ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تاسوعا


امروز تاسوعاست .. یه روز قبل از شهادت امام حسین . نمی خوام روضه خونی کنم .. چون از بس روضه خوندن دیگه دهها مدل داستان حفظ شدیم . یعنی حرکت زینب تا سر بریده امام حسین تا حالا صد مدل تعریف کرده شده انگار که هر روضه خونی در روز عاشورا و صحرای کربلا کار گردان بوده . در حالی که همین روضه خون از ظلم یزید های زمان هم باید حرف بزنه  .   تبلیغ دین هم نمی خواهیم بکنیم . فقط میشه از داستان آدمایی گفت که می دونن حداکثر تا یه روز دیگه می میرن . امروز می خواهیم از قصه عشق بگیم . عشق فقط این نیست که بخواهیم بگیم عزیزم دوستت دارم ستارگان را در چشمان تو می بینم . جانم را در راه تو می دهم و فردا بریم واسه یکی دیگه از این حرفا بزنیم . بیشتر ماها حتی اگه خیلی هم بد باشیم عادت داریم اگه یکی برای ما یه قدمی بر داشت یا چند قدم .. حداقل یک قدم هم ما براش بر داریم تا شرمنده نشیم . و خدای ما با اون همه عظمت و جلال و جبروت به ما زندگی داد . به ما عشق داد نفس داد هستی داد .. وقتی چشم به این دنیا باز کردیم  نمی تونستیم هیچی احساس کنیم . اگه کسی نشگونمون می گرفت دردمون میومد.. اگه گرسنه مون می شد گریه می کردیم تا مادرمون بهمون شیر بده . ببینم کسی از شما ها یادتونه که وقتی نوزاد بودین و گشنه تون می شد چه جوری گریه می کردین ؟/؟ اون آرامشی رو که از خوابیدن کنار مادرتون بهتون دست می داد یادتونه . ؟/؟ شایدم اگه کسی شما رو از بین می برد بازم هیچ حسی نداشتین ولی آدم بزرگا که می تونستن ببینن لبخند شما رو بشنون گریه های شما رو .. و احساس کنن احساس لطیف شما رو .. یواش یواش بزرگ تر شدین .. شاید اولین چیزی که به یادتون بیاد  دوستان دوران بچگی تون باشه .. شاید آغوش گرم مادرتون باشه ولی می دونم  بیشتر شما اصلا به این فکر نکردین که چرا زنده این چرا نفس می کشین چرا دارین لدت می برین و زجر می کشین .  حس کردین که این یک عادت از عادتهای طبیعته ..  به خیلی چیزا گفتین خوب به خیلی چیزا گفتین بد .. واسه این که حس کردین که همه تون یه حس مشترک دارین نیاز مشترک . نیاز هایی که شما رو به هم پیوند میده . همه مون خورشید و ماه و ستاره رو می دیدیم . همه مون آدمای دیگه رو می دیدیم . خیلی از ما دوست داشتیم خوبی ها رو قسمت کنیم . اگه یکی بهمون لبخند می زد لبخندشو با خنده جواب بدیم . رفته رفته بزرگ و بزرگ تر شدیم خیلی چیزا یاد گرفتیم . یه سری بهمون گفتند که یه نیرویی هست که این دنیا رو به وجود آورده یه سری می گفتند که اینا همه کشکه و دنیا از روی تصادف به وجود اومده حالا دیگه نمی گفتند و نمی تونستند بگن اون تصادف چیه .. تصادفی ها می گفتند پس خدای شما رو چی به وجود آورده خلاصه این , این سر طنابو از این ور می کشید و اون , اون سر طنابو از اون ور . همون وسط گیر کرده بودند ولی یه سری بودند که  آفرید گار عالمو با تمام وجودشون احساس کردند انگاری مثل خونی باشه که در رگهاشون جریان داره .. مثل صدای ضربان قلب .. مثل فریاد ی همراه با دستهای التماس به سوی آسمان .. دونستن که هر چه دارن و ندارن از اوست . دونستن که بدون اون هیچند و با اون همه چیز . .. منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت .. خلاصه دانستیم که اوست بخشنده  داشته های ما .. دلمان می خواست که شناورانه در رود خانه زندگی تا هر زمان که اراده کنیم به پیش برویم . رودی بی انتها .. زندگی جاوانه ..اما مصلحت بر آن قرار گرفته بود که خداوند به ماهیان  رود عظیم الهی وعده دریای سعادت و رستگاری بدهد . از بزرگی و پاکیزگی دریا گفتند .. گروهی از ماهیان خواستند که در رود خانه بمانند.. آنان در یا را رویا می دیدند .. و آن را که آن را آفریده تو هم می دانستند . ولی بودند ماهیانی که دل به رود خانه نبستند آنان عاشقانه خود را به دریا آفرین سپردند . می دانستند همان که به آنها توان رفتن داده به دریایشان خواهد رساند . حتما برای خیلی ها  پیش آمده زمانی که درد و رنج و اندوه و شکست با تمام نیرو و توانش به سراغ شان می آید و ناتوانشان می سازد حتی گاه از خدا تقاضای مرگ می کنند . اما این خواسته درونی آنها نیست . دلشان می خواهد که دیگران درکشان کنند . به سراغ آنها می رویم . به مصداق این که بنی آدم اعضای یکدیگرند .. درد آنان را درد های خود می دانیم . اما تا به کی خواهیم توانست آرام بخش آنان باشیم . شاید بیاید زمانی هم که آنها به یاری ما بشتابند اما چه کسی می تواند  به جای تسکین , درد ها را در مان باشد . چه کسی می تواند به ما ببا وراند که می توان جاودانه شد ؟ چه کسی می تواند ما را برای همیشه در پناه خود جای دهد و بگوید آن چه که در اینجا می بینیم تصویری از زندگیست . و او کیست ؟ اوست که می بخشد و می بخشد و می بخشد . اوست بخشنده ترین بخشندگان ... او می داند که در جانهای ما در اندیشه های ما و در دلهای ما چه می گذرد . برادر ! خواهر ! امروز روزی بود که انسانهایی می دانستند که فردا زنده نیستند . می دانستند که مرغ جانشان از بدن پر خواهد کشید و به دنیا و زندگی پشت خواهد کرد . تفاوت است بین آن که هدیه خدا را پس می دهد و متنفرانه از زندگی خود را به کشتن می دهد با آن که به خاطر خدا و این که دیگران خدا  را بشناسند جانش را در طبق اخلاص نهاده و به خاطر جان آفرین جانش را تسلیم او می سازد و به بندگان نافرمان خدا نه می گوید . مرگ زیباست وقتی که بدانی نادیدنی ها را می بینی .. مرگ و انتظار آن عجیب است . هراس آور است .. اما اگر او را باورش کنی اگر بدانی که هر چه داری و نداری از آن اوست شیرین تر از مرگ در راه خدا هیچ نمی بینی . مرگ در راه خدا به معنای شکست نیست . اوست که هر گاه اراده گرداند زنده می گرداند و می میراند . اوست که می توانی خود راخویشتن خویش را  عاشقانه عارفانه و عاطفانه غرقش سازی .. فریادش بزنی و در دل شب تاریک همراه با ستارگان فریاد بزنی خداوندا شاید که هنوز نشناخته باشمت ولی احساست می کنم چون  شیر خواره ای بوی مادر را , چون خشکیده ای بوی باران را , چون تنهایی صدای یاران را .. احساس می کنم که با تو همه چیزم . بی تو زر ها ی زمان را بر جای خواهم نهاد و با تو به زر های جاودان خواهم رسید .  امروز شهادت طلبان دشت کربلا به چه می اندیشیدند . می دانستند که فردا در میان عزیزان خود نخواهند بود . می دانستند که روح پاکشان به ملکوت خواهد رفت . سخت است به سر زمینی بروی که ندانی کجاست .. به خدا ایمان داری باورش داری .. یقین داری . باید با خود بجنگی . خود و نفس خود را آماده سازی . جان دادن سخت است . در این دنیا چه چیزی را شیرین تر از جانت می یابی .. آن زمان که ناتوانانه چشمانت را به روی هستی می بندی اوست در کنار تو .. بخشنده زندگی .. باز هم می تواند ببخشد . او از من از تو از او بزرگتر است . او از دنیای ما بزرگتر است .. تومرگ را پذیرفته ای . دل کندن از دنیا را پذیرفته ای در مقابل عظمت او کاری نکرده ای اما او می داند و می داند عظمت کار تو را .. تو هر آن چه را که داشته ای بخشیده ای . از خود گذشته ای تا به او برسی . از خود گذشته ای تا دیگران او را بشناسند تا بدانند که او هست او یکیست آن که اندیشه اش یادش به ما آرامش می بخشد ..آن که داشتن او یعنی بی نیازی و دوری از او یعنی نهایت نیاز مندی ..اگر بدانی که دنیا جولانگاه جدایی هاست . اگر بدانی که در این جهان هیچ مجنونی به هیچ لیلی نخواهد رسید اگر باور کنی که داستانهای خسرو و شیرین و شیرین فر هاد هیچ تفاوتی با هم ندارند .. امشب غلغله ای  دیگریست . امشب حسین با یارانش از شهادت می گوید از سعادت می گوید . باز ماندگان فردا می دانند که  بهشت برین در انتظار عزیزانشان می باشد اما سخت است جدایی .. وقتی که جدایی از عزیزی تا به این حد طاقت فرساست این چه نیروییست که تو به استقبال مرگ می روی و دنیا را با همه دلبستگیهایش به فراموشی می سپاری . امشب در آسمان ولوله دیگریست . ستارگان چشمان خود را بسته اند . فرشتگان اشک می ریزند . حتی خورشید هم خود را به شب تیره و تار سپرده است . حسین از خدا می گوید . از خدای بهشت و از بهشت خدا .. یاران منتظرند تا صبح فرا رسد . می دانند که وعده خدا حق است و بر حق . منتظرند تا سپیده بیاید و نوید روزی دیگر که نه زندگی دیگری را بدهد . امشب چون هر شب دیگر عاشقان خود را به عشق سپرده اند .. به عشقی آسمانی .. فردا روز دیگری خواهد بود . روزی که دیگر از آسمان باز نخواهند گشت . امشب ستارگان چشمان خود را بسته اند شاید که نمی خواهند فرشتگان اشکهایشان  را ببینند . امشب پرندگان جان , از پرواز می گویند .. چه زیباست مرگ وقتی که بدانی با پرواز به سوی آسمان دیگر به زمین باز نخواهی گشت وقتی که بدانی  وقتی که خونت را در راه خدا بر زمین بریزانی در اوج سرز مین خدا تورا با پستی ها کاری نخواهد بود . .. خداوندا ما را به راه راست هدایت فر ما ! آن چنا ن کن که تو را آن چنان بشناسیم که هنگام وداع از دنیای فانی خود را خوشبخت و آرام احساس نماییم . آن چنان کن که جز رضایت تو هیچ نخواهیم . آن چنان کن که فردایمان چون امروز نباشد .  معلم بزرگ استاد شهید  دکتر علی شریعتی چه زیبا فرموده آنان که رفته اند کاری حسینی کرده اند و آنان که مانده اند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند .اما من امروز دوست دارم بگویم که  به اندازه کافی زینب ها گفته اند و یزید همچنان مانده است ..می گویم باید از قیام حسین درس گرفت . درس مبارزه بر علیه فساد ویزیدان زمان .  می گویم آنان که مانده اند باید کاری حسینی کنند تا این بار یزید ان شکست خورده را در همین دنیا هم شکست دهند . پیروز باشید حسینیان ! بیست ودوم آبان هزار و سیصد ونود ودو .. دوست و برادر شما: ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر