ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فاصله , فقط یک طبقه

من و رکسانا و درسا و مازیار در یک خونه زندگی می کردیم . من و رکسانا زن و شوهر بودیم و مازیار و درسا هم همین نسبتو با هم داشتند . مازیار داداش رکسانا بود . من که کارمند بانک بودم . رکسانا و مازیاراین خواهر وبرادر هم از صبح تا غروب یه بوتیکو اداره می کردند و درسا هم که از نیمه شب تا لنگ ظهر می گرفت می خوابید و بعد از ظهر ها رو هم خانوما رو میکاپ می کرد و شغلش آرایشگری بود . خانوما یعنی رکسانا ودرساهم سن  و هم کلاس و دوستای قدیم بودند . من و مازیار هم تقریبا هم سن بودیم . پدر زن سر مایه دار ما یه خونه بزرگ و دربست در اختیارمون گذاشته بود که دو طبقه بود و دو در جدا گونه هم داشت . که البته طبقه دوم  به وسیله یه راه پله به طبقه اول مر تبط می شد . من و رکسانا طبقه بالا زندگی می کردیم . درسا خوشگله و شوهرش طبقه پایین . . درسا خیلی خوشگل بود . با این که  رکسانا هم در حد و اندازه های اون بود ولی ما مردا اخلاقمون اینه دیگه مرغ همسایه رو غاز می بینیم . خیلی دلم می خواست یه راهی به دل این درسا پیدا کنم . مخصوصا وقتی که می دیدم با دامن های کوتاه پیشم خود نمایی می کنه و تاپ های خیلی چسبون می پوشه و با اون فن آرایشگری خودشو عین عروسک در میاره .. درسا رو رکسانا  واسه داداشش درست کرده بود . یه بار که من و رکسانا توی رختخواب بودیم و این کیرمون قصد بلند شدن نداشت رکسانا روخیلی ناراحت دیدم -چیه عزیزم -این درسا دیوونه ام کرده فکر کنم آخرش کار دستمون بده . از بس زنای متفرقه میاره اینجا روش باز شده . وقت بیکاری همش با لپ تابش ور میره و با دو سه تا پسر چت می کنه . -خودش بهت گفت -آره تازه منو هم تشویق می کنه . فکر می کنه عادیه . دیگه حساب اینو نمی کنه که من خواهر شوهرشم و اینجا هوای داداشمو دارم . بیچاره داداش -خودش چی میگه انگیزه اش چیه -میگه سرگرمیه و من که اونا رو نمی شناسم .. وسوسه شدم که یه جوری از این طریق قاپ این درسا رو بزنم یا بدزدم . یه ایمیل دیگه ای واسه خودم ساختم و یه بعد از ظهری که من خونه بودم و این درسا هم دراتاق آرایش بود اومدم پایین در قسمت پذیرایی یه سرو گوشی آب بدم . از اون کارایی که هیچوقت نمی کردم .. جووووون لپ تابش دم دست بود . با ترس و لرز وارد شدم و به هر کلکی بود تونستم ایملشو پیدا کنم . می دونم چیکار کنم .. دو هفته کشید تا با حقه بازی و این که گفتم از یکی از چت بازها ایمیل تو رو گرفتم باهاش جیک شدم .. یعنی براش ایمیل فرستاده بودم .  خیلی هم اهل حال بود . از اون نا قلا ها بود . دوست داشت همه رو با هم داشته باشه چیزی بهم نمی گفت ولی من می فهمیدم . ازم پرسید اسمت چیه .. منم اسم اصلی خودمو گفتم ..-بابک .. اون به جای درسا خودشو دلسا معرفی کرد .. معلوم نبود واسه چی . من که صبح بودم سر کار و اونم که بعد از ظهر می رفت سر کار . بهترین موقع هم برای چت من و اون نیمه شب ها بود . اون بهونه مدل مو و لباس و آرایشو  از این چیزا رو می کرد و بعد از حال دادن به شوهر بی حال خودش می نشست رو لپ تاب و منم که از این ور یه زن خسته و کوفته داشتم یه حالی باهاش می کردم و از دوازده تا سه می نشستیم رو چت . اگه بعد از ظهر رو نمی خوابیدم دیگه نمی تونستم بیدار باشم . منم به یه بهانه ای یه سری کارای بانکی رو علم کردم و پرونده معاملاتی چند تا مشتری رو می ذاشتم کنارم و رکسانا بیچاره که نمی دونست چی به چیه و کار بانک چه ربطی به کامپیوتر خونه داره .. اگرم می گفت می گفتم مجوز دارم . کار من و اون یواش یواش رسیده بود به سکس چت.... خوبی کار در این بود که هم اون گفت که شوهر داره و هم من گفتم که زن دارم . یکی از این شبها گفتگوی سکسی ما به اوج خودش رسیده بود . یه شب مهتابی و پر ستاره بود و هر دو تا مون از پنجره به بیرون نگاه می کردیم . اون یه طبقه پایین تر از من قرار داشت ..اووووووففففففف چی می شد یه زلزله ای می افتاد و من رو سرش خراب می شدم . من یکی که کاملا لخت افتاده بودم تو رختخواب و اونم طبق گفته خودش همین وضعیتو داشت -دلسا جون در چه وضعیتی هستی .. -لخت لخت . شوهرم کنارم خوابیده و منم کونمو دادم هوا و کسمو دارم می مالونم رو تشک .. -ببینم منم لختم . دلت می خواست پیشت بودم و کیرمو فرو می کردم تو کست . -چرا فرو نمی کنی تو کس زنت -اون گرفته خوابیده بی حاله هوس تو رو دارم .. تو نمی خوای ؟/؟ اگه بدونی چقدر کلفته . می دونم خیلی حال می کنی . -من خیلی دیر ارضا میشم . -منم یه زنو تا اونجایی که بخواد می کنمش . و تازه دیر سیر میشم .. -اوووووففففففف نگو تو همونی هستی که من می خوام -جدی میگی ؟/؟ -جون تو -ببینم کون هم میدی -خیلی درد داره . هنوز به شوهرم ندادم . کسشم به زور میدم -ولی با کیر من می تونی حال کنی . اگه یه بار مزه شو بگیری همیشه مشتریش میشی .. -می دونی حالا دارم چیکار می کنم -چیکار می کنی دلسا .. دارم لبه های کوسمو به دو طرف بازشون می کنم . دستمو می مالم روش .. -می دونی من دارم چیکار می کنم ؟/؟ -نه بگو . -دارم دستمو می کشم رو کیرکلفتم تیز تیزش می کنم تا اونو بفرستم تو سوراخت . میام همونجا کنار شوهرت تو رو می کنم . دستمو می ذارم جلو دهنت تا از هوس جیغ نکشی .. -مردشی بیا .. -آدرس بده تا بیام . -اوووووففففف کاش می شد -اگه بخوای میشه . کاری می کنم که خودت بیای و به من بگی که کونتو جرش بدم -بگو جون تو -کیرم به کون تو -اووووووهههههه تو چقدر بی ادبی .. -کیرم به کس تو خوب شد ؟/؟ -یه جوری میگی که انگاری راستی راستی می خوای منو بکنی -من بالاخره یه روزی می کنمت . -به همین خیال باش -نشده کسی رو که من بهش نظر بندازم و اون زیر کیر من دراز کش نشه یه صنار بده آش. به همین خیال باش .. -حالا چند ساعت کستو بکنم راضی میشی -کار هر مردی نیست که منو بتونه خوب بکنه . فکر نکنم از تو هم بر بیاد -به امتحانش می ارزه . طوری فرو کنم توی کست که از دهنت در آد .. آخ که چه حالی می داد زیر نور مهتاب و یه گوشه خلوتی از حیاط اونو می گاییدم . از این بهتر نمی شد . خواهر و برادر عین نعش خوابیده بودند . من باید روی مخ این درسا کار می کردم که راهی برای فرار واسش نذارم . شاید اون هنوز در دنیای خیالی چت سیر می کرد و با این فانتزیهای سکسی می خواست به سکسش شور و حال بیشتری بده . یه روز ازش خواستم که ساعت ده صبح با هم چت کنیم .. یه نقشه ای واسش داشتم .. -دست از سرم ور دار . من خوابم اون موقع .. -ببین این همه کستو می کنم و آبتو میارم یکی تو هم بهمون حال بده دیگه شبو زود تر بخواب صبح باهم حال کنیم . از بس خواهش کردم و التماس و چند تا حرف عاشقونه کس شر هم تحویلش دادم و ناز و قهر کردم تا قبول کرد . صبح مرخصی گرفته بودم ولی به رکسانا چیزی نگفتم . یه خورده خیابون دور زدم و وقتی مطمئن شدم اون و مازیار رفتن مغازه از در  خودمون اومدم خونه . خیلی آروم که درسا نفهمه .. دیوونه حالا خودتو دلسا معرفی می کنی ؟/؟ یه کیری بهت بزنم که هر شب جلوی شوهرتم بهم کس بدی . سکس چت رو شروع کردیم .. می دونستم که اون به فال قهوه و انرژی در مانی و از این جور چیزا تا حدودی معتقده هرچند می گفت  خیلی از رمال ها کارشون شیادیه ولی یه اعتقاداتی به ماوراءالطبیعه و وجود جن و پری و این چیزا داشت . می خواستم حالشو بگیرم فقط باید کاری می کردم که نترسه .. -دلسا جون کست در چه وضعیه -اووووووفففففف بابک الان لاپام بازه . کسسسسسسم نازه .. ببینم کیرت درازه ؟/؟ یه کس تازه خیلی هم نازه .. تنمو با این نوشته هاش سست کرده بود -دلسا جونم  شماره تلفنتو میدی باهات حرف بزنم ؟/؟ -نههههههههه -آدرستو میدی بیام پیشت ؟/؟ -نهههههههه من شوهر دارم -تو که پیش شوهرت بهم کس می دادی . حالا که نیست نمیدی ؟/؟ -اجازه شو ندارم . اون که نیست من اجازه بگیرم . باید باشه تا پیش خودش بهت کس بدم . با این حرفاش بیشتر دلمو می برد . -الان در چه حالتی هستی ؟/؟ -دمرو روی تختم . لخت لخت . کسسسسم و سوراخ کونم  هر دو تا شون دارن هوا می خورن . -دلسا اگه من یه ورد بخونم تا چند دقیقه دیگه پیشت باشم بهم میدی ؟/؟ -چه حرفا ! این خالی بندی رو دیگه نداشتیم . کم نمونده بود که جلق بزنم . داشتم آتیش می گرفتم . -دلسا من می تونم مث مجتهد هایی که دلشون صافه جسم و روحشون دریک لحظه از یه شهر میره شهر دیگه  کاری کنم که با یک اراده خودمو بهت برسونم .-تو از کجا می دونی جام کجاست تا بیای -دلم صاف و روشنه . کافیه که نیت کنم . اگه بیام حاضری ؟/؟ چند شکلک خنده و تمسخرچتی  برام فرستاد و گفت هم کس میدم بهت هم کون میدم . -زنه و قولش -تو فقط بیا اگه بهت ندادم . -فقط یه شرط داره این که باید به پشت سرت نگاه نکنی . رو تخت دمر و دراز کش باش به دیوار روبروت نگاه کن . اگه حس کردی یه دستی لمست کرد نترس . اون منم . -می دونم داری چرت میگی ولی فقط دو دقیقه وقت داری .. باشه همین الان دعا ها رو می خونم . شاید سه دقیقه بکشه . -من بهت چهار دقیقه وقت میدم اون وقت رومو می گیرم طرف در .. -باشه .. پاورچین پاورچین اومدم پایین و یک راست رفتم طرف اتاق خواب .. اوووووففففففف چی می دیدم . چه بدنی . چه هیکلی . چقدر ناز . چقدر تازه . سفید .. کس غنچه ای . کونی  بر جسته با گودی کمر وسوسه انگیز و سوراخ کونی که اصلا مشخص نبود . یک دقیقه از وقتم اونجا تلف شد .. آروم آروم رفتم طرفش .. تا پوست تنشو لمس کردم دستمو گذاشتم جلو دهنش و گفتم نترس منم بابک شوهر رکسانا .. -قلبش به شدت می تپید . دستمو از رو دهنش بر داشتم -کثافت آشغال پاشو گورتو گم کن . اصلا تو برای چی اینجا هستی . کی به تو گفت بیای اینجا . . حیوون تو مگه زن نداری -تو مگه شوهر نداری . ببینم مگه خودت قول ندادی اگه من بیام پیشت بهم میدی ؟/؟ -چی داری میگی من نمی فهمم از چی حرف می زنی .. -ببین دلسا خانوم اگه اجازه هست از این به بعد درسا صدات کنم . به اسم اصلی .. -توووووووو... توووووووو . پس تو بودی .. این شکافتن مکان و زمان و این حرفا رو تو می زدی ؟/؟ تو منو فریب دادی .. خودمو انداخته بودم روش . با لبام اون تن لطیفشو می لیسیدم .. -نهههههههه خواهش می کنم . بابک من ندید می گیرم . ما داریم به رکسانا و مازیار خیانت می کنیم -ببینم اگه همون آدم خیالی یا هرکی میومد و اینجا خودشو مینداخت رو تو تسلیمش می شدی . دهنمو گذاشتم پشت پاش و کف دستمو گذاشتم لای پاش .. -اووووههه ببین چقدر خیس کرده . همه اینا قبل از این که من بیامه . تو که با چت این قدر خیس می کنی وقتی که از نزدیک ببینی چقدر حال می کنی . ببین ول کن این بازیها رو . کیرمو گذاشتم رو چاک کونش و گفتم حالا این دو تا باید با هم چت کنن . آروم آروم ماساژش می دادم -نهههههه نهههههه بابک نههههههه -آررررررره آررررررره من و تو هر دو تا مون می خواهیم . ببین الان خواهر و برادر توی بوتیک دارن زحمت می کشن تا من و تو حالشو ببریم . نمی دونی چه کیفی داره . امروز به خاطر تو اداره نرفتم . ساکت شده بود و آروم آروم ناله می کرد .. -شیطون کارتو کردی . -تو هم خیلی تحریکم کردی . درسا از همون اولش دلم می خواست باهات حال کنم . -خیلی نامرد و چش چرونی .. دستاشو دادم بالا رو به جلو .. از پهلو میک زدن سینه هاشو شروع کرده رفتم طرف زیر بغلش .. -آخخخخخخخ کسسسسسم کسسسسسسم می خاره -چه زود به خارش افتاد فعلا می خوام قسمتای دیگه تنتو بخارونم به اونجاشم می رسم . -هر کاری دوست داری بکن . بکن . بوسه بر زیر بغلش اونو بی اندازه حشری کرده بود . -کسسسمو بعدا بخورش کسمو بعدا بخورش . دستشو از زیر رسوند به کیرم لاپاشو باز کرد و کیرمو به کسش چسبوند .. علامت داد که اونو بکنم .. -جووووون چه کس تنگ و چسبونی داری .. اووووووففففففف درسا درسا .. تا ته کیرمو پشت کمرمو می سوزونه .. -بی اراده بی اراده ! این قبول نیست .. -داره می ریزه من چیکار کنم . کاش قبل از اومدن جق می زدم .. -فکر کن اینم جق زدنه باید منو بکنی تا ارضا شم . مازیار زیاد عرضه این کارا رو نداره . -خودم ردیفت می کنم . از همون پشت در حالت سگی کسشو می کردم و با کف دستام پشت رون پاشو طوری ماساژ و مالش می دادم که اونو بیش از پیش حشری کردم بودم . آب کیرم از بغلا شروع کرد به ریختن رو پاهاش . من همچنان در حال گاییدنش یودم . -نههههههه نهههههه خوشم میاد ..  رهام نکن . بچسب محکم بزن .. راضیم کن . ارضام کن .. انگشتامو گذاشتم تو دهنش تا با گاز گرفتن هوسشو کنترل کنه . ای کاش این کارو نمی کردم . انگار یه گرگ داشت دستمو گاز می گرفت . -بابک بابک جون چند تا دیگه چند تا فقط چند تا .. دارم آروم میشم جوووووون .. چه حالی میده .. چه کیفی داره .. خوب تونستی گولم بزنی . نفس نفس می زد . می دونستم که دلش می خواد بعد از ار گاسم کمی آروم بگیره ولی رحم نکردم . انگشتامو فرو کردم توی کسش و با خیسی کس و منی بر گشتی خودم سوراخ کون درسا جونو آماده اش کردم . اگه دیگه فرصتی پیدا نمی شد و این کونو نمی کردم  حاصلش فقط یه عمر حسرت و پشیمونی بود . چه کیفی داره زن برادر زنو گاییدن . خیلی به آدم مزه میده . -نههههههه جیغ می کشم دردم میاد . من به مازیار کون ندادم . -من فرق می کنم . معمولا خانوما معشوقه شونو بیشتر از شوهرشون دوست دارن و بهش احترام میذارن . اینو گفتم و دیگه با فشار فقط گذاشتم که کیرم بره بد جوری فشار می آوردم . فقط به این فکر می کردم که کیرم حرکت کنه -بد جنس خود خواه ظالم .. -بازم باهات چت می کنم .. بازم تو رو می کنم .. هر چقدر که بخوای .. پشت گردن و شونه هاشو می بوسیدم به کوسش دست می زدم .. حس کردم  یواش یواش داره از (با) کون دادن حال می کنه .. طوری که خودشو به عقب حرکت می داد تا کیرم توی کونش بیشتر حال کنه . فدای اون سوراخ ریز کونش بشم من . می دونم خیلی درد می کشید . عاشق این کونها و این سوراخام . -درسا بازم که داره میاد .. جوووووون داره می ریزه .. داره میاد .. -بابک تموم که شد در جا بکشش بیرون بذار توی دهنم .. همین کارو هم کردم حس می کردم آخر لذتم کیر رو بیرون کشیدم . ولی اون طوری ساک می زد و با دو تا دستاش کیرمو مستقیم به طرف دهنش می فرستاد که داشتم از حال می رفتم . با میک زدن و زبون زدناش حس کردم دارم بازم کسشو می کنم .. تا چند دقیقه ای چشامو بسته بودم . فقط یه وقتی دو تایی مون چش باز کردیم که دیدیم نزدیک ظهره . شانس آوردیم که همسرامون ناهار رو خونه نمیومدن . چون راه دور بود . به یکی یکی مشتریای بعد از ظهرش زنگ زد و گفت کار داره نمی تونه امروز بهشون سرویس بده .. جالب اینجا بود که به همه می گفت یه مشتری دربست و اختصاصی داره .. یکی از اونا پرسید ببینم عروس خانومه ؟؟ پشت تلفن خندید و گفت نمی دونم شاید آقا دوماد باشه .... پایان ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر