ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بیست سال بعد 24

دو تا پا و دو تا شونه شهنازو داشتند و اونو به یه طرفی حملپش می کردند . هر چند لحظه در میون کنار یکی از اتاقها ایستاده و یه نگاهی به اون داخل مینداختند تا ببینن چه خبره و یه جای وسیع تری رو گیر بیارن . من مثل یه آدمی که دنبال جنازه راه بیفته به دنبال اون چهار تا مرد و زنم راه افتاده بودم . -شهناز جون هول نکن من اینجام من تنهات نمیذارم نترس . .. یه نگاهی به کیر های اون چهار نفر مینداختم و تصور این که این کیر ها تا دقایقی دیگه قرار بود بره توی کس زنم مو بر تنم سیخ می کرد . وسط بدن شهناز آزاد بود . کف دستمو گذاشتم رو کسش و به نوعی رفتم وسط تابوتو چسبیدم . -هی شروین جون مگه بخشنامه رو نمی دونی ؟/؟ چهار تا به یکی حد اکثرشه . فکر زن بیچاره ات هم باش . شهناز : شروین جون این آقایون حق دارن . بیچاره ها خیلی انتظارمو کشیدن . اگه پسر خوبی باشی و جنبه داشته باشی شب که رفتیم خونه بهت می رسم .. ولی حالا با اجازه این آقایون گل اگه یه خورده می خوای با کسم ور بری اعتراضی ندارم . دوباره می تونم برای سکس های بعدی آماده شم . چون سامان و سهیل طوری بهم حال دادند که فکر نمی کردم به این زودیها حشری شم . فکر می کنم تا صبح بشه با همه مردا حال کرد .. -ببینم شهناز مگه می خوای به اونا امتیاز بدی ؟/؟ -نه ولی اگه مردا بخوان من که نمی تونم نه بگم . چقدر هوس کس شهنازو کرده بودم . تا وقتی که فقط مال خودم بود این قدر واسش حرص نمی زدم . حالا که می دیدم مردای دیگه چه راحت دارن باهاش حال می کنند و بد تر از همه این که خودشم چقدر حال می کنه به هوس می افتادم که اونو فقط مال خودم بکنمش . هر چند منم زنای دیگه رو می کردم . ولی گاییدن زنای دیگه واسه مردا و منظورم مردای متاهله خیلی عادی تر جلوه می کنه تا یه زن با مردی غیر از شوهر خودش رابطه داشته باشه . چهار تا مرد و شهناز رفتند تو اتاق . حوصله شو نداشتم که برم توی محوطه انتظار و ببینم کدوم زن منتظر منه . هر چند می دونستم که خیلی از زنا در انتظار منند . از پنجره صحنه ور رفتن چهار تا گردن کلفتو با زنم می دیدم . اسم هر چهار تا همکلاسی رو فراموش کرده بودم . به نظرم یکیشون اسمش بود افشین ولی برام مهم نبود .دو تا از این مردا هر کدوم نوک یه سینه شهنازو گذاشته بودند تو دهنشون . دو تا دیگه  جلو پا و پشت سرش در یه حالت زانو زده یکی از روبرو کسشو لیس می زد و یکی دیگه از پشت داشت سوراخ کونشو زبون می زد .. -آهههههه آقایون فقط تموم نکنین . من شوهرم دارما .. فردا باید به اونم برسم .. -شهناز جون تو اگه شوهر داری ما هم زن داریم .. -ولی شما خیلی حریصین .. یه فکری تو سرم افتاد -شهناز جون من بیام کیرمو توی دهنت فرو کنم . اون جا خالی مونده .. -عزیزم باور کن دوست دارم بیایی ولی نمیشه . مقررات چهار  مرد به بالا رو اجازه نمیده . شروین دوستت دارم . فدای کیرت میشم . عاشقتم .. .. می دونستم داره واسه کیر این چهار نفر غش و ضعف می کنه و واسه این که منو ناراحت نبینه یه جوری می خواد از دلم در آره . . گاییدن اون روی تخت و پنج نفر آدم با هم سکس کردن خیلی سخت بود . داشتند تصمیم می گرفتند که اونو چه جوری بکنن . یکی بکنه توی کس و یکی توی کون و .. یکی می گفت اول من بکنم توی کس .. یکی می گفت بذارم تو دهنش .. -آقایون با هم بحث نکنین که من میذارم میرم . دارین حال میدین درست و حسابی حال بدین . منم حال می کنم که شما چند نفری بیفتین رو من . حالا طاقباز کنم یا قمبل کرده فکر کنم شما مردا دومی رو بیشتر پسند کنین . قبل از این که چند تایی بیفتین روم  پشت من صف می کشین نوبتی فرو می کنین توی کسم و دو سه دقیقه ای منو می کنین و هماهنگ یکی که کیرشو کشید بیرون یکی دیگه درجا فرو می کنه توی کس . مکث زیاد نداشته باشین که حالم گرفته می شه .. مرداعلی الحساب شروع کرده بودند به سبک یک به یک گاییدن تا بعدا سبک رو عوض کنند . یکی , دو سه دقیقه ای زنمو می کرد . با کف دستش می زد به پای بغلی خودشو کنار می کشید و پشت سری در جا کیرشو فرو می کرد توی کس زنم . مردا اگه گی بودند می تونستم در این حالت کیر توکون هم انجام بدن ولی من همکلاسامو خوب می شناختم داخلشون بچه کونی نداشتیم فقط یکیشون کونی بود که شنیدم بعدا آخوند شده . ولی بازم می گفتند وقتی که به درجات بالا رسیده اون حال و هوای دوران کودکی و جوانی در سرش نیست و توبه کرده . اسمشم بود کرامت . هوشنگ می گفت قراره که اونم بیاد اینجا . از اونجایی که دیر کرده بودیم شاید یه چند نفری رو ندیده باشیم . در حال و هوای خودم بودم که دیدم یکی از پشت دستشو گذاشت رو شونه هام .. هوشنگ بود -داداش مرد حسابی داری نا امیدم می کنی . اینجا وایسادی داری گاییده شدن زنتو می بینی ؟/؟ برو که یه خانومی که خرش هم خیلی میره منتظرته ..-کیه -زن حجه الاسلام کرامت .. -نهههههه اون زنشو با خودش آورده ..-مگه چه اشکالی داره . آخوند هست که باشه . مقررات آخوند و غیر آخوند نمی شناسه . من باید عدالتو رعایت کنم . تازه زنش هم از اون چادری ها و محجبه های با ایمانه که خرش هم خیلی میره .-یعنی هوشنگ جون با چادر می خواد کس بده ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر