ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عجب بله برونی ! 9

کیرم رفته بود به انتهای کس افسون . نمی دونم بازم جا داشت یا نه ولی در واقع تا انتهای کیرم رفته بود اون داخل . -افسون افسون .. دیدی چی شد ؟/؟ دیدی چی شد ؟/؟ من کارمو کردم . من کارمو کردم . باورم نمیشه . .. نه این چه کاری بود کردیم .. چشای افسون از خوشحالی و هیجان برق می زد . انگار از این که وارد دنیای جدیدی بشه خوشحال بود . اون خودشو مال من می دونست .. وابسته به من . با همه کل کل کردناش .. با همه اذیت کردناش دوستم داشت  . اون دنیایی غیر دنیای منو تصور نمی کرد . اون عاشقم بود و دوست داشت که با تمام وجود تسلیمم شه . -ببینم افشین کیرت رو بکش بیرون ببین اگه از خون خبری نیست می تونی با سوزن نخ پرده کسمو بگیری بدوزیش .. -دست میندازی منو ؟/؟ -من چه می دونم . راستی تو از این که با اونی که می خوای از دواج کنی دختر نیست ناراحت که نیستی .. -نههههههه -ببین افشین کسم داره می سوزه یه چیز کلفتو حس می کنم که داره اون داخل و دو طرفشو می تر کونه .. ولی با همه اینا این سوزشو تحمل می کنم . بکشش بیرون ببینم چه خبره .. کیرمو کشیدم بیرون . واویلا بود .. قسمتی از خون کشاله های رون افسونو پر خون کرد .. -آخخخخخخخ پسر پسر این همون چیزی بود که من می خواستم و خیلی وقت پیشا باید این کارو با هام انجام می دادی . خنده داره من به جای این که بترسم و اعتراض داشته باشم این تو بودی که مثل دخترا ناز می کردی . آخه آدم به کی بگه . هیشکی باورش نمیشه . -من باورم میشه . حالا می خواهیم هوای عشقمونو داشته باشیم و به اون بگیم که اونو واسه جسمش نمی خواهیم و به خاطر خودشه که دوستش داریم . .. -حالا به خاطر خودمون من که دارم از هوس می سوزم . این لحظه تاریخی را ارج بنه و شروع کن کارت رو .. افسون واقعا منو افسون کرده بود . گویی که اصلا از خودم اراده ای نداشتم. راست می گفت این دختره . چه حالی  می کردم با این کسش و چه حالی می داد . خون کیرمو پاکش کردم . اون دور و بر چند برگ دستمال کاغذی بود که  دور و بر کس عشقمو تمیز ش کرده به کارم ادامه دادم . .. -جااااااااان افسون خیلی مزه میده خیلی باحاله .. چرا تا حالا به من نگفتی که این قدر حال میده .. -پسر مگه من تا حالا زیر کیر کسی بودم که بدونم چقدر حال میده .. تازه تویی که داری منو می کنی در جه حال کردنو می فهمی . من خودم کیف خودمو می کنم ..  جفت گوشامو با دو تا دستاش کشید و سرمو به صورتش نزدیک کرد . باید به من قول بدی که تا آخر عمرم کنارم می مونی و تنهام نمیذاری . من و تو همیشه شریک هم باقی می مونیم . -از دست تو در برم مگه میشه از دست مادر زن جان در رفت ؟/؟ولی اگه من زود تر بمیسرم چی ؟/؟ -..اگه زنده بودی ..مامان که این قدر دوستت داره چرا این قدر بد جنس بازی در میاری .. -اوووووخخخخخخخ کی میره این همه راه رو .-فدای تو عزیزم .. دیگه  هوش و حواسمون از دید زدن به کارای اون چهار نفر معطوف شده بود به سکس خودمون . این که چه جوری حال کنیم تا بیشتر لذت ببریم . چه عشقی می کردیم . پاهاشو مینداختم رو شونه هام اونو به گوشه دیوار می چسبوندم .. هنوز اونو دمرش نکرده بودم تا به دیدن کونش فرو کنم توی کس . آخه از این پوزیشن خیلی خوشم میومد . با توجه به کون با حالی که داشت . اون دلش می خواست به همین سبک اونو بکنم . انگاری براش عقده ای شده بود و حالا به بزرگترین آرزوی زندگیش رسیده بود . ول کنش نبودم .. -اووووووففففففف افشین افشین سوختم سوختم .. روی کسم و دو طرفش داره آب میشه .. بزن بزززززن ولم نکن .. فدای کیرت .. می خورمش .. امون نده .. شل نگیر سفتش کن سفت و سخت  یزن .. .. در همین لحظات بود که صداش رفت بالا و پی در پی جیغ می کشید .. طوری فریاد می زد که ساختمون به لرزه افتاده بود .. اون حتی منو هم جادو کرده بود . یادم میاد که چند بار بهش گفتم بس کنه این قدر جیغ نکشه همه متوجه میشن .. ولی گوشش بدهکار نبود .. منم که دیدم اون ار گاسم شده دیگه ول کن قضیه نبودم .. بازم ادامه دادم و با چند ضربه دیگه منی خودم ریختم توی کس عشقم .. ولی سر و صدا و همهمه اون چهار نفر و صدای زنا رو که جیغ می کشیدند و ظاهرا حس کرده بودند که ما اینجاییم رو می شنیدم .. . -وااااایییییییی افشین اونا فهمیدن ما اینجاییم چه بد شد .. -خانومی برای ما بد نشد برای اونا بد شد . -من بمیرم . اصلا نتونستم جلوی هوس و جیغ و داد زدنهای خودمو بگیرم . اگه بدونی چقدر حال داد . حالا میگی چیکار کنیم .. -میریم پیش اونا . -با همین هیکل لخت افشین ؟/؟ -چه اشکالی داره ! میگیم جنگ اول به از صلح آخر ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر