ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زنی عاشق آنال سکس 20

وقتی خودمو در اون حالت و جلو آینه می دیدم دلم می خواست که حداقل دو تا پسر میومدن و کلی باهام حال می کردند . کف دستشونو میذاشتن روی کسم . با سینه هام و با لبام ور می رفتند . بعدش من از داخل آینه می دیدم که اونا چه جوری کیرشونو فرو می کنن توی کونم .. اون وقت هر چه فکر می کردم کیر دوم چه جوری بره توی کونم عقلم به جایی قد نمی داد . یک بار با یه پسری آشنا شدم به نام مهران . راستش  اون یه بار در یه کوچه خلوت یه متلکی بهم انداخته بود .. ساکت بودم و چیزی بهش نگفتم .  از اون مانتو کوتاهایی پام کرده بودم که جین تنگ و چسبون زیرش کونمو بیش از حد گنده و بر جسته نشون می داد طوری که وقتی حرکت می کردم مانتو به شلوارم می چسبید و پسرا رو تحریک می کرد . تمام این حرکات منو دوستام زیر نظر داشتند و اگرم می دونستم که پسرا رو تحریک می کنه از منابع موثق به اطلاع من می رسوندن .. تازه خیلی از پسرای پررو هم می گفتن عجب کونی .. از ریخت و قیافه هر کی که خوشم نمیومد و از این متلک ها می پروندند منم با کمال پررویی می گفتم مال ننه ات چطوره ؟/؟ ولی اون روز مهران گفت رفیق می خوای ما هستیم .. اینو نمی شد به حساب متلک گذاشت .. ساکت موندم و چیزی نگفتم . راستش حال و حوصله دوست پسر بازی رو نداشتم و تا حالا هم به کسی دل نبسته بودم . من و مونا و سحر که تا می تونستیم فقط کون داده بودیم و به چیزای دیگه فکر نمی کردیم . تازه یکی دوبار هم که خودم مستقلا کار کرده بودم . یواش یواش در بعضی موارد اون رو در بایستی هارو کنار گذاشتم .  دلم می خواست یه متلک دیگه هم بگه و من رومو برگردونم بهتر نگاش کنم و ببینم که چه تیپی داره . ازم فاصله گرفته بود .. روز بعد بازم پیداش شد . -ببخشید آتنا خانوم اگه دیروز ناراحتتون کردم . -نگاش کرده گفتم ببینم اولا مگه شما خودت خوار مادر ندارین که دنبال دختر مردم راه افتادی .. بعدش اسم منو از کجا می دونین .. جواب درستی نداد .. با خودم گفتم نکنه یکی از پسرایی که منو گاییده گزارش منو بهش داده .. باشه داده باشه اون که ازم خواستگاری نکرده ولی در ابتدای کار اون جوری که من دارم براش کلاس میام شاید ته دلش به من بخنده بگه من که خودم می دونم از اون کونی ها هستی این قدر واسمون عشوه نیا .. -ببینم تا تو نگی از کجا اسم منو می دونی من حرفی واسه گفتن ندارم . -راستش من میگم ولی جزئیاتشو نپرس . دختر عموم باهات همکلاس بود .. یه سری اتفاقاتی رو که دو سال پیش سر کلاسمون افتاده بود که فراموش نشدنی هم بود تعریف کرد و حرفشو قبول کردم .. داشتم فکر می کردم که من که نمی خوام خودمو وابسته به پسری بکنم و فقط عاشق اینم که یکی با کیرش به کونم حال بده پس دیگه کلاس اومدن نداره . من و مهران با هم دوست شدیم . بیرون می رفتیم . اونو  با این که کمی هیز دیده بودم و چشم چرونی های خاصی داشت ولی نمی دونم چرا اون جور که من دوست داشتم گستاخ نبود . ظاهر آراسته ای داشت و خوش ترکیب بود . مثل بعضی از پسرا که ریخت و قیافه شونو خیلی مسخره درست می کنن و ادعاشون هم میشه نبود . خلاصه نمی دونم چه معجزه ای شد که  من و اون توی خونه شون خلوت کردیم . دو هفته ای از آخرین باری که کون داده بودم می گذشت . یک هفته شو به خاطر درد شدیدی که از آخرین گاییده شدن داشتم دلم نسوخت که چرا شکاری به تورم نخورده یا این که من شکار یکی نشدم ولی هفته دومشو دیگه این مهران داشت حوصله مو سر می برد . تازه خیلی هم از این می گفت که مامانش اگه بفهمه که منو اون با هم دوستیم کاری می کنه که بهم بزنیم . تازه یه شب جمعه ای خونه دار بود و با ترس و لرز قبول کرد که بعد از ظهری رو با هم باشیم . یه تاپ بدون آستین خیلی خوشگل به رنگ جیگری تنم کرده واز روژلب و گونه  هم تقریبا به همون رنگ استفاده کردم . جین استرچی هم که پام کرده بودم طوری کونمو گنده  و با حال نشون می داد که یه لحظه که مهران از اتاق رفته بود بیرون و خودمو در آینه تمام قد بر انداز کرده بودم به هوس افتادم .. آخ مهران بی عرضه هر کی دیگه جای تو بود تا حالا تیکه پاره ام کرده بود . این پسره در این ده روزی که باهاش دوست بودم فقط از این می گفت که خیلی چشم پاکه و اصلا به این فکر نمی کنه که دختری رو فریب بده .. ولی وقتی از آشپز خونه اومد بیرون و نگاهمو به شلوارش دوختم کیرش داشت شلوارشو پاره می کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر