ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 58

کمیل و منیره کارشون تموم شده بود . کمیل زود تر می خواست بره ولی این امید رو داشت که به زودی بر گرده . هر چند منیره می دونست که اگه بره به این زودیها  نمی تونه دوباره بیاد .هم در ستاد کار داشت و هم  می تونست مشتریای جدیدی رو تورکنه . چون دست و بال کبری از این نظر که بتونه جوانانو برای جلوگیری از اشاعه فساد بفرسته سراغش زیاد بود .. کمیل هم از این که زن عموش اون دور و براست تا حدودی سختش بود . بیشتر هم به این دلیل که در یه صحنه اونا رو دیده بود . وقتی داشت می رفت کبری اونو در حیاط دید . -کمیل جان کجا تشریف می برید ؟/؟ به این زودی ؟/؟ -وقت وسیعه زن عمو . سلام منو به عمو جان برسونید . -ببینم مگه قصد نداشتی چند ساعتی رو بمونی .. -برای بعد . -ببینم غسل کردی ؟/؟ برکت از بین می ره ها اگه تاخیر بیفته -زن عمو من خودم در مورد این مسائل حساس ترم . کمیل رفت و منیره که در حالت کیف بعد از سکس رو تخت ولو شده بود چشاشو بسته بود . کبری وارد شد و صحنه رو دید ولی از اونجایی که منیره زن بود و قبلا هم اونو دیده بود بی خیال شد . -کبری جان ایرادی نداره که من این جوری لخت هستم و تو داری منو دید می زنی ؟/؟ از نظر شرعی اشکالی نداره ؟/؟ -نه چه اشکالی داره . من قبلا هم تو رو در این شرایط دیدم -اون موقع چی ؟/؟ -نه نه .. تو یک زنی .. -قبول ولی یه نگاه به سوراخ کسم بنداز و سوراخ کونمو هم دید بزن .. ببین همبن جوری داره آب ازش چکه می کنه . این آب کیر برادر زاده شوهرته . ببینم شما که محرم نیستین . اون وقت این آب هم نا محرم میشه ؟/؟ اینجا به نظر تو چه حکمی رو میشه در نظر گرفت . -سوال جالبی کردی منیره جون . یادم باشه این بار که رفتیم جلسه مذهبی از اونی که این چیزا رو وارده و با احکام آشناست بپرسم .. منیره خنده اش گرفته بود . -کبری جون شوخی کردم یه وقتی سوتی ندی ها . آخه عزیز دلم اگه همچین چیزی بپرسی اونا میگن برای چی این سوالو کردی . واصلا چه نفعی برای تو داره . آخه یک زن مسلمون کجا میاد آب کیر یکی دیگه رو در حال ریزش از کس یکی دیگه ببینه . منیره شکمشو داشت و از خنده ریسه می رفت . کبری هم که پیش خودش فکر می کرد خیلی کس خل شده خنده اش گرفت . منیره به خوبی می دونست که اینا همش از ساده دلی کبراست .. -منیره جون یه کمکی ازت می خواستم . یعنی در واقع چند تا کمک . نمی دونم قبلا هم بهت گفتم یا نه . ملا شریف الان یه مدتیه که در جا زده . درسته که الان آخوند کم داریم ولی مجتهد زیاد داریم از اونجایی که مجتهدین ما به خاطر درسایی که میدن و بار تدریس بر دوش اوناست و کار بدنی نمی کنند و یک جا نشین هستند خداوند عمر با عزت و طولانی به ایشان داده و خلاصه خوشبختانه مرگ و میر بین اونا کمه . اکثرا بالای نود سال سن دارند و اگه یکی از اینا زیر 100 سالگی بمیره میگن یارو چه بد بخت فلک زده ای بوده که جوانمرگ شده .. برای همین من می ترسم بمیرم و درجه اجتهاد شوهرمو نبینم .. -میگی من چیکار کنم . براش کتاب بنویسم ؟/؟ چه کاری از دستم بر میاد .. -ده دوازده نفر از زعمای قوم و قوم در فیضیه باید امضا بزنند که ملا شریف می تونه مجتهد اعلا بشه -کبری جان اعلا نه.. اعلم .. الان خودش اعلا هست .. -منیره جون الان دوره و زمونه ای شده که همه جا باید پارتی دید . باید یه کاری کرد که رو نقطه ضعف اینا انگشت گذاشت . اونا اکثرا زن دوستند . نود سال به بالا هم بشن بازم دوست دارن که با یک زن خوشگل باشن . حتی اگه کاره ای نباشن .. منیره همه چی دستگیرش شد .. -کبری جان قبلا هم فکر کنم یه چیزایی می گفتی در این مورد -خب آره ولی حالا یه خورده جدی تر شده .. من جبران می کنم . نگران تن و بدنت نباش . فقط پیش اونا می تونی برقصی و چه جوری بگم روم نمیشه .. یه سری کارای معمولی انجام بدی . چون بیشتر اونا توانایی هم بستری با زنا رو ندارن .. -میگی مثلا براشون ساک بزنم -آره همینه که گفتی . -ببینم کبری جون اونا منو قبول می کنند ؟/؟ شنیدم یکی از اونا که نزدیک به هشتاد سال داره یه دختر چهار ده ساله  رو شکار کرده . البته باهاش ازدواج کرده . -خاک عالم بر سرش کبری جون . هم خودشو خراب کرده هم اون دختره رو . اون خودش صبر می کرد می رفت توی بهشت بیشتر از اینا نصیبش می شد . -خب منیره جون اینا با تقوایی که دارن در بهشت هم بی نصیب نمی مونن . منیره داشت با خودش فکر می کرد که کبری باز چه کار دیگه ای می خواد براش انجام بده .. -قبول می کنم ولی نباید مانع کارم بشه . کار به جای خود . نمی تونم همون ماه اول یا هفته اول هنوز هیچی نشده مرخصی بخوام . -نه سرکارتو برو .. کبری از خوشحالی در پوست نمی گنجید . با همون حالت رفت منیره رو بغل زد .. -کبری جون نکنه غسل بیفته گردنت -چرا -واسه این که من نجسم .. -وای دور از جون منیره جون . مگه تو میت هستی .. -یه کمی برو اون ور تر که لباست به آب کیر کمیل گیر نکنه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر