ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 30

افشین رو قسمتای پایین بدنم کار می کرد و اشکان هم روی نیمتنه ام . .. دلم می خواست صدای هوسمو به گوش پسرای نازم برسونم . به اونا بگم که دیوونشونم . دلم می خواد منو برسونن به عرش .. به اون بالا بالا ها .. -بچه ها یه آهنگ ملایم و اکشن بذارین . یه آهنگی که بتونه همراه با ماساژ خونو به خوبی در تمام بدنم پخش کنه .. معلوم نبود اونا چی واسم گذاشتن . یه ترانه ای گذاشتند  از یه خواننده زن که اصلا نمی دونستم کیه . فقط داشت ناله می کرد و معلوم بود که کیر می خواد -اوووووخخخخخخ پسرا شما عجب شیطونی شدینا . اصلا فکرشو نمی کردم که از این ترانه ها گوش کنین . -مگه ما چمونه مامان . -نمی دونم چی بگم . افشین شلوارمو آروم آروم کشید پایین . از اون طرف اشکان که بلوز و سوتین منو در آورده بود . -افشین جون استخاره نکن . وقتی اجازه شو از من گرفتی دیگه درش بیار .. -مامان عجب بدن خوش نقش و نگاری داری -پسر چش چرون شدی ها . نا سلامتی من مامانت هستم . این حرف رو طوری به زبون آوردم که اونا متوجه شن من ناراحت نشدم و این انتقاد من از روی عشقه و علاقه بوده تازه خوشمم میاد و کیف هم می کنم . واسه این که بحث عوض نشه بهش گفتم ولی افشین باسنم خیلی گنده هست . باید برم ورزش و اونو آبش کنم . یه حالت بدی داره . جلب توجه می کنه . -مامان این کارو نکن . همین جوری خیلی خوب و قشنگه . خیلی بهت میاد .. -افشین من بهت میگم شیطون شدی میگی نه . خوشگل من . مگه من دوست دخترتم ؟/؟ همچین میگی که انگاری  این صورت منه . .. این کون منه .. اوووووههههههه منو ببخش افشین . این باسن منه . -نه مامان همون کون هم خیلی قشنگه . شلوار منو هم تا آخر در آورد . یه چزخشی به کونم دام که می دونستم دلشو می برم . حتی می دونستم اشکان هم که داره کمر منو می مالونه توجهش به سمت کون منه . این نقطه ضعف وحساس پسرا بود .  .  توجه من به قسمت پایین بدن سبب شده بود که کمی از حرکات اشکان غافل بمونم .اونم از فرصت استفاده کرده و حالا پس از مالوندن شونه هام دستاشو گذاشته بود رو سینه هام .  دو تا سینه هامو با یه هماهنگی خاصی مالششون می داد . دستمالی سینه هام زیر سینه ها و کسمو داغ ترش کرده بود . حس می کردم که کسم همچنان در حال خیس کردنه . طوری به سینه هام دست می زد که کاملا متوجه بودم این کارو داره با هوس انجام میده . به خصوص این که نوک سینه هامو توی دستش می گردوند .. . آخه من رو کدومشون باید تمرکز می داشتم . باید چیکار می کردم تا اونا هم لخت می شدن . چه حرفایی باید می زدیم تا اونا شلوارشونو پایین می کشیدند و کیرشونو نشون من می دادن . نمی دونستم گیج شده بودم . افشین هم دستاشو گذاشته بود رو قاچای بر جسته کون من . -مامان  ماساژ این قسمت خیلی کار می بره . چون حجمش زیاده گوشت زیادی داره برای همین باید بیشتر روی این قسمت زوم کنم . -برای همینه که میگم باید آبش کنم تا از مالوندن من خسته نشی -مامان چند بار باید بگم که این کارو نکن . من اگه شده کتابمو بیارم همین جا کنار خودم ودر کنار تو درس بخونم تا هر چند ساعتی که باشه کونتو می مالونم تا تو بگی بسه .. -هیچ اینو می دونی اونی که اون زیر ه هیچوقت نمیگه بسشه ؟/؟ -خب هر وقت که خوابیدی دست ازت می کشم . .. اشکان : داداش مثل این که ما هم هستیما .. -چیه اشکان  نون و حلوا تقسیم که نمی کنن . تو فعلا ساکت باش .. تا وقتی که مامان از ماساژ دادن من لذت می بره من رو همین قسمتم . -بچه ها با هم دعوا نیفتین . خودتون اگه تونستین با هم کنار بیایین و گرنه من داوری می کنم . اشکان تو همون قسمت خودت رو داشته باش .. معلوم نبود رو سر من چه شکلکهایی در آوردند و چه علامتهایی به هم دادند که ظاعرا افشین رو همون قسمت پایین من موندگار شد . کف دستاشو گذاشته بود رو قاچای کون من و اونا رو می گردند . یه دور به اطراف بعد اونا رو به سمت داخل هم می گردوند . طوری که کناره های داخلی کونم وقتی که با حرکت دستای افشین به کسم می چسبید یه لذتی رو در من به وجود می آورد که خیسی کسمو زیاد می کرد . صدای شلپ شلیپ این خیسی رو می شنیدم . اشکان که هنوز حرکت دستاش رو سینه هامو ول نکرده بود . چشامو بسته بودم . اولش خجالت می کشیدم از این که پسرا خیسی کسمو ببینن ولی کم کم داشتم بی خیال می شدم . . -آخخخخخخخ پسرا پسرا . دستاتون جادو می کنه -چیه مامان جون . خوشت میاد ؟/؟ کیف می کنی ؟/؟ لذت می بری .. -آررررره آرررررره هم با دستای تو حال می کنم افشین جون هم با دستای تو اشکان . هر دو تون روی خوب نقطه ای تمر کز کردین . دو جایی که بیشتر از جاهای دیگه احساس خستگی و کوفتگی می کنه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر