ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 105

دو تایی شون سنگ تموم گذاشته و جانانه بهم حال می دادند . این آرامشو داشتم که هر وقت احساس خطر کردم و دلم خواست به هر طریقی که شده می تونم خودمو نجات بدم و از مهلکه در ببرم . عشق می کردم با این کارام لذت می بردم . دلم می خواست تا اونجایی که جون دارم جیغ بکشم و حال کنم . دیگه دو تایی شون هر کاری که دوست داشتند باهام می کردند . من نمی دونیستم واقعا این لب و دهن کیه دست کیه که رو سینه ام رو کسمه و این کدومشونه که داره با کونم ور میره . منو از این رو به اون رو می کردند . با کونم ور می رفتند . به سوراخ کونم لیس می زدند . کوسمو می مکیدن . و دو تایی شون منو وسط گرفته به بدنشون چسبوند بودند . وسط دو تا کیر قرار گرفته بودم . چقدر حال می کردم با این صحنه . این قسمتش خیلی با حال و هیجان انگیز بود . دلم می خواست دو تا کیر یکی می شد و من می تونستم راحت رو یکی تمرکز کنم . فقط یه جای قضیه متوجه بودم که قمبل کرده و ارسی انگشتاشو کرده توی کس و افشین هم پنج تا انگشتشو گلوله کرده و نوکشونو می خواد به زور بفرسته توی کونم -پسر داری چیکار می کنی . مگه نمی دونی سوراخ کون چقدر حساسه .. -می دونم منم به سوراخ کون حساسم . وقتی یه کون آبدار و ناب می بینم نمی تونم جلو خودمو بگیرم . نادیا جون از پشت لباسات هم معلوم بود که چه کونی داری ! ظاهرا اشعه ای راداری چیزی داری . -کیرشو گرفت توی دستش و گفت  هرچی هست داخل اینه . داداش ارسی آماده ای ؟/؟ -اول باید اجازه شو از نادیا جون بگیریم . -اجازه ما دست شماست سروران عزیزم . خب مجبور بودیم از شیوه کلاسیک دو به یک استفاده کنیم . باید یه کاری می کردیم که حال کنیم . ما که نمی خواستیم فیلم بازی کنیم و اونو نشون عموم بدیم  دلم می خواست کونمو هم بمالونن . هوس داشتم باهاش ور برن . خودمو با شکم رو تخت ولو کردم . افشین  بد جوری خودشو شیفته کونم نشون می داد و این طور هم بود . ارسلان دستشو از زیر گذاشت روی کسم و من خودمو روش حرکت می دادم و افشین هم با دو  کف دو تا دستش دو سمت کونمو گرفته بود توی دستشو و  از لرزوندن و مالوندن اون مثل خود من لذت می برد . بازم انگشتاشو می کرد توی کونم . دیگه وقتش بود که دو تایی شون منو می کردند . هوس اینو داشتم که کیرشونو توی تنم حس کنم . آماده آماده شده بودم . . بدنم داغ داغ شده بود . پسرا اینو خوب فهمیده بودند . چون لب دریا کلی کس ریخته بود و اونا هم که جوون و باحال و دخترا هم که تشنه . معلوم بود دیگه همه که مثل نادیا ریاضت کش نبودند و نیستند که  تا دوسال بعد از متارکه  دست از پا خطا نکنه ولی در این چند ماهه به اندازه عمری سکس داشتم . دیگه به خودم سختی ندادم . هر چقدر هم که بیشتر سکس می کردم حس می کردم بازم گرسنه و تشنه ترم . ارسلان منو از رو زمین بلند کرد دستاشو دور کمرم حلقه زد  که منو رو هوا بکنه و همین کاروهم کرد . -اووووووخخخخخخخ پسسسسسسر بالاخره کیرت رضایت داد که دروازه کسمو فتح کنه ؟/؟ -آره نادیا جون حالا وقتشه که دروازه کونت مجوز افشینو صادر کنه . -وکالتشو میدم به تو ارسی جون . هر چی تو بگی -افشین آماده باش . تشنه به کون کونمو از وسط باز ترش کرد و طوری کرد توش که از درد یه فریادی کشیدم که فکر کنم صدامو خیلی ها شنیده باشن . ولی من دیگه خیالم نبود . کیر افشین و ارسلان توی کون و کس من جا خوش کرده و در حال گردش بودن -پسرا خوش می گذره ؟/؟ ..افشین : جای تو خالی نادیا جون . -دوستان به جای ما . اتفاقا یه پای مجلس که خودمم . -پسرا پسرا مگه دارین از چیزی فرار می کنین ؟/؟ آروم تر آروم تر نادیا فرار نکرده . چقدر شما حریص و گرسنه این . مثل غذا نخورده ها می مونین . -غذا که خوردیم ولی به این خوشمزگی نبود . -نوش جونتون . گوارای وجودتون . تا دلتون می خواد بخورین که شاید به این زودیها گیرتون نیاد . -آدرس بده میاییم تهرون . هر وقت هم که خواستی بیای این طرفا بگو بهمون واست ماشین بفرستیم تو رو بیاره ور دل خودمون تمام هزینه هاش با ما . هر کی تو رو یه بار بگاد ده سال جوون میشه .-اووووووههههههه ارسی جون این که به نفع خودمه . اون وقت کیر های تازه تازه منو سر حالم می کنه . . دو تایی زبونشون کار می کرد . دستشون کار می کرد و با کیرشون هم مشغول بودند . -فقط زیادی گشادم نکنین که اون وقت ممکنه دفعه بعد سلیقه تون نگیره که منو بکنین . همراه با حرکات کیر پسرا سرمو از طرف لاپا به  طرف محل گاییده شدنم گرفته دستمو به طرف دو تا کیر می گرفتم تا اونا رو در حال رفت و آمد در سوراخای مربوطه لمسشون کنم . کیر ارسلان که کوسمو تر کونده بود و کیر افشین هم  در حد جر دادن و پاره کردن کونم داشت فعالیت می کرد . ولی از هر دو تا شون لذت می بردم . .. نادیا نادیا از این لحظه ها استفاده کن . اصلا به این فکر نمی کردم که وقتی رسیدم به تهرون چه بهونه ای برای خونواده ام بیارم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر