ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بهترین عیدی

اون روز به این بهونه که حالم خوب نیست نرفتم عید دیدنی . می خواستم تنها باشم خونه و اگه میشه یکی رو بیارم و باهاش حال کنم . دوست نداشتم شلوغش کنم  و این که به محسن هم بگم که بیاد . عیدی زیاد جمع کرده بودم . همون چند روز اول بیشتر از صد چوب گیرم اومده بود . می شد با اون دو سه تا جنده خوبو کرد ولی اگه یه خورده چک و چونه می زدم و می گفتم بچه محصلم  شاید جندهه دلش می سوخت و کمتر حساب می کرد . محسن می گفت  یه جنده رو کرده طرف ازش بیست تومن گرفت ولی قسم می خورد که از باباش چهل تومن گرفته . .. محسن داشت شاخ در می آورد که چطور این زن , باباشو پیش اون لو داده و افتاد به دست و دامنش که اونو پیش باباش لو نده . بابا و مامان و خواهرم رفتند و خونه رو سپردن دست من تا غروب وقت داشتم . وقتی شماره محسن رو دیدم که رو صفحه تلفن چشمک می زنه خوشحال شدم و وقتی که شنیدم یه دختر دانشجوی بچه یه شهر دیگه می خواد بیاد خونه مون و اونم باهاش نمباد بیشتر خوشحال شدم محسن کار داشت نمی تونست بیاد . -ببین بیژن اون یه تیکه ماهه از هر دو سوراخ می تونی ردیفش کنی . -ببینم خیلی که گشاد نیست -نمی دونم چی داری میگی این دفعه واست سفارش می کنم که هرکی می خواد بیاد پیشت اول بره کسشو بدوزه . وقتی همونی که وصفشو می کرد وارد خونه مون شد از بس به سر و صورتش مالیده بود خوب نمی شد فهمید که خوشگله یا نه .همون دم در لباساشو کند وگفت زود باش من کار دارم . الان چند جای دیگه هم قول دارم به خاطر گل روی آقا محسن بود که اومدم اینجا . همون اول سی تومن ازم گرفت و ده تومن عیدی هم بهش دادم . چهل تومن از پولم رفته بود . قمبل کرد و گفت عزیزم نمی خوای خودتو لخت کنی هر جور که دوست داری منو بکن . زود بکن توی کسم که من هلاکم . -ببینم این جوری که معلومه تو مث حموم عمومی یا بهتره بگم اتوبوس شرکت واحد می مونی چه جوری واسه کیر هلاکی ؟/؟ -خب دیگه این اولین کیریه که امروز نصیبم میشه -ببینم اگه آخریش بود این قدر عجله نمی کردی ؟/؟ -زود باش کارتو بکن پنج سالی ازم بزرگتر بود .من هفده سالم بود . البته خودش می گفت که 22 سالشه . کیرمو فرو کردم تو کسش  . دلم می خواست کونشو هم بکنم ولی اون می گفت که اگه بخوام کونشو بکنم بازم باید بهش پول بدم . لعنت بر تو محسن این چه جنده ای بود که برام فرستادی . خیلی ترو تازه و خوش پوست بود ولی حاضر بودم یکی درب و داغون برام بفرسته که کیرمو یه جایی فرو کنم و این قدر هم ادعاش نشه . تازه رفتم حس بگیرم و حال کنم که از بس کون گنده شو گردوند و کس و کیر رو با هم پیچوند که مث فشفشه آبم تو کسش خالی شد . -چون پسر خوبی بودی نگفتم کاندوم بذار . -ممنونم لطف داری .. شماره موبایلشم داد به من و گفت هر وقت دوست داشتی من در خدمتم . با خودم گفتم کی رو می خوای گیر بیاری از من کس خل تر . اونو تا خروجی آپارتمان و تا نزدیک آسانسور راهنمایی کردم . قبل از سوار شدن به آسانسور یه لب ازم گرفت و دستشو هم محکم زد به لاپام و کیر ساندویچ شده لای شورت و شلوارمو تو چنگش گرفت -آخخخخخخخ نکن دردم میاد .. گورشو گم کرد و رفت ولی یه لحظه چشمم افتاد به ناهید خانوم دوست مامان که با پسرش زندگی می کرد . فکرکنم همه چی رو دیده باشه . آبرومون رفت .. اون و مامان قبلا به هم تبریک عیدو گفته بودند . پسرش دانشجو بود و زیاد با هم بر نمی خوردیم شوهرشم مرده بود .. -سال نو شما مبارک -سال نو شما هم مبارک شازده پسر .. امیدوارم که سال دیگه همین موقع با عروست عید کنی .. -ببخشید ناهید خانوم امیدوارم عروسی ناصر خان بشه اون ازمن جلوتره .. -ولی می بینم شما ازش پیش افتادین .. زود خداحافظی کردم و رفتم تو ی خونه .. آبروم رفت . پولم رفت و ده دقیقه هم با این جنده حال نکردم . . ولی چند دقیقه بعد ناهید خانوم در زد گفت مامان خونه هست گفتم نه .. بااین حال اومد داخل و گفت من و ناصر می خواستیم بریم سفر مشهد . خواستم  یه  دید و باز دید نوروزی هم داشته باشم با مامانت که این چند روزه در گیر فامیلا بودیم و تازه وقت شد ظاهرا مامان خونه نیست . فقط این کلیدو بده به دست خودش و خواهشی که ازت دارم اینه که کلیدو حتما به مامان بدی و دخترای ناجور رو هم با خودت اونجا نبری .. آخ اون همه چیزو می دونست .. مثلا بهم بر خورد و کلید رو دادم بهش و گفتم ناهید خانوم حالا که بهم اعتماد نداری نمی خوام . -ما می خوایم بعد از ظهر بریم . الان ناصر رفته دو ساعتی رو بیرون کار داره بر گرده . حالا چرا بهت بر خورد  حقیقت تلخه .. ببینم پسر ! زن به مرد و مرد به زن نیاز داره تو که بالغ شدی و عقلت می رسه این دخترا بیمارن . الان من پنج ساله شوهرم مرده.. کی دیدی و شنیدی که دست یه مردی رو بگیرم بیارم خونه ؟/؟  نصف روز هم تنهام . اون لحظه تمام این خجالت ها از یادم رفته بود تازه به این فکر افتاده بودم که من و ناهید وضعیتی مشابه داریم . هر دومون نیاز به یک زوج داشتیم . فهمیدم که خجالتی بودن فایده ای نداره . آدم اگه حرفشو به موقع نزنه از حقش دفاع نکنه سرش کلاه میره . مث همین جنده که چهل هزار تومن ازم گرفت ولی به اندازه چهار تومن بهم حال نداد . -ناهید خانوم پس من و تو وضعمون شبیه همه .. تازه داشتم خوشگلیهاشومی دیدم . کلید آپارتمانو وقتی داشت می داد به دستم گفت اگه میشه و همین دور و برا هستی هر چند ساعت در میون یه سری به آپارتمانم بزنی بد نیست . حالا هر کدومتون زحمتشو می کشین ایرادی نداره . چه تیپی زده بود . چی می شد اگه به جای جنده اینو می کردم . کمی به حال خودم بودم . خوابیدم و وقتی هم که بیدار شدم وسطای بعد از ظهر و قبل از غروب بود . فکر کنم ناهید خانوم و پسرش باید دیگه تو مشهد می بودند . قرار بود با هواپیما برن . بهتره امروزه رو من به آپارتمانش سر بزنم فردا رو بذارم به عهده مامان .. وقتی کلید زدم رفتم داخل همون اول یه صدا های عجیبی شنیدم . ترسیدم . سریع رفتم آشپز خونه و یه ساطور گرفتم دستم . نمی دونستم می تونم ازش استفاده کنم یا نه . صدا از حموم میومد . دزد تو حموم دنبال چی می گشت ؟/؟ حتما فکر کرده بود که اونجا طلا جواهر قایم کردن . در  حموم باز بود . با ترس و لرز آروم آروم خودمو به حاشیه در رسوندم .. وااااااایییییییی چه کسی و چه کسی !اون کس ناهید جون بود که دستشو گذاشته بود روکسش و داخل وان در حال ور رفتن با خود بود.  پاهاشو به دوطرف آویزون کرده . نصف تنش داخل آب و نیمی از اون بیرون قرار داشت . کسش بود بیرون کونش بود داخل .. فوری خودمو کنار کشیدم -جااااااااان عجب چیزیه . بااین که کسشو خوب نتونستم ببینم ولی  درشت نشون می داد . -کیه اونجا کیه .. این یه تیکه رو پررو شده گفتم منم ببخشید فکر کردم دزد اومده . شما فرمودین که مراقب خونه باشم . فکر کردم رفتید مشهد .. -به خاطر شرایط جوی پرواز یه روز به تعویق افتاد و ناصر هم رفت خونه مامان بزرگش . ممنونم که به حرفم توجه کردی . حالا کجا داری میری . بیا داخل نگو که من جای مامانتم و دلت نمی خواد که فکرای بد در موردم داشته باشی .. راست می گفت قصد داشتم این حرفا رو بزنم . تا به خودم بجنبم و یه تصمیمی بگیرم دیدم جلوم وایساده .. -پسر تو که کیرتم بیرون کشیدی . چیه به یاد دوست مامانت جق می زدی ؟/؟ اگه این جوری بیشتر خوشت میاد من برم داخل آب و تو از همین کنار به جلق زدنت ادامه بده .. طوری وسوسه ام کرده بود  که اول کیرمو همون دم در حموم کردم تو دهنش و بعد در همون حالت شروع کردم به پایین کشیدن شورت و شلوارم .. -آخخخخخخخ بیژن پسر عزیزم تو که از من حریص تری .. چقدر خوب شد که تا فردا نمیریم . چه مزه ای می داد اون مث جنده نبود که هر دقیقه بگه زود باش .. کیرم لحظه به لحظه داخل دهنش سفت و سفت تر می شد . پیرهنمو خودش از تنم در آورد .. با اشاره دست بهم گفت که بریم توی وان . چه حالی می داد . اول من دراز کشیدم و بعد اون اومد روم . کونش رو وسط تنم قرار داشت و اونم از بالا کسشو رو کیرم قرار داده بود . حالتمون طوری بود که درازای کسش  یکسره رو آلتم قرار داشت . کف دستشو گذاشته بود رو کیرم و اونو به کسش چسبوند .. -آههههههه ناهید جون ناهید جونم .. آبم داره می ریزه .. خالی کن توی دستم خالیش کن .. بذار بیاد هنوز باهات کار دارم . من این بغل دستتم تو میری یه زن هرزه رو میاری خونه ات ؟/؟  طوری با اشتیاق و هوس کیرمو مالوند که ازبهترین جقی که تو عمرم زده بودم آب  بیشتری خالی کردم . کف دستش پر از آب کیر من شده بود که اونو به صورت و دهنش می مالید و آخر کار انگشتاشو یکی یکی می لیسید . خیلی سبک شده بودم ولی اون تازه سنگین شده بود . ول کنم نبود . لبه وان قمبل کرد و گفت حالا بذار تو کسم . کس گشادشو که دیدم اول هوس کون به سرم افتاد . کون تپلی داشت انگشتمو فرو کردم توی سوراخ کونش .. -آخخخخخخخخ بیژن بیژن تو نمی دونی که این قسمت خیلی حساسه ؟/؟ -ببینم مگه پدر ناصر خان اینجا رو آماده سازی نکرده .. -بیژن جون اون اصلا از کون کردن خوشش نمیومد . -ولی من عاشق گاییدن کونتم . خودم به روز رسانیش می کنم -اون وقت  باید هر روز بیای و منو بکنی . کف دستمو گذاشته بودم رو کسش و اونو بیش از پیش حشری می کردم . -بیژن کسم کسسسسسسم خیلی می خاره تو رو جون مامانت اول کسمو بکن بعد بذار تو کونم ولی دور کونشو صابون مالی کرده بدون توجه به حرفاش با یه فشار کیرمو کردم توی کونش -دیدی ناهید جون اصلا درد نداشت ؟/؟ ناهید کونشو به طرف کیرم حرکت می داد تا من بیشتر خوشم بیاد . کیر و کون در دو جهت مخالف حرکت می کردند . ازبس گفت کسمو بکن دیگه خسته ام کرده بود مجبور شدم کیرمو از تو کونش بیرون بکشم و فرو کنم توی کسش . -چه داغه ناهید جون . اون جور که از بیرون نشون می داد گشاده از داخل این حالتو نداشت . خیلی بهم می چسبید . تازه هرچی بود از کس جنده جوون خیلی بهتر بود . ظاهرا کیلومتر شمار ناهید خانوم و اون جندهه یک اندازه نشون می داد . این حالا سنش بالا بود و اون جنده در این سن کم فعالیتش زیاد بود . -بکن بکن پسر خوب بکن تا دیگه هوس زنای بد به سرت نیفته . . هوسم وقتی زیاد تر می شد و به اوج می رسید که حس می کردم واسه ناهید خانوم دیگه لازم نیست که پولی بپردازم . اون میذاره هر جور که دوست دارم باهاش حال کنم و دیگه زود باش زودباش هم نمیگه . -ناهید جون عجله که نداریم  زودباش زودباش هم که نمیگی . -نه چه عجله ای داشته باشیم .. پسرم امشب خونه نمیاد .. جااااااااان از این بهتر نمی شد ولی پدرم که خونه میومد . در همین لحظه موبایلم زنگ  خورد -بیژن ! کجایی خونه رو به امون خدا ول کردی .. -من خونه ام مامان پریز رو کشیدم . اعصابشو ندارم . شماره موبایلو راحت تر می بینم . -ببین ما امشبو می خوایم بریم جایی و بر نمی گردیم . دسته جمعی تصمیم گرفتیم بریم اطراف خونه خاله بتول . فقط حواست به خونه باشه .. -مامان نوکرتم تکون نمی خورم . -ناهید خانوم امشبه رو مهمون شمام . -بالای سرما جا داری . یا بهتره بگم سر شما بالای ما جا داره . موتورم گرم افتاده بود . کون و کس ناهید جونو بسته بودم به رگبار . کمرشو گرفته بلندش کردم و اونو بردم زیر دوش . ماساژش داده و هیچ نقطه از بدنش نمونده بود که نمالونده باشمش . یه کس خوری حسابی به راه انداختم و وقتی که بی حالش کرده دوباره گذاشتم توی کونش . جلوئ دهنشو داشتم که هی کون کون نگه .. بالاخره یه دوست دختر یا بهتره بگم دوست زنی به گیرم افتاده بود که می تونستم هر وقت که نیاز داشتم برم سراغش . . بایه مدل 69 کیرمو گرفت تو دهنش . از درون  منو بی حس کرده بود .. -بیژن بیژن  کسسسسم کسسسسسم آب می خواد آب می خواد -ناهید جون اصلا بهت نمباد این قدر تشنه باشی . -یه زن که دیگه نباید دادبکشه که من چی می خوام و نیازم به چیه و چقدر تشنه مه -باشه هرچی تو بگی ..-ولی الان آب نمی خواد باید یه خیلی منو بکنی . فکر نکن من مثل اون خانوم بده ها هستم که الکی اوف و ایف می کنند . من به این زودی ها سر حال نمیام . اول باید راضیم کنی بعد آب بدی . با خودم گفتم که یه جوری بکنمت که دیکه تعیین تکلیف نکنی ولی کیر گیر خوبی داشت . هرچی می کردمش می گفت بیشتر بیشتر . . دو تا پاهاشو انداخته بود به پهلوهام . منم دستمو به دیوار انتهای تخت تکیه داده و تا جون داشت اونو می گاییدم .. -وووووویییییی بیژن بیژن  جون .. اوخ کسسسسسم کسسسسسسم .. پاهاش از دو طرف پهلوهام شل شد و افتاد روی تشک و کیر منم دیگه خیلی پر آب شده بود . منتظر فرمان ملکه نشدم و شاهانه با چند ضربه دیگه کارو یکسره کردم . خیلی کیف می داد توی کس اونم بی کاندوم آب ریختن . همونجا بغلش زدم و خوابیدم .. از اون طرف ناصر پسر ناهید زنگ زد که مامان هوا بازم خرابه و پرواز یه روز دیگه به تعویق افتاد . اگه ایرادی نداره می خوام با دوستام باشم و فردا بر می گردم .. زن همسایه هم گفت ایرادی نداره . ناهید جون خیلی خوشحال شده بود ولی پدر و مادرم تو راه بر گشت بودند .. زود رفتم خونه .. وقتی که بر گشتن بهشون گفتم که می خوام با دوستام یه دوری بزنم و چند جا رو دوستان دور هم بریم عید دیدنی -پسر ما عید دیدنی دوستانه کم داریم ها -چیه بابا مگه عید دیدنی دشمنانه میشه ؟/؟ خلاصه دوباره رفتم به آغوش ناهید جون .. عروس خانوم نوبری رو هر چی می گاییدمش سیر نمی شدم . اونم که یک کیر جوون و تازه افتاده بود گیرش و ول کنم نبود . غروب  به وقت خداحافظی طوری با هم خداحافظی می کردیم که انگار می خواهیم سالها دور از هم بمونیم . اون که واسه رفتن به مشهد شوق و ذوق داشت سه روزه بر گشت .. عجب عید باحالی بود . ازاون پس طوری خودشو ردیف می کرد که حس می کردم حداقل ده سال جوون تر شده .. روز به روز پوستش تازه تر و آبدار تر می شد . آب کیرم بهش می ساخت . هر دوی ما از این وضع راضی هستیم و نهایت لذتو می بریم . بی خود نیست که میگن باید حق همسایگی رو به جا آورد ... پایان .. نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

نويد گفت...

سلام ايراني

خيلي قشنگ بود . :)

ایرانی گفت...

ممنونم نوید جان ! شاد و خرم خندان بوده سال خوشی داشته باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر