ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 187

پری جونو دیدم که دور بین به دست داره میره طرف مامان جاه طلب . واقعا این زنا عجب حسودی هستند . انگاری که این عکس و تصاویرشون می خواد بره در  تلویزیون های دنیا نشون داده بشه . می خوان به اونا جایزه بدن . اگه تعداد عکس هایی که از عفت بر این در و دیوار نصب شه بیشتر از عکسای سکسی مامان باشه می دونم اون تا عمر داره با پری سر سنگینی می کنه . خب دیگه زن جماعت همیشه باید حس کنه که بهترینه . و دوست داشتنی ترین . درسته که من این احساسو به مامان میدم  ولی گاهی وقتا زن می خواد این حسو داشته باشه که همگان ازش تعریف می کنن . در همین لحظه دیدم یکی عین پری دریایی خوش بدن و خوشگل و خیلی هم ناز دستاشو گذاشته رو شونه هام . -آقا خوشگله اگه وقت کردی ما رو تحویلمون بگیر ..-ببخشید شما ؟/؟ -خب دیگه حق داری با این همه زنی که دور و برت هستند منو نشناسی . تازه زمونه هم طوری شده که حالا برادر و خواهر به زور همو می شناسن چه برسه به این که فامیلای در جه دو و سه همو بشناسن ..  من که شانس ندارم تو رو خیلی زیاد در اختیار داشته باشم . این زن اسمش بود تانیا یکی از فامیلای دورمون محسوب می شد . به نظرم شوهرشم در این جمع  بود . یه مرد ساکت و بی آزار و مظلوم . خیلی هم این طرف و اون طرف نمی دوید که بخواد ازاین و اون کام دل بگیره . اگه کسی به تورش می خورد که می خورد اگه نه  این قدر از این سمت  به اون سمت  می رفت تا یکی از این زنا کسش خالی بشه . -خب تانیا جون من چیکار کنم اینجا مجلسیه که همه درش از هم لذت می برن . -درسته ولی گاهی وقتا اگه آدما سرشونو بالا بگیرن و ببینن که دور و برشون چی می گذره بد نیست . یه نگاهی هم به زیر پاشون بندازن بد نیست -به نظر شما من باید به بالا سرم نگاه کنم یا به زیر پام . -به هر دو تاش . من گاهی بالا سرتم . گاهی زیر پات . خیلی ماهی آریا جون . از این هم ماه تر میشی . اگه بدونی چقدر دوستت دارم . حالا دو ماهه که خیلی بیشتر دوستت دارم . یه چیزی هست که من و تو رو خیلی به هم پیوند میده . یه حس عاطفی قشنگ . یه چیزی که می تونه همه جا رو تکون بده . دنیا رو تکون بده ولی خب من خودمم از زلزله خوشم نمیاد عاشق آرامشم . -متوجه منظور شما نمیشم . -به موقعش میشی . اگه قول بدی که خوب خوب به من برسی . به من حال بدی اون جوری که من می خوام به من لذت بدی کاری کنی که دیگه عقده ای نشم یه رازی رو برات میگم . یه رازی که بین من و یک نفر دیگه هست .. اون وقت این راز بین من و تو هم خواهد بود . باید که تو هم در جریان باشی ..-حالا چرا من ؟/؟ -اون چراشو با همون راز بهت میگم . واسه این که من عاشقتم . واسه این که من تو رو خیلی دوستت دارم . -حتی بیشتر از شوهرت ؟/؟ -شاید .. اینو دیگه نمی دونم . -نمی فهمم چه لزومی داره که این   چیزی که در قلبته یک راز باشه و چه ضرورتی داره که من بدونم . نکنه من بچه بابام نیستم . -لعنت بر من که بخوام همچه حرفی بزنم . راز به این مهمی رو من بدونم و اون وقت دیگران ندونن که تا به حال بهت بگن ؟/؟ واقعا نمی دونستم تانیا از چی داره حرف می زنه . نگران شده بودم . -ببینم در مورد یکی از اعضای خونواده منه ؟/؟ -در مورد یکی از اعضای خونواده ات نیست . ولی از اعضای خونواده بهت نزدیک تره .. یعنی در مورد آهوست ؟/؟ من که اون احساسی رو که در گذشته بهش داشتم حالا ندارم . حتی اون احساس عشق و هوس رو به آنیتا بیشتر در خودم احساس می کنم . هر چند اون خواهرمه ونباید عشق به اونو با عشق با آهو مقایسه کنم . به درک هر چی که می خواد بشه بشه . سرم داشت سوت می کشید . اونو بردم به اون پستویی که می دونستم احتمال این که کسی مزاحم ما بشه خیلی ضعیفه . یه چیزی هم گذاشتم پشت در . چون کلیدی رو ندیدم که بخوام از داخل قفلش کنم ولی نمای این قسمت از بیرون طوری بود که احتمالا کسی نمی تونست بفهمه که اینجا هم جایی هست . -اوووووخخخخخخ آریا بدش به من . بدش به من . اگه بهت بگم چه خبره !.. کیرمو گرفت و اونو فرو کرد توی دهنش .. چه خبر بود که من خبری نداشتم . چرا داشت آتیشم می زد نگرانم می کرد . -تانیا فدات شم چرا بهم چیزی نمیگی . -اول باید به من حال بدی تا منم به حرف بیام . -تو که تا نگی چی شده من که حالی برام نمی مونه . کیرمو از دهنش بیرون کشیده تا اونو با عشق و با لذت ببوسمش . حداقل این طور وانمود کنم . هر چند خیلی خوشگل بود . موهاش سیاه سیر بود . صاف و اتو کشیده . چقدر به پوست سفیدش میومد . چشای شهلای اون , ابروان و مژه های کشیده اش می رفت تا یواش یواش کیرمو شق کنه ..  این همون جایی بود که یکی دوبار هم یکی رو اونجا گاییده بودم و یه تشکچه ای هم اونجا پهن بود . تانیا رو خوابوندم . لبامو گذاشتم روی لبای گرمش . دستامو گذاشتم  دور کمرش اونو از روی زمین بلند کرده محکم و با آخرین توان فشارش می گرفتم . آریا نهههههه نههههههه دردم میاد ولم کن رازمو بهت بگم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر