ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زنی عاشق آنال سکس 19

-وووووووییییییی ویییییییییی تارا جون تارا جون من فدای اون لبات نگهش داشته باش کسمو نگهش دار .. انگشتشو هم گذاشته بود سر سوراخ کونم . با این که کمی دردم می گرفت ولی خوشم میومد ..من دوتا کیرو با هم توی کونم جا داده بودم . کونم عادت کرده بود به این که یه چیزی رو در خودش جا بده .. -تا را جون خوبه همونو هم فرو کن فرو کن توی کونم داره ازم می ریزه . داره میاد .. داره میاد یه حس عجیب و زیبایی بود که قبلا هم تجربه کرده بودم . سهیل و سامان و سیروس این حسو به من داده بودند ولی  تکرار این حس هم برام لذت و شیرینی خاصی رو به دنبال داشت . یه حس شیرینی که بازم بالهای پرواز منو به حرکت وا داشته گویی که داشتم رو ابراپرواز می کردم . دیگه نه چیزی می تونستم بگم و نه چیزی می خواستم بگم . تارا می دونست که در هر لحظه ای با من چه بر خوردی داشته باشه . حالا که ار ضا شده بودم حرکات لباشو روی کسم کند کرده و اونو تقریبا ثابت نگه داشته بود . انگشت وسطی خودشو هم فرو می کرد توی کونم و می کشید بیرون . -تارا اگه بدونی چقدر کیف می کنم انگشتت رو توی کونم حسش می کنم . فکر می کنم کیر یک پسره .. خودشو بالاتر کشید و لبامو بوسید .. یه بوسه چسبون که ولم نمی کرد . این بار ایرج و تورج اومدن به کمکش . دستاشونو گذاشته بودند رو سینه هام . .  یه بار دیگه منو گرمم کردند . درد کونم بر گشته بود ولی از اونجایی که حس می کردم که شاید تا چند روزی این سوراخ کون و این تن و بدن حشری من از دیدن کیر و نعمت اون محروم باشه درد رو تحمل کرده و به قسمت لذت اون توجه کردم و یک بار دیگه ازشون خواستم که کونمو بگان ولی این بار به جای این که دو تا کیر رو همزمان با هم فرو کنند توی کونم ازشون خواستم که دو نه دونه این کارو انجام بدن و با آرامش . قبل از رفتن یک بار دیگه هم توی کونم خالی کردند . حالا دیگه می ارزید که با هاشون خداحافظی کنم . روز خوبی بود خیلی بهم خوش گذشت . عادت بدی کرده بودم . دلم می خواست طوری می شد که یک کیری در نزدیکی من می بود وهر وقت که اراده می کردم اون کیر فرو می رفت توی کونم . به صاحب اون کیر لذت می داد . تحریک کننده ترین شلوار ها رو می پوشیدم . طوری می پوشیدم که هر پسری که کونمو می بینه حس کنه که الان شلوارم داره می ترکه و کون داره می زنه بیرون . چقدر باید صبر می کردم تا خودم یا این سحر و مونا یه بر نامه ای جور می کردند که پسرا بیان و با ما حال کنن . تازه باید انواع و اقسام دروغا رو واسه خونواده مون ردیف می کردیم . اگه لو می رفتیم چی می شد . نمی شد روی چیزی حساب کرد . خلاصه منم دیگه با اون عادتی که کرده بودم نمی تونستم بیشتر از یک هفته  طاقت بیارم که کیری توی کونم نره . بعد از یک هفته رو تا چند روزی رو می تونستم با خودم ور برم و این  که با خودم بازی کنم و در فانتزی های خودم این تصور رو داشته باشم که پسرای کوچه به دیدن من از خود بی خود شده به دنبالم به راه افتاده منو با خودشون به جای خلوتی  می برند و کیرشونو می کنند توی کونم . دو تا کیر با هم وسه تا یی..  لذت می بردم خوشم میومد وقتی که حس می کردم  جلب توجه دیگرانو می کنم . همیشه یه مانتو تنگ و کوتاه تنم می کردم که اون کیپ بودن کونمو بیشتر مشخص کنه . اگه هم یه مهمونی و مجلسی دعوت بودیم بیشتر سعی می کردم لباسم طوری باشه که کونمو قشنگ تر نشون بده . حالا این پوشش هم می تونست دامن باشه هم شلوار..  این که جلوی آینه تمام قد اتاقم شلوار و شورتمو بکشم پایین و به قالب کونم از توی آینه نگاه کنم هم واسه خودش یه دنیایی داشت . سرمو گاه بر می گردوندم عقب و گاهی هم از پشت و پهلوها نگاهمو به بدن و کونی می دوختم که می دونستم دل خیلی از پسرا رو برده و منم دوست دارم که اسراف نشه و اونا با من حال کنند . دستمو می ذاشتم روی اون چاک وسط روی کس و کون خودمو می مالیدم . تمام تنم داغ می شد . اون لحظه دلم می خواست گوشی تلفن رو می گرفتم با یکی از پسرایی که که قبلا منو گاییده بود و شماره تلفن اونو داشتم سکس تل می کردم . در همون شرایطی که خودمو نگاه می کردم این کارو انجام می دادم . یکی دوبار وقت و بی وقت ازم می خواستن که برم ولی این طور نیست که یه دختر هر وقت که دلش خواست راه بیفته و بره بیرون . هر چند به اندازه کافی بهونه آورده بودم ولی ساعت دوازده شب چه بهونه ای می تونستم بیارم . یه بار که دیگه بی اندازه حشری شده بودم و روبروی آینه قرار گرفته بودم دو تا خیار رو با هم فرو کرده بودم توی کونم . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر