ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر سه 34

-آخ ماما ن گل من که این داداش گل من یه چیز خیلی گلی گفته که حرفشو باید با آب طلا نوشت . این درمان باید همیشگی باشه وگرنه این درد بر می گرده .. -حالا نمیشه به جای این همه حرف زدن یه چشمه شو نشونم بدین تا ببینم که راست میگن اون چیزایی رو که شنیدم ؟/؟ اشکان : مامان مگه تو چی شنیدی ؟/؟ -شنیدم که شنیدن کی بود مانند دیدن .. افشین کیرشو به سمت کس  من راست کرد و گفت با اجازه مادر جان و برادر گرامی که می دونم اون به ما حق میده واسه داداش بزرگش حق درمان قائله . به سلامتی اقدام خیر خواهانه برای مامان .. -زود باش افشین درد من لحظه به لحظه داره بیشتر میشه . من نمی تونم طافت بیارم . سوختم . دارم می سوزم افشین . -مامان اون جوری که من خوندم این قدرت درمانی اون خیلی زیاده . انرژی درمانی به همین میگن . -اثرشو تا حالا دیدی ؟/؟ ...افشین خیلی زرنگتر از این حرفا بود که رو دست بخوره . دست منو خونده بود . هرچند که حس می کردم شایدهم تجربه ای در این زمینه نداشته باشه و اونم جواب داد که من تا حالا آزمایش نکردم . رو من دراز کشید . کیرشو به چاک کسم چسبونده بود . داشت منو داغم می کرد . آتیشم می زد . با من حال می کرد . می خواست بگه مامان این کیر منه که فرمان میده همه کاره هست . درسته که تو مادر منی ولی به عنوان یک دوست دختر .. یک معشوقه ..این کیره که رهبری می کنه . رهبری در اینجا با کیره . خودمو به طرفش حرکت دادم . با زبون بی زبونی حالیش کردم که می خوامش . می خوام اون وجودشو اون کیر شق شده رو .. حرکتشو احساس می کردم . اون داشت وارد کسم می شد . همون جایی که می خواستم و انتظارشو می کشیدم ..سومین کیر رو در عرض دو روز در کسم حس می کردم .. افشین کیرشو خیلی آروم وارد کسم کرده بود . داغ داغ شده بودم . کف دستشو گذاشت روی کس ورم کرده من .. . لحظه به لحظه سرعتشو زیاد تر می کرد . تونسته بودم اونو به دام خودم بکشونم . یا بهتره بگم اونم منو به دام انداخته بود . منو به خواسته ام رسونده بود . خواسته ای قوی . قوی تر از هر چیزی که تصورشو می کردم . و چهارمین کیر هم منتظر وایساده بود . می دونم هیجان اشکان بیشتر از هیجان و انتظار من بود . چون من یکی رو داشتم که در حال حال دادن به من بود . لبام آماده  این بود که فریاد هوسمو بده بیرون ولی لبای اشکان رو لبام قرار گرفته تا به جای فریاد با مکیدن لبهای چهار مین پسرم که در انتظار کسم بی تابی می کرد لحظه های شیرین و داغ سکسو پیش ببرم . پاهامو از دو طرف به کیر داغ افشین فشار می دادم و اون با حرارت بیشتری به گاییدن مادرش ادامه می داد . . اشکان در یه حالت خوابیده لباشو رو لبای من قرار داده بود تا مزاحم حرکات افشین نشه . یه سینه منو اشکان می مالید و یکیشو هم افشین .  من فقط می تونستم همین فرصتو داشته باشم که فکر کنم به این که اونا دارن با من چیکار می کنن . خوشحال بودم از این که تا این حد با هم تفاهم داریم و می تونیم نیاز های همو درک کنیم . لذت می بردم از این کارشون . -مامان .. چطوره . گرما و حرارت رو احساس می کنی .. دهن اشکان رو دهن من قرار داشت و فقط می تونستم تو دهنی حرف بزنم . -اشکان دهنشو بر داشت تا بتونم جواب داداششو بدم . -همون اول اثر کرده .. خیلی هم خوب اثرشو نشون داده . فقط ولم نکن ولم نکن .. اشکان هم گفت مامان نگران نباش . داداش هر وقت کار دارو در مانیشو تموم کرد منم هستم . دیگه تا ما رو داری راحت بخواب . بابا هم اگه یه روزی بر گرده   با دارو های قوی تر و تازه تری که از ما می رسه باید درمان شی . -می دونستم که پسر بزرگ کردم که یه همچه روزی به دردم بخورن . بازم شر گویی من گل کرده بود . سرمو آوردم بالا تا ببینم کیر افشین که از کسم بیرون میاد چه حالتی داره و اون چیزایی رو که بیرون می کشه چیه . آثار خون روی کیر افشین کاملا مشخص بود . . -کیرتو بذار توی دستم واست تمیزش کنم . .. -مامان خوبه بازم میره توی کس همون میشه .. سرمو به عقب برگردونده و اشکان آماده رو دیدم که بالا سرم وایساده . -کیرشو شق و آماده دیدم که دنبال شکار می گرده .. دستمو از پشت به کیر اشکان رسونده با باز کردن دهنم  و بعد با علامت دادن  لبام متوجهش کردم که می تونه کیرشو فرو کنه توی دهنم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر