ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 68

یعنی اون حرفای منو باور نداره ؟/؟ می خواد کاری کنه که منو از این مدرسه بندازن بیرون ؟/؟ نه .. نه... باید حواسمو جفت می کردم . خلاصه رفتم خونه .. اول یه دوش درست و حسابی گرفتم و یه برقی به ناحیه کیرم انداختم . صورتمو هم صاف کردم تا وقتی که به کس و کون درسا می مالم   تنشو به سوزش و خارش نندازم . وقتی درسا واسم زنگ زد من دیگه تا می تونستم به خودم رسیده بودم . خودمو به همون آدرسی که اون داده بود رسوندم .  دیگه عادت کرده بودم  به این جور زندگی و این که بدونم با هر زنی چه رفتاری باید داشته باشم . درسا امروز خیلی ناز تر وخودمونی تر از دیروز نشون می داد . من و اون تعارفات اولیه رو انجام دادیم . دیگه تصمیم گرفته بودم خیلی سریع تر از روز قبل برم به دنبال اصل مطلب و از حاشیه دوری کنم . حتی تصمیم گرفتم کمتر باهاش رسمی باشم و تا می تونم براش حرفای قشنگ و تحریک کننده بزنم . -خیلی عالی شد که امروز با یه تر کیب تازه و جذاب تری وارد معرکه شدین . این برای این که شما به هدف تر بیتی و  آموزشی خود برسین تاثیر بیشتری داره و می تونه موثر تر باشه .-این طور به نظرتون میاد ؟/؟ من فکر کردم شاید شما  ناراحت شین  پیش خودتون فکر کنین که من حتما از اون زنایی هستم که مقید و پای بند به آداب اجتماعی نیستم -اتفاقا همین امر نشون میده که شما بیشتر تابع مقررات و اصول اجتماعی هستین . هدف شما پاکه . این جوری دختر ها شما رو از خودتون می دونن . راستش اگه بخواهیم با همون حالت محجبه و مذهبی بعضی از مسائل روز رو به اونا القا کنیم ممکنه تاثیرش کم باشه .. -خوشحالم که شما این عقیده رو دارین . به نظر شما من می تونم چیکار کنم که این اثر بیشتر شه .. -خب حالا که من و تو اینجاییم نمیشه بعضی مسائلو بیان کرد -خواهش می کنم بفر مایید شما هم جای برادر ما .. با خودم گفتم یک کیر برادری بهت بزنم که دیگه از این کس شرات تحویلم ندی .. -شما می تونی وقتی که با دخترا تنها شدی به همین مدل لباس بپوشی . حتی می تونی یکی دو تا از دگمه های این بلوزت رو باز کنی و بازم به دخترا نشون بدی که از خود اونایی . چون من این جوری که این دانش آموزا رو دیدم جز دو سه نفرشون بقیه از دم نیاز به اصلاح و ارشاد دارن و برای این ارشاد چه کسی بهتر از شما .. راستش خسته شده بودم از این همه کبری صغری بافتن .. خیلی آروم رفتم طرفش . روز قبل پیشرفتمون خیلی زیاد بود و چند قدمی از این مرحله جلو تر بودیم . هر دو مون می دونستیم که داریم با الفاظ بازی می کنیم .  دیگه این ریسک رو به جون خریدم . خیلی کلافه و خسته شده بودم . دستمو بردم طرف دگمه بلوز درسا ..  اولی رو باز کردم .. -ببخشید من این کارو براتون انجام دادم . -خواهش می کنم ..اتفاقا این دگمه هاش سفته . مخصوصا این دگمه دوم و پایینی اون که اصلا خودم نمی تونم بازش کنم .. وووووووویییییی پسر چقدر از این یه تیکه حرفش خوشم اومد . اون دیگه منواز رو برده بود . از این  سبز تر چه چراغی وجود داشت . دیگه متوجه شدم که این کیر راهشو پیدا کرده . لعنتی شق شده بود . نگاه درسا همچنان به کیرم بود .. -با اجازه . دستتون درد می کنه من انجام وظیفه می کنم . همه اینا به خاطر اینه که ببینیم  اون استیل و شمایل شما در مقابل دخترا چه طور به نظر می رسه . اتفاقا معلم شهید دکتر شریعتی هم  ریش و سبیلشو تیغ مینداخت با چهره ای آراسته  تعلیم می داد که دانشجویان نگن که اون یک چهره مذهبی عقب افتاده هست . ..-یعنی میگی ما هم داریم از این شیوه پیروی می کنیم -حتما .. حتما خواهرم .. دگمه دوم رو که باز کردم یه لحظه چشام افتاد به نیمی از سینه های سفید و بلورینش . اگه اونو در این شرایط ول می کردم بازم باید به دنبال کلمات و شیوه های جدیدی برای مخ زنی می گشتم .  دستمو فرو بردم داخل بلوزش . یه جور خاصی نگام کرد . اعتراف می کنم برای اولین بار ترس برم داشت .نمی دونستم اون نگاه به من می خواد چی بگه . ترس و خجالت و شماتت و تمایل و هوس و عصبانیت .. همه چی با هم قاطی بود . اما دستام رفت پایین تر . پایین تر و پایین تر .. قبل از این که بخوام یه بار دیگه به چشاش نگاه کنم دستمو از لای سینه اش بیرون کشیده اونو به خودم چسبوندم لبامو رو لباش قرار دادم . بوسه داغ منو با حرکت و  همراهی داغی جواب داد . دیگه متوجه شده بودم که اون نگاهها نگاههای مثبتی بوده . طوری در هم غرق شده بودیم که حس کردم اون بیشتر از من تمایل به سکس داره .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی .

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر