ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هر کی 190

من خیلی خوشحال می شدم ومیشم که بتونم یه کمکی بهت بکنم . اگه یه وقتی مشکلی داشتی من در خدمتم ولی نیمه شب ممکنه خانواده به نحوی نگران شن .. -ببینم آریا تو پسر دوست داری یا دختر .. -راستش برای من فرقی نمی کنه . مامانش که تویی و باباش هم که میشه شوهرت . بچه بیچاره شاید واسه هیچوقت  نفهمه که پدرش من بودم .. البته با این بر نامه هایی که در محفل سکس خانوادگی راه اندازی میشه من ته دلم دوست داشتم  که بچه پسر باشه . چون یه دختر و زن که میره زیر کیر نامحرم و مردای دیگه جلوه خوبی نداره . هر چند ما هم زن و دختر و خواهر و مادر خیلی ها رو می کنیم . به اصطلاح چیزی که عوض داره نباید گله داشته باشه . شکم تانیا رو غرق بوسه اش کرده بودم . اون از این کار من خیلی لذت می برد . -آریا اگه بدونی کوچولوت چقدر خوشحال میشه و لذت می بره از این که باباش این قدر دوستش داره .. -مامانشو هم دوست داره دیگه .. راستش حس کردم که کوچولو رو بیشتر از مامانه دوست دارم . آخه این مامان که متعلق به مرد دیگه ای بود یا بهتره بگم که زن مرد دیگه ای بود . خلاصه تا می تونستم تا نیا رو سر حالش کردم . خیلی هم حس گرفتم که به خودم بقبولونم که اون فقط مال منه و این من بودم که تونستم کاری کنم که اون بار دار شه واسه همین ارزش من واسه اون زیاده تازه خودشم گفته که حتی ممکنه منو از شوهرش بیشتر دوست داشته باشه .. خلاصه بی خود نباید نگران می بودم . چون بچه که بی سر پرست نبود . کامی هم مرد خیلی آقا و فهمیده و با شخصیتی بود . خدا کنه که بچه  پسر باشه این جوری اعصاب من هم خیلی راحت تره . ..من و تانیا با هم یه حال درست و حسابی کردیم و دیگه براش از جون مایه گذاشتم . شاید بیشتر از یک ساعت تمام داشتم اونو می کردم و در این مدت دو دفعه هم ارضاش کردم .. -آریا این جوری که بهم حال دادی من عادت می کنم . بد جوری هم بهت عادت می کنم . -شاید منم بهت عادت کرده باشم -ببینم به خاطر کوچولوته که دوستم داری ؟/؟ -خودت هم خیلی خواستنی هستی ولی نباید فراموش کنی که شوهر داری . -اتفاقا کامی هم خیلی غیرتیه و اگه ببینه یه مردی به من نظر بد داره خیلی ناراحت میشه . ولی در مورد تو استثناءقائله میگه ما به گردن تو خیلی حق داریم . می تونم یه چیزی بگم فقط نخندی .. -بگو تانی جون .. اگه خنده دار باشه با هم می خندیم . فدای  خنده هات شم که برای کوچولوی منم خیلی خوبه . -دوستت دارم آریا .. من و کامی اون دفعه که با هم حرف می زدیم گفت که اگه ما زن و شوهر در حال سکس باشیم و آریا از در غیب پیداش شه فوری از رختخواب و از کنار من پا میشه و منو تحویل تو میده .. -واقعا شوهرت جوانمرد و با مرامه . ای کاش همه مردا ازش یاد می گرفتن . -شیطون که چی بشه ؟/؟ زناشونو تقدیم تو کنن ؟/؟ -تانی چرا گوشامو می کشی حسود . من که نگفتن به نفع من جا خالی کنن . همدیگه رو در آغوش کشیدیم و قبل از خداحافظی بازم شکمشو بوسیدیم .  در بعضی از قسمتهای شکم و پهلو هاش یه سفتی خاصی رو احساس می کردم . نمی دونم چرا یه علاقه خاصی نسبت به اونی که در شکم تانی بود پیدا کرده بودم . ولی از این موضوع نباید به کسی چیزی می گفتم . پیش اومده دیگه . راستش از یه نظرم واسم مهم نبود که بقیه چیزی بدونن یا نه .. در هر حال یک سفر آبگرم و شمال غربی کشور رو هم در پیش داشتیم .  اون وقت  تانی اگه می خواست لخت بگرده و مردای دیگه بهش فشار بیارن چی .. -تانی جون ما دو ماه دیگه قراره بریم چند روزی رو در فضای باز و آب و هوایی خوش اپن سکس یا سکس باز داشته باشیم . حتما تو هم میای . از الان بهت بگم که باید هوای کوچولوی ما رو داشته باشی . -نگران نباش . بابا کامی اونم خیلی دلواپسشه . اگه بدونی چقدر دوستش داره . از همین حالا  هم لباسای دخترونه براش ردیف کرده هم پسرونه .. اوخ اگه بدونی چقدر واسش خوشحالم . الهی دلت خوش  باشه که دل ما رو خوش کردی . امیدوارم هر کی که بچه نداره خدا بهش بچه بده . -این جوری ؟/؟ -خب اگه زن و شوهر توافق دارن چه اشکالی داره ! ..تانی رفت و من همونجا دراز کشیدم . راستش  تا به وقت غذا حال و حوصله هیچ کاری رو نداشتم . خیلی خسته بودم . یه چیزی پشت در گذاشتم و خودم بهش تکیه دادم . کیرم دیگه شل و ول شده بود . آخ که چقدر کوفته بودم و دلم یه خواب جانانه می خواست ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر