ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یکدانه ای برای همه 10

حالا دختر عزیزم اگه گفتی نوبت چیه . اونی که بابا جون دوست داره .. -نه بابا نه .. کسمو به زحمت  کردی  کون دیگه نه . بخواب دختر گلم . رفت از جیب شلوارش یه کرم نرم کننده در آورد -بابا شیطون تو از کجا می دونستی ممکنه ما به اینجا برسیم .. -حساب حسابه کاکا برادر -بابا اشتباه گفتی باید می گفتی کار از محکم کاری عیبی نمی کنه . فقط حواست باشه که این خیلی محکمه . کار دنیا بر عکسه این دوره و زمونه دخترا اکثرا اولش کون میدن بعدا وقت از دواج  راه کسشون باز میشه . حالا ما رو بگو که سر و ته شدیم . -عزیزم این نجابت و پاکی تو رو می رسونه . تو واسه اهل فامیل و همه یکی یدونه ای و واسه خود ما . یکی یدونه برای همه ای ولی از یه نظر دیگه واسه من یکی یه دونه ای .. -چیه بابا از سوراخ ریز کونم خوشت اومد .. بمال اون کرم رو .. این بار دمر کردم و گردنم درد می گرفت که می خواستم به آسمون نگاه کنم ولی هنوز از تماشای زیبایی های طبیعت لذت می بردم . -بابا یه چیزی بده من گازش بگیرم . فکر کنم این کاری که داری می کنی از درد زایمان هم واسم بد تر باشه . -بابا یه خورده تعریف کن ببینم چی می بینی . تا  درد کون دادن یادم بره . کونم چطوره . چاقه لاغره ؟/؟ -میزانه عزیزم . ولی چقدر تازه و تمیزه .. اصلا بهم وقت ندادی یه زبونش بزنم . بابا حالا بزن قبل از این که کرم مالیش کنی . بابا کونمو لیس می زد هوس کوسم می رفت بالا . -جان جان جان .. کون از این بهتر نمیشه .. کیر تیزشو  به سوراخ کون کرم مالی شده من چسبوند نفسو تو سینه ام حبس کردم . نمی دونستم به چی فکر کنم . پدر یه دستشو گذاشته بود روی کسم .. هوسم زیاد شده بود .. یه دستشو هم گذاشت جلوی دهنم و کیرشو فشار داد . دست و پا می زدم ولی اونقدر بهم فشار آورد تا یه خورده رفت . دو سه دقیقه بعد که حس کرد آروم شدم ولم کرد . اشک از چشام در اومده بود . -بابا این جوری دوستم داری ؟/؟ اگه می مردم چی . -تا حالا کسی از کون دادن نمرده که تو دومیش باشی . بابا تا همین جا خوبه -سحر این که 5 سانت نمیشه .. پدر فقط خودشو حرکت می داد و به کیر زیاد کاری نداشت . درد داشت منو دیوونه می کرد ولی از این که کیر داغ بابا رو در  کون گرم خودم داشتم لذت می بردم . با قاچای کونم بازی می کرد و این بار خیلی زود آبشو آورد .. -بابا بازم که حال کردی . -اوووووووفففففف نگو نگو .. همین جور داره هوسم می ریزه . داره میاد .. -بابا یه خورده واسه اون خائن هم نگه داشته باش .. با این که گردنم درد می گرفت  یه نگاهی به آسمون بالا سرم انداختم . بازم این کبوترا اومدن ببینن چه خبره . حتما دوست داشتن مث ما سکس کنند . یه دستی واسشون تکون داده گفتم خبری نیست حالا برین خونه هاتون .. در هر حال اون روز چند ساعتی رو من و بابا مشغول بودیم و جدا گانه رفتیم خونه .. . قرار شد که اون روز بابا به مامان چیزی نگه فردا که من رفتم دانشگاه حرفاشو بزنه . دو سه روز در هفته بر نامه من با بر نامه داداشام هماهنگی نداشت . مثلا شنبه ها من کلاس داشتم اونا نداشتند .. رفتم دانشگاه یکی از استادام نبود و باید تا دو بعد از ظهر صبر می کردم و به خاطر یک درس که می تونستم بعدا جبران کنم کلی علاف می شدم . اجازه گرفتم اومدم خونه .. چشمتون روز بد نبینه . منتظر نبودند که من بیام . مامان کنار استخر رو کیر سینا سوار بود . سانا کرده بود توی کونش و پدر هم کیرشو فرو کرده بود توی دهن مامان . -بابا مامان داداشای گلم چشمم روشن . چشمم روشن . خانواده صمیمی . خوب دارین حال می کنین . همه تو هم شدین . دیگه آدم توی این دوره زمونه به هیشکی نمی تونه اعتماد کنه . بابا زهی به غیرتت . من دست به دامان کی شده بودم . پدر کیرشو از دهن مادر بیرون کشید داداشام یه لحظه کیر هاشونو توی بدن مادر نگه داشته حرکتی نمی کردند ولی همین که دیدند بابا اومد طرف من گاییدن مامانو شروع کردند . پدر به زور منو بغلم زد -بابا برو دیگه دوستت ندارم . تو فریبم دادی . تو از همون اول جریانو می دونستی تو گولم زدی -دیگه دوستم نداری ؟/؟ من چی رو گولت زدم . مگه دلت نمی خواست که یه زن باشی .. -بابا من می خواستم تو فقط مال من باشی .. -من الان هم مال توام . مامانی زن منه . -داداشای نامرد چی .. -عزیز دلم من دوستت دارم همه دوستت دارن . کسی نخواسته تو رو فریب بده از بس تو راجع یه یه موضوع حساسیت نشون دادی ما همه هراس داشتیم خیلی وقته که ما با هم بر نامه  گروهی داریم .الان که تو بیای ضربدری هم میشه .  فقط خودمونیم . همین داخل خودمون . غریبه ها رو هم راه نمیدیم . عزیزم تو از گوشت و خون منی -بابای دروغ گو .. مامان شارلاتان هیشکدومتونو دوست ندارم . داداشای خود خواه .. از همه تون بدم میاد بابا در حیاطو سه قفله کرد . نمی تونستم در برم رفتم گوشه استخر و شروع کردم به گریه کردن و همه رو فحش دادن .. در همین لحظه دیدم دو نفر اومدن دورم . سینا و سانا بودند . -ولم کنین بهم دست نزنین . جیغ می کشم هرزه ها .. سینا : تو همیشه میگی که لوست بار نیاوردند ولی لوس و از خود راضی هستی . خود خواهی .. سانا : آره داداش راست میگه تو رفتی زیر کیر بابا اون وقت انتظار داری ما روی کون و کس مامان نریم ؟/؟ -اول شما رفتین من شما رو دیدم این جوری شدم . -کی با مامان لز داشت ؟/؟ -شما خودتون از مدتها قبل با مامان سکس داشتین -ولی تو که نمی دونستی -برین گمشین -سحر خیلی لوسی .. دوباره رو زمین دراز کشیدم و حس می کردم بد بخت ترین آدم روی زمینم که همه می خوان فریبش بدن . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر