ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای ماامان زبل 73

من و ماه منیر و خود شریف دست به دست هم داده بودیم که یه کاری کنیم که این شریف خان و احترام به هم جوش بخورن . -ببین ماه منیر  بهترین کار اینه که ما این نقشه رو شبونه انجام بدیم . درست در لحظاتی که ایمان فکر می کنه که مادرش خوابه . ما باید ذهن احترام رو آماده آماده کنیم . خود اونو هم بیاریم توی خط .. یه سری از این کس شرات مذهبی هم یاد این شریف دادیم که فوری بیاد با کله احترام کار کنه ..  ظاهرا خود احترام متوجه شده بود که پسرش ایمان  مزاحم کار اوناست . به خاطر همین به وقت صبح ایمان رو برای کاری فرستاد بیرون .مرحله اول کارمون داشت شروع می شد . احترام هم خیلی دلش می خواست که با شریف تنها باشه . منم ماه منیر رو بردم به اتاق احترام .. مثلا در یه گوشه ای با هم اختلاط می کردیم . از شریف هم خواسته بودیم که کمی بلند تر حرف بزنه ولی خیلی دلم می خواست بدونم که احترام چی میگه .. شریف وارد اتاق شد . .. سلام کرد و رفت طرف احترام .. سلام به همگی -سلام به آقا شریف ..  .. -خواهر سلام علیکم -علیکم السلام برادر  -ایمان جان ما کجا تشریف دارن -یه کاری داشت رفت بیرون .. -حیف بازم که تنهایین . از این تنهایی دلتون نمی گیره ..؟/؟ در شرع مقدس و اصلا در آفرینش و راز خلقت همه چی جفت جفت آفریده شده ..مرد مکمل زن و زن مکمل مرده .. تا زمانی که ازدواج صورت نگیره دین آدم به کمال نمی رسه . حتما یک حکمتی وجود داشته که این جوری بیان شده . شما هم الان یک زن هستید و من جسارت نمی کنم ولی این باید یک گناه باشه که این جور  دارین در تنهایی زندگی می کنین . درسته با پسرتون هستین ولی .. حیفه خانومی به زیبایی شما .. زیر چشمی یه نگاهی به احترام انداخته .. دیدم بد جوری سرخ شده همش داره یه اشاره ای به شریف می زنه که یعنی چون ماه منیر این جاست کمی رعایت کنه و خوب نیست .. من و ماه منیر به زور جلو خنده خودمونو گرفته بودیم .. -الان احترام خانوم تا اونجایی که من شنیدم در امر صیغه اگه رضایت قلبی دو طرف وجود داشته باشه همه چی حله .. یه خط دو خط خطبه خونده می شه و یک بله گفته میشه کار تمومه . من و ماه منیر  برای لحظاتی اومدیم بیرون .. -میگم  ما به یه جای کار فکر نکردیم و اون این که قصد داشتیم شبانه  ایمان رو بفرستیم سراغ تو  در حمام .. یه بهانه ای برای اونا بتراشیم که تا دو سه ساعتی رو نیان بیرون .. حالا برای احترام چی بسازیم ؟/؟ اگه بگه چی شد که شریف از پیش زنش پا شده اومده طرفش ..ما بگیم ماه منیر کجاست . -هیچی میگی ماه منیر خوابه . مگه اون می خواد پاشه بیاد منو ببینه ؟/؟ تازه از ترسش تکون بخور نیست که حرکت کنه . از اون طرف اگه ایمان بخواد زود از حموم در آد من این اجازه رو بهش نمیدم طوری اونو میخکوبش می کنم که تا ساعتها کیرشو از توی کسم بیرون نکشه .. -خب ماه منیر عزیزم می مونه یک نکته دیگه .. اگه احترام بخواد دینشو کامل کنه و حداقل برای یک شب هم که شده به صیغه شریف در بیاد که خیلی کس شر بازیه پیش خودش نمی پرسه که  پسرم ایمان کجاست ؟/؟-برای اینم یک فکری کردم . روز مخ ایمانو کار می گیرم و بر نامه شبانه حمام رو به راه میندازیم . تازه در ابتدا که فکر می کنه مامانش خوابه . ولی یه ضعف دیگه کار این که احترام نترسه که ماه منیر بیدار شه .. من  از صبح باید بر نامه شبانه حمام رو توی مخ ایمان پرش کنم . که مثلا ایمانو حالیش کنی که اگه یه وقتی مامانش بیدار شد و اونو ندید نگرانش نشه  و نمی شه . به این حرفشم توجه نمی کنم  که مامانش هیچوقت بیدار  نمیشه ..-ماه منیر تو دیگه کی هستی .. -حالا می مونه که این دو نفر چه جوری کارشونو پیش می برن . احترام و شریف رو میگم .. رفتیم جلو در ورودی . گوشمونو کاملا تیز کردیم . از اون قسمت هال که می گفتم صدای احترام به خوبی شنیده نمی شد . -احترام جان .. خیلی عالی میشه .. -نه اگه پسرم ایمان بفهمه خیلی عذاب می کشه . اون باباشو خیلی دوست داشت . -منم به جای باباش . حداقل برای یک روز .. ..من خیلی دلم می خواد . احترام جون دلمو بردی . نذار من گناه کنم . یک مرد وقتی دلش می خواد .. آخه  نمی خوام گناه کنم . وقتی صحیفه دل آدم سیاه شه به گناه عادت کنه سخت و سخت تر میشه که دلشو پاک کنه . من نمی دونستم این کس شرات رو از کجا یاد گرفته که داره برای احترام بلغور می کنه .. خیلی چیزا رو خود جوش بیان می کرد ان شریف جون خودمون ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر