ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 170

از همون اول قفل کرده بود . نمی دونست چی بگه .. -نادیا خانوم من نمی دونم شما در مورد چی دارین حرف می زنین . این از همون حرفاییه که مامان هم بهش اعتقاد داره و عقیده هر کسی محترمه .. ولی این چیزایی که شما می فرمایید بیشتر به خرافه شبیهه . .. با خودم گفتم یه خرافه ای بهت نشون بدم که اون سرش نا پیدا . تا دیگه هستی با  ننه ات  جرات نکنی که بیای خواستگاری من . - کریم خان ! برای من مهر و این جور چیزا مهم نیست خوشبختی نمیاره ولی اینی که مثل سایه به دنبال منه طوریه که گاهی در بدن من حلول می کنه و اصولا خود به خود با یه حالت نامرئی میره سراغ هر مردی که ازش خوشش بیاد . حتی این احتمال هم هست که گاهی هم خودشو نشون بده . یعنی شما اگه یه وقتی من و تو زن و شوهر شدیم و اومدی خونه و دیدی که مرد دیگه ای در بستر من قرار داره نباید تعجب کنی . اگه همزاد خودشو نشون نده که خوبه ولی تو اون مرد رو می بینی حرکاتشو می بینی .. -نادیا خانوم .. این جور افکار شما رو من براش ارزش قائلم و می تونیم وقتی که با هم از دواج کردیم بیشتر در مورد این مسائل با هم حرف بزنیم . نظر شما چیه .. ..مثل این که هنوز متوجه جدی بودن قضیه نشده بود . ظاهرا به مقدمه چینی  نیازی نداشت . اینو از همون اول باید می رفتم برای آب بندیش . تا حسابی ردیفش کنم . از دستش دیوونه شده بودم . حالا این چیزایی که می گفتم کس شر بود ولی این اگه می خواست شوهرم شه که دیگه از همون اولش نمیومد حرفای منو گوش کنه . از دستش خسته شده بودم . در اتاقو قفل کردم . از نگاهش کمی شرارت هم می بارید . طوری آروم در رو قفل کردم که کسی متوجه صداش نشه . هر چند می دونستم مامان میاد یه سری می زنه ولی  خب پشت در های بسته . می خواست یه چیزی بگه و پشیمون شده بود .. -راستی کریم خان اینو هم بگم که همزاد من وقتی که میره داخل بدنم و غیب میشه صداش شبیه به صدای منه . اگه با همچین شرایطی روبرو شدین تعجب نکنین . همچنان داشت پوز خند می زد . انگاری به قول مردا و اون لاتاش این حرفای من پشم کیر اون و پشم کس من هم حساب نمی شد . در جا خودمو غیب کردم .. اون هنوز متوجه نشده بود که من کجام . فضای اتاق هم همچین جایی هم نداشت که من بخوام خودمو پنهون کنم . -نادیا خانم کجا رفتین .. آروم آروم بهش نزدیک شدم .. با صدایی ملایم رفتم سراغش -کریم خان چرا نمی خوای قبول کنی که هر چی این همزاد من نادیا میگه درسته . بیشتر ما آدما فقط اون چیزایی رو که می بینیم قبول داریم . در حالی که نادیدنیهایی هستند که واقعیات دنیای ما رو تشکیل می دهند . دنیا فقط برای ما آدما ساخته نشده . درسته ما اشرف مخلوقات هستیم ولی سایر موجودات هم حق زندگی کردن دارن . خایه های کریم جفت کرده بود و من واسه خودم داشتم فلسفه می بافتم . اونم مثل ننه اش در این شرایط آب دهنشو به زور قورت می داد . -یادم باشه به همزاد نادیا بگم که شب عروسی کراوات هم بزنی . بهت خیلی میاد اگه بزنی .. دستشو دراز کرد تا به یه جایی پیله کنه و در بره .. ولی توانشو نداشت . -پسر اگه بخوای فرار کنی خودم می کشمت .تو نمی تونی تکون بخوری و نباید حرکت کنی . نمی شد اونو  کاملا بر هنه اش کرد . نمی خواستم حالت لباساش طوری  بشه که مثل آدمای از جنگ بر گشته به نظر بیاد . نمی خواستم دیگه چیکار کنم . اون جوری شاید گند کار یه جور دیگه ای در میومد . ولی کسی نمی تونست متوجه شده که تمام این مرض بازیها و کرم ریختنها زیر سر نادیای شیطون و زبله . من شوهر نمی خوام کی رو باید ببینم . ولی خیلی هم حال می داد این جوری حال کردن . هم از سکسم لذت می بردم و هم مخشونو کار می گرفتم . شلوار جناب کریم خانو کشیدم پایین -مرد حسابی این چه کیریه که داری . ما همزاد ها خیلی عصبی میشیم وقتی این کیر های شل و وا رفته رو می بینیم . اون دفعه یکی از همجنسای من  که یک کیر شل شغالی به کیرش افتاده بود از بس اعصابش خرد شد که با کارد کیرشو قطع کرد . شانس آورد که طرف نمرد .. یعنی طرف شانس آورد که نمرد ولی چه فایده که دیگه مردونگی خودشو از دست داده .. منم اگه عصبی شم احتمال داره یه همچین حالتی به من دست بده . کیرشو گذاشتم توی دهنم . اونم ظاهرا مجبور شد تمر کز بگیره .. -اگه پسر خوبی باشی بهت قول میدم من و نادیا جون با هم کنار بیاییم یه بار که با اون بودی یه بار هم با من باشی . این جوری خیلی حال می کنی . یک  ازدواج و دو زن .. یک بلیط و دو فیلم .. خیلی با حاله . این جوری خیلی راحت تری . فقط نباید به کسی چیزی بگی . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر