرش دوباره داغ داغ شده .-امیر زود خیس نکنی ها . میخوام کیرت تو کون من حال کنه و کونمم با کیرت حال کنه -هر چی تو بگی توسکا جونم . فقط دوباره آب کیرم جمع شده .. آخ که چه مزه ای داد وقتی که امیر نصف کیرشو فرستاد تو کونم -امیر بیشتر جلوتر فتحش کن . تو یه امیر ایرانی هستی . تسخیرش کن . مال خودته -عزیزم جلوتر نمیره تنگه خیلی -اوخ که تو چقدر خوبی . دستاشو گذاشته بود رو کونم و لباشو رو کمرم و طوری با لذت منو می گایید که دلم می خواست اون جای سیاوش شوهرم بود -عزیزم کونم چطوره -خوب خوب معرکه . هوس انگیز . یه نموره اگه گنده تر شه صفاش بیشتره -قربون اربابم میشم . هر چی تو بگی . از همین فر دا میرم ورزش مخصوص برجسنگی کون تا حالشو ببری . این بار امیر آبشو ریخت تو کونم . چقدر لذت بخش بود . دو تا از انگشتامو فرو کردم تو سوراخ کونم و یه خورده از آب کیر امیر رو در آورده و گذاشتم تو دهنم -این قدر خوشت میاد ؟/؟-آره عزیزم دوست دارم آب کیرتم مث یه عسل نوش می کنم . کیرشو در آورد گذاشت تو دهنم تا ته مونده شو بخورم . از اونجا رفتیم حموم و یه لیف و کیسه درست و حسابی به هم زدیم . صبح زود وقتی که امیر رفت خونه شون منم با اون کیفی که از سکس تو تنم بود همچین خوابم برد که وقتی سیاوش برگشت بیدار نشدم . یه وقتی بیدارشدم که دیدم سیاوش واسم ناهارو آماده کرده و چه جور داره پاچه خواری منو می کنه که یه جوری با بر نامه های شب جمعه اش کنار بیام .. اتفاقا شوهر سودابه هم تو جمع اونا بود . وقتی سودابه واسم زنگ زد که این شب جمعه ای میخواد بیاد پیشم عصبی شدم . موضوع رو با امیر در میون گذاشتم و گفت اتفاقا این هفته دوستم نمی خواد بره شهرستان -جووووون خیلی خوب شد . ولی فوری رفتم تو فکر . یعنی این امیر ناراحت نمی شه من برم به دوستش کوس بدم ؟/؟کون لق امیر یه کیر تازه رو عشق است . سودابه رو اول می فرستم طرف اون و خودم میرم طرف کیر دوستش . تازه می تونیم با هردوشون حال کنیم . جاااااان چه کیفی داره . چه شب جمعه های نانازی میشه . واسه آخر هفته ای ثانیه شماری می کردم . شبا از خوشحالی به زور خوابم می برد .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

12 نظرات:

جيبر گفت...

خسته نباشي بسيارزيبابود تشكرفراوان

ایرانی گفت...

من هم در این شب چمعه که وققتو گذاشتی واین داستان شب جمعه روخوندی ازت ممنونم .جمعه خوبی داشته باشی ...ایرانی

سعید گفت...

سلام
خیلی قشنگ
همیشه عالی هستی

نیما گفت...

عالی بود مثل همیشه؛ممنون امیر و ایرانی گل
فقط ایرانی جان در مورد اون دوستمون که درخواست سکس غیر علنی پسر و مامانش رو کرده بود می خواستم بگم واقعا خیلی ایده ی جالبیه و به نظر من اگه داستان اینجوری باشه که هم پسره و هم مامانش بخوان باهم باشن ولی نتونن به هم بگن و شروع کنن به حال کردن و سکس غیر علنی مثلا برنامه ای تو حموم؛استخر؛دریا پیش بیاد یا تو جاهای مختلف به هم بچسبونن وحال کنن و بعد از مدتی هم کار آخر رو بکنن خیلی جالب میشه به نظر من هم این سبک خیلی طرفدار داشته باشه خواهشا زودتر شروع کن
بازم ممنون؛واز پرحرفی و دخالت خودم معذرت می خوام
با تشکر نیما

ایرانی گفت...

با تشکر ازسعیدخان گل ونیمای عزیزم .دربیست وچهار ساعت اخیر فقط دوساعت فرصت داشتم و شاید چنین داستانی رو که دوستمان می خواست (به صورت یک قسمتی و کوتاه و به نام چشم پوشی )درهمین مدت کم نوشته باشم ولی دوستی که از من تقاضای این داستان روکرد گفت سکس مستقیم وجود نداشته باشه وبیشتر حال غیر علنی باشه .تفسیر این گفته ایشان در ظاهر ساده می باشد ولی اگه تو بطنش بری چند تفسیر میشه کرد .آیا حال غیرعلنی از پشت لباسه ؟آیا در یه مرحله پیشرفته تر و زیر لباسه ؟آیا غیر علنی اینه که دیگران نبینند یا مادر نبینه .درهر حال من این داستان کوتاه را به احترام خواسته دوستمان طوری نوشتم که سکس فینال وحتی مقدمه شدید وطولانی درش نیست اما هیجانو درش واردکردم .اسم اعضای سکسی رو نیاوردم یاطوری گفتم که به سبک داستان ضربه ای نزنه ومهمترین کاری که انجام دادم این بودکه داستان را طوری تمامش کردم که اگه اون دوست آشنایی که این تقاضارو ازم کردهپس از انتشار ازم بخواد ادامه اش بدم و سکسی خالصش کنم بدون این که در این قسمت دست ببرم بتونم خیلی راحت حتی از همون صحنه پایانی ادامه اش بدم ودر غیر این صورت همونجا تموم شده تلقی بشه .وچون تقاضای اولیه مربوط به اون دوست آشنا بوده هر گونه دستکاری دیگه درداستان خودم بی احترامی به اون تلقی میشه .درهرحال نیما جان ممنونم از نظرات گرمت .بازم در آینده از این داستانها این بار تا خود فینال خواهم نوشت ولی داستانهای نیمه کاره خیلی زیادی هم دارم که باید به اونا هم برسم وازطرفی آپشون هم بکنم .این داستانو سعی می کنم تا آخر همین هفته منتشرش کنم .خواهش می کنم دیگه به خودت نگو پرحرف که هرچی بیشتر درددل کنی خوشحال تر میشم .من که خودم رئیس پرحرفام .پیشنهاد ارزنده تو وسایر عزیزان هم به هیچ وجه دخالت در کار من نبوده که هیچ بلکه کمک موثری برای شناخت خواسته های شما می باشد .شمایی که فراموشمان نکرده و این مجموعه را از آن خود می دانید ..موفق باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

نیماچان ! یادم رفته بود حواسم نبود یا حضورذهن نداشتم که درپیام قبلی بگم.هرچند نبایدخودمو لوبدم... من داستان مادرفداکاررا براساس چنین طرحی که یه سری هیجانات وموش گربه بازیها بین مادرو پسرباشه تنظیمش کرده ام .هرچند شاید تا به حال نیمی ازآن رانوشته باشم آن هم به درخواست دوستی که ازمن می خواست مادراعضای فامیل را برای پسرش جورکند ومن درذهن خودداشتم که این قسمت رابه عنوان نمک واشانتیون کاردرآن بگنجانم که این کاریعنی رابطه مقدماتی مادروپسردرمیانه ها ورابطه فینالی بعدازکش وقوسهای بسیارودرسرانجام کاروپایان داستان خواهدبودکه البته بااین که هنوز بین راهم ولی تا به حال اشاراتی به نیازهای درون آنها وتمنایشان (بیشترمادر)داشته ام تادرآینده براساس روالی منطقی همانی بشود که شما می خواهید ودرهرحال باید ازهفت خان رستم بگذرم .بااین حال اگرفرصت شود دراین زمینهدرداستانی دیگر کوتاه نویسی هم کرده تلاشم راخواهم کرد تا قستهای باقیمانده این داستان را بیشتر براساس خواسته تان تنظیم نمایم .شادباشی..ایرانی

مرتضی گفت...

عالی بود ایرانی جان

شاد و سربلند باشی دوست عزیز

ایرانی گفت...

متشکرم داداش مرتضی ..پیروز باشی ..ایرانی

matin گفت...

خیلی عالی و زیباست مرسی

ایرانی گفت...

متشکرم آقا متین .روز و روزگارت خوش ..ایرانی

مری گفت...

خجالت نمیکشین؟

ایرانی گفت...

مری جان نیمه شبت خوش .دوتا کلمه نوشتی من به خاطر این که یه جواب جامع ودقیق بدم باید چند مدل توضیح بدم .اگه منظورت به نویسنده ها یا همون نویسنده ومدیربود که نه. راستش با این همه توضیحی که دادیم نه وپس از این همه داستان نویسی خجالت دیگه معنی نداره ولی اگه یه موقغ چش تو چش بشیم از خچالت آب میشم . اگه منظورت بروبچه هاب سایت شهوتناک بوده که اونا بالاخره یه جوری حلش کردن و نجنگیده صلح کردیم .اگه منظورت به هنرپیشه های داستان بود که همه شون خیالی ان .اگه به نظر دهنده ها گفتی که خب اونا هم مثل شما خواننده ان می خونن و نظر میدن . با هرکی داشتی بازم دوست داشتنی هستی .برای قضاوت بهتر یا صحیح درمورد داستانها وپیام داستانها و این مجموعه یاباید همه قصه ها رو خوند یا هیشکدومشو .همیشه شاد باشی ولبخند برلب داشته باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر