ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شیدای شی میل 29

چی داری میگی لاله .. گاهی می بینی یه کاری پیش میاد -باشه من زیاد ازت چیزی نمی پرسم . فقط یکی بهم می گفت که تو و هوتن و فری رو با هم دیده که داشتین می رفتین .. -خب اون ما رو کجا دیده .. یکی از این خیابونا . چند تا کوچه اون طرف تر .. -آره داشتم می رفتم جایی که اونا رو دیدم و سوارم کردن . -ولی شیدا منو ببخش حواسم نبود اونا چند متر اون طرف خونه ات سوارت کردن . -ببینم لاله . اخلاقت خیلی عوض شده تو با این حرفات می خوای چی رو ثابت کنی . می خوای بگی که من دارم دوست پسر تو رو تور می کنم . تازه اون چه به درد من می خوره . من یک شی میل هستم . یک دختری که پسره . و شاید هم یک پسری که دختره . می تونم هم با پسرا دوست باشم و هم با دخترا . می تونم با هیشکدومشون دوست نباشم . تو می خوای چی رو اثبات کنی . بعد از چند روز که دیدمت داری این جوری ازم باز جویی می کنی . ؟/؟ -نمی دونم . اخلاق هوتن عوض شده . وقتی باهاش حرف می زنم جوابای سر بالا میده . انگاری کله اش باد خورده .  سه چهار روز قبل خیلی بهتر بود . حس می کنم که اون زده زیر قولش با فری دوباره گرم گرفته . تو هم که اونا رو با هم دیدی و چیزی به من نگفتی . -لاله من که تازه تو رو دیدم . همون اول صحبت چی بهت می گفتم . از طرفی دلیل نمیشه هر وقت که این دو تا همو دیدن سر گرم کاری باشن و یا با این نیت در کنار هم باشن . تو که نمی تونی اونا رو به این بهونه از هم جدا کنی که گی هستند و می خوان با هم حال کنند . این مشکل خودته . حالا داری با من در میفتی ؟/؟ لاله اخلاقت داره عوض میشه ها . اصلا از اولش نمی بایستی با این هوتن دوست می شدی . -ولی من دوستش دارم -حالا که دوستش داری باید با خوب و بدش بسازی و صبر کنی که  ببینی در آینده چی پیش میاد . آیا اون می تونه همونی بشه که تو دوست داری . خیلی بد جنسی لاله من دلم واست تنگ شده بود . خیلی بی احساسی . -اگه کاری نداری من برم خونه مون . نمی دونم چرا حس می کنم که از دیدن من خوشحال نشدی . این تویی که در این چند روزه از زمین تا آسمون فرق کردی . شاید با یه دختر دیگه حال کرده باشی . یکی که اندامش مث اندام تو باشه ..  خیلی سختم بود . سابقه نداشت که تا این حد یا اصلا پیشش فیلم بازی کنم . من و اون هر حرفی و هر کاری که پیش میومد رو به هم می زدیم . -شیدا نمی دونم چرا حس می کنم تو یه چیزی رو ازم پنهون می  کنی . داری به خودت فشار میاری . من اون چهره تو رو می شناسم . می تونم تا ته وجودت رو بخونم . می تونم حست کنم . -لاله بس کن چقدر گیر میدی .. من دارم میرم خونه .. -ببینم ناراحت شدی ؟/؟ اگه پاتو از اینجا بذاری بیرون دیگه هیچوقت منو نمی بینی . دیگه نه من نه تو ..-به همین راحتی ؟/؟ باشه حالا که این قدر برات آسونه من میرم . باشه دوستم نداشته باش لاله .  تنهام بذار . عیبی نداره . شاید یکی پیدا شه که منو به خاطر خودم دوستم داشته باشه .. جلومو گرفت و نذاشت که برم . بغلم زد . گریه ام گرفته بود . خجالت می کشیدم . من هیچوقت بهش دروغ نگفته بودم . از این که بهش بگم با هوتن بودم هراسی نداشتم ولی این که متوجه شه هوتن و فری با هم بودن بدنمو می لرزوند . کاش از اول حقیقتو بهش می گفتم و اون قسمت فری و هوتن رو می گفتم اطلاعی ندارم . این دروغ بهتر بود تا این که اون اون جوری یه دستی بزنه مچ منو بگیره . تازه قیافه شناسی هم بکنه . -فدای اشکات بشم شیدا . شوخی کردم . اصلا حرفایی رو که بهت زدم نشنیده بگیر ..من باید حال هوتن رو بگیرم شیدا جون تو که گناهی نداری ..... نمی دونستم چیکار کنم . من به پسرا قول داده بودم یعنی حداقل قضیه به هوتن قول داده بودم که اونو لو ندم و چیزی در این مورد نگم . برای فری مهم نبود . تازه اون قضیه فروغ رو هم نمی دونست . -شیدا تو که می دونی من نمی تونم بدون تو زندگی کنم . دستاشو لای موهام فرو برد و نوازشم کرد . نمی تونستم به چشاش نگاه کنم . چشامو بستم . لبای لاله رو رو لبام حس می کردم که چقدر با حرارت و صمیمانه داره منو می بوسه . مثل یک دوست .مثل یک خواهر فداکار .. من و اون خودمون بودیم و خودمون . فقط همو داشتیم . اون عاشق شده بود . منو هم دوست داشت . منم هر چی رو که اون دوست داشت باید بهش احترام میذاشتم . اخه هوتن آدمی نبود که اون جوری که لاله می خواد بتونه دوستش داشته باشه .. لاله از اتاق رفت بیرون و بر گشت . -خیلی دلم می خواست که درو از داخل می بستم . ولی می ترسم مامان بیاد . شبو پیش من می مونی دیگه -نمی دونم . اگه تو بخوای -چرا مث غریبه ها شدی . بهت گفتم که فراموش کن و حرفشم نزن دیگه . منم دیگه حرفشو نمی زنم . -تو خیلی خوبی لاله .خیلی مهربونی .. جلو اشکمو گرفتم . سرمو گذاشتم رو سینه اش .  شجاعت اونو نداشتم که حقیقتو براش بگم . من به هوتن قول داده بودم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر