ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 32

اشکان هم اومد به طرف ما . کف دستشو گذاشته بود رو کف دست داداشش تا با فشار بیشتری کس من تحت مالش قرار بگیره . بازم از دو فشار در حال لذت بردن  بودم . احساس همون احساس بود.  . می دونستم که دو تایی شون دارن لذت می برن و همین منو خیلی آرومم می کرد . دلم می خواست زود تر بگم کارشونو بکنن . افشین : مادر دستم داره به یه جایی ات فشار میاره تو بدت که نمیاد .. -نه عزیزم  من مامانتم .  هیچ چیز بین من و شما نباید پوشیده بمونه . فقط همینو بگم که از هر دو تاتون راضیم که دارین  داغم می کنیم تا بتونم رو پاهای خودم وایسم و سر حال تر به پسرای گل و نازنینم برسم . فقط یک نکته این که خیلی دلم می خواست شما عمقی تر مالش ها تو نو انجام می دادین ولی یه مانعی هست .. اشکان : چیه مامان بر سر راه عشق ما پسرا به مادر گل و زحمتکشمون هیچ مانعی نباید وجود داشته باشه. بگو مادر! چیه بد خواه مد خواه داری بگو جفت چشاشو از کاسه در آریم . افشین : تا داداش بزرگه هست داداش کوچیکه نمی تونه از جاش تکون بخوره -مگه چند سال ازت کوچیک ترم . -پسرا یه چیزی هست که الان بهتون میگم . امید وارم بدتون نیاد . غریبه نیستین . من پریود هستم امید وارم که چندشتون نشده باشه .. افشین : اووووففففف مامان چی داری میگی . مگه میشه ما مامان خوشگلمونو توی بغل خودمون داشته باشیم و ازش بدمون بیاد . افشین شروع کرد به بوسیدن لبام و اشکان هم دستشو رسوند به سینه هام - مامان یه دستم رو سینه اته که اونجا سرد نشه . افشین : خب مامانی اگه پریود نبودی می خواست چطور شه . مثلا تو از ما چی می خواستی و ما باید چیکار می کردیم -اگه پریود نبودی می گفتم انگشتاتو یه خورده بفرستی اون داخل . حس می کنم از داخل اون بغلاش یه درد و سفتی خاصی داره که باید از داخل مالیده شه .. -خب مادر واسه چی سخته -آخه اون داخل کثیفه می ترسم بدتون بیاد .. افشین  یک بند از چهار تا انگشتشو وارد کسم کرد  -اووووووههههههههه نههههههههه نههههههههههه . -چیه مامانم داغ شدی با انگشتام ؟/؟ یه بند دیگه رو هم فرستاد . حسش می کردم . بازم خیسی و خون قاطی شده بودند . بوی خون فضای اون جا رو پر کرده بود . انگشتاشو که فرو کرده بود توی کس بوی غلظت خون رو بیشتر به مشام می رسوند . این بار حس کردم که هر چهار تا انگشتشو با هم و تا ته فرو کرده توی کسم .. اشکان در حالی که حالا هر دو تا دستاشو رو سینه هام قرار داده بود صورتشو به صورتم چسبوند و شروع کرد به بوسیدن لبهام . یک بار دیگه داشتم پر واز می کردم . در عالم خوشی ها و لذت خودم بودم که افشین انگشتاشو از توی کسم بیرون کشید  و اونو روبروی صورتم قرار داد طوری که دیگه بایستی چشامو باز می کردم . این کارو انجام دادم . انگشتای  خونین شده شومی دیدم  که اونا رو به طرف دهنش برده . اولش زبونوشو روی دونه دونه اش کشیده بعد هر چهار تا انگشتو با هم برد توی دهنش و اونا رو یک ملچ ملوچ حسابی می داد . -افشین پسر چه با لذت داری این انگشتاتو می لیسی . مثل یک گربه گرسنه -مادر من خیلی گرسنه ام . گاهی وقتا یک مرد از گرسنگی به وحشی گری می رسه -تا یک مادر هست و وجود داره و نفس می کشه بچه هاش نباید گشنگی بکشن . خودم سیرت می کنم .  خودم .. -مامان مطمئنی که تو گرسنه ات نیست . -می تونم یه سفره ای پهن کنم که همه روش بشینیم و غذامونو بخوریم . افشین : مامان من خیلی گرسنه مه .. -عزیزم فکر نمی کنی اول کوچیک ترا باید سیر شن .. -اوووووخخخخخخخ این مدل غذایی که میگی فرق می کنه . اونی که زود تر به دنیا میاد بیشتر گرسنه اشه . پس اول باید اون سیر شه -حالا من می خوام کاری کنم که هر دو تا با هم سیر شین -مامان ما دوست داریم تو هم سیر شی . -اوووووخخخخخخ عزیزم من قبلا هم گفتم . سه تایی مون . سه تایی . تو چه جوری با اشتیاق داری انگشتامو میکش می زنی . بازم چهار تا انگشتشو کرد توی کسم . هوس کیر به سرم افتاده بود .. هنوز زود بود که خودمو بندازم زیر کیر اونا . بذار اونا بیان روی کس من . افشین بازم داشت انگشتای  خونین شده از کس منو لیس و میک می زد -داداش واسه منم بذار . منم می خوام .. -بیا بیا .. این مامان مال تو . اگه گذاشتی اون جوری که دلش می خواد سر حالش کنیم ؟/؟ -افشین جون آخه منم یه سهمی دارم دیگه .. -وای پسرا ارث تقسیم نکنین . اشکان جان تو هم اگه دوست داری می تونی ماساژانگشت بدی . من متعلق به چهار تا پسرام هستم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر