ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ازهر پنجره ای

چی بگم از این هوای خیلی عالی بهار.. یکی دوروزشو یه قلقلکی داد اونم نعمت خدا بود . این عید خودش خوبه ولی یاباید بری یا باید بیان . دید ها تموم شده الان بازدید ها شروع میشه . تازه بیست جا رو نرفتم . اون هفته  از هر دری رو داشتیم ولی خب این پنجره ربطی به اون در نداره . این پنجره مال هوای بهاره .. باید که پنجره ها رو باز کنیم که بوی خوش بهارو بشنویم . هرچند که بهار بانو رفته تو خون ما . دلم می خواد بازم تازگی خودشو داشته باشه . هیچ بویی مثل بوی بهار نارنج بهار آدمو مست نمی کنه .. میگن در بعضی از شهر های مازندران غلظت این بو به حدی می رسه که آدم حس می کنه در باغ بهشت داره نفس می کشه هر چقدر خودمو توی خونه زندونی کنم و عید دیدنی ها رو فاکتور بگیرم ولی نمی دونم چرا یه عشق و علاقه خاصی به این سیزده به در دارم . حاضرم صد تا دعوتی  معمولی و دویست تا عروسی و سیصد تا عید دیدنی رو نرم اصلا سیصد و شصت و چهار روز خودمو حبس کنم ولی این یه روز رو از خونه بزنم به چاک . همه آدما میان بیرون . با عشق به شادی و لذت بردن از طبیعت . عشق به این که با هم و در کنار هم باشند . عشق به این که با عشق زندگی کنند . عشق به ارزش گذاری به سنتها . سنتهای زیبا و پسندیده . سنتهایی که به ما انگیزه میده تا بتونیم بهتر و امید وارانه تر زندگی کنیم . انگیزه ای همراه با روحیه ای درراه تلاش برای رسیدن به فردا و فر داهایی بهتر .. شاید بیشتر از پنجاه میلیون ایرانی از خونه هاشون میان بیرون .. دشمن دیگه مجبوره در مقابل عظمت سیزده به در سر تسلیم فرو بیاره . جراتشو نداره بگه که این سنت خرافیه و مال پدران ماست و ریشه مذهبی نداره .. هر بی ریشه ای که این حرفو زد  ما فرشته ها باید که این دیو عجوزه رو از کوه دماوند پرتش کنیم پایین .. از الان دارم با خودم میگم بارون میاد یا آفتابه .. سرده یا گرمه ؟/؟تا آخر اسفند لباسای کت و کلفت می پوشیدم همین که اول فروردین شد و جسم و جان بهار دوتایی وارد زندگیم شد لباسارو کم کردم وبا استناد به این شعر مولانا بی خیال تر شدم  . گفت پیغمبر به اصحاب کبار ..تن مپوشانید از باد بهار .فکر کنم همه شهر های ایران مسافر داشته باشه ولی خب چون بعضی شهر ها خروجی اونا بیشتر از ورودیشونه خلوت به نظر می رسند . حالا من به ورودی خروجی های خودمون کار ندارم ..این هفته اصلا حوصله سکسی نویسی نداشتم . دلم می خواست تمام حس خودمو بذارم رو داستان عشق و ثروت و قلب . به ویژه وقتی که ترانه جاده نادیا سایا رو گوش می کنم انرژی مغزی وروحی منو زیاد می کنه .  یه سری با این که خودشون میان به سایت های سکسی  داعیه حقوق بشر و ایجاد مدینه فاضله رو دارند . خیلی از ما آدما عادت داریم که بدها رو قسمت می کنیم یا تقسیم می کنیم خودم قاطی کردم کدوم کلمه درسته . فر هنگ زیبای خودمونو ول می کنیم میگیم هرچی غرب گفت خوبه . هرچی عموسام پسندید خوبه .. اوووووووووو .. بیا و ببین در غرب چه حقوق بشری دایره .. چقدر با فر هنگن . عجب قانونی دارن .. تا هیجده ساله نشدی حق نداری سکسی بخونی و سکس کنی و بالاخره یه تابوهایی اینجا وجود داره .. اون وقته که می رسی به سن قانونی .. آفرین بر این قانون غرب کافر.... مرده شور مذهب نماهای ما رو ببرن که زیر هیجده های ما رو به زور شوهر میدن ومیگن از وقتی که تکلیف شدی و هیجان سکسی داشتی باید زن بگیری .... وارد  این سایتها که میشی اولین چیزی که قبل از ورود نظرتو جلب و جذب می کنه اینه که 18 سال باشی ها .. وگرنه حق ورود نداری ..حالا ؟/؟! بسته به وجدان خودت داره ولی گوگل گفته ها .... یه سری قوانینی می خونی که با تمام وجود بهشون آفرین میگی .. اگه یه داستان سکسی بخونی که چهار تا بچه توش باشن ومعمولا بالغ هم شدن و زورو تجاوزی هم درش نباشه وحرفای قشنگی هم رد و بدل شه  اون حس چغولی گل می کنه انگار که حقوق بشر لگد مال شده .. درحالی که بد بختی ما آدما اینه که به اونایی که زورمون بهشون نمی رسه کاری نداریم ..البته من کاری به صحیح و غلط بودن این قانون 18 و زیر 18 ندارم . خودم در 11 سالگی بالغ شدم . خیلی چیزا هم حالیم بود . تا سیزده سال بعدش هم مثل مرتاض های هندی ریاضت می کشیدم . هفت سال مونده بود به سن قانونی من ..اصلا کاری به غرب و شرق و جنوب و شمال و کفر و مذهب ندارم . به نظر شما چه باید می کرد ؟/؟!  این اینترنت  گوگلی مگولی  زیر 18 ساله ها رو واسه سکس یا ورود و....ممنوع می کنه اما من  عکسهای سکس و صحنه های دلخراش زیر ده ساله ها رو دیدم .. چرا ؟/؟ چون گردانندگان این سایتهای سکسی کودکان زیر ده سال که تصاویر مستهجن و دلخراشی رو میدن بیرون پول میدن ..  مجوز می گیرن . انسانیت کجا رفته ..چرا باید کودکان خرد سال تن فروشی کنند حالا این کارو کردند چرا باید در جایی نشون داده بشه که از قوانین بین المللی حرف می زنه .. هیچ توجیه و منطقی برای این کار وجود نداره ..خب حقوق بشری ها کجایین ؟/؟ در هر حال یک انسان باید جایگاه خودشو بشناسه . با خود نمایی و ادعای فضل کردن آدم به جایی نمی رسه . چیه خواهرم برادرم به قاضی نمیشه اعتراض کرد ؟/؟  من شجاعت و شهامت اونو دارم که بگم اشتباه می کنم و از سکس نوشتن چه محارم باشه چه حتی سکس زن و شوهر با هم باشه .. چه بچه باشه و چه بزرگ راضی نیستم . همه بده ..  اگه خوب بود که همه چی آشکار بشه   می رفتیم خیابون لخت می گشتیم .. حالا من یه جوری توجیه می کنم و میگم که  داستانهای سکسی رو می نویسم در جهت تنوع و کنترل غرائز جنسی و یکنواخت نبودن زندگی .. دارم سر خودم شیره می مالم . یه چند تا دوست و رفیق مجازی پیدا کردیم و می دونم اونا هم منطقی هستند ودوست دارن بنویسم  به هر حال فعلا پیش میریم تا ببینیم چی میشه .. اینم یه توجیه دیگه درمورد این که فعلا نمیشه از سکس نوشتنو قطعش کرد . ولی یه سری عادت به خود نمایی دارند میان داستانهای سکسی همه رو می خونن  همه زیر و بم ها رو می دونن تازه عشقشون گل می کنه .. .. آهههههه مادر ..مادر فرشته مقدس .. چرا باید اورا در این داستانها آورد .. آهههههه عمه جان دوستت می دارم چرا باید تو را که محرم منی در داستانهای سکسی ببینم .. .... وایییییی دایی جان از روزی که نام تو را به عنوان بازیگر در داستانهای سکسی خواندم وقتی که می خواهم به تو بنگرم احساس بدی به من دست می دهد .. واااایییییی پدر چه کنم که دیگر نمی توانم  به تو نگاه کنم . خود را در آغوشت بیفکنم .احساس می کنم که به من نظر بد داری . چرا ایرانی چنین می نویسد .. نه .. نه... ایرانی بیمار است او مشکل روانی دارد . من نمی دانم چرا هر چه از داستانهای او می خوانم چندشم می شود ولی چه کنم که معتاد شده ام ! کاش می توانستم بگویم لعنت به تو ایرانی نویسنده ! ولی فرهنگ من چنین اجازه ای نمی دهد .  آههههههه خدایا خدایا مرا ببخش . من عذاب وجدان دارم . گناهکارم .. .. .... اینایی که گفتم از زبون اون چغول خان بود . نمی دونم تو ضیح بدم یا ندم ولی میدم . خب خواهر ..برادرمن چی بگم اگه بگم خنده ام می گیره ناراحت میشین .. اگه خوشت نمیاد چرا می خونی ؟ این که نمیشه دنیا فقط به کام تو باشه . اگه قراره ما خودمونو  غرق بدیها کنیم دیگه سبک سنگین کردن نداره .مادر, پدر , خواهر, برادر , پیر, جوان ,کودک , زن ,شوهر و......همه ارزش دارند تو نمی تونی حتی حساب دوست دختر رو در این تابو شکنی از مادر یا پدر جدا بدونی . یعنی  روابط همه و همه درسکس اصالت خاصی داره . یک شخص هرچقدر مقدس باشه در قبال قانون و یا هر مسئله دیگه ای  با بقیه فرقی نمی کنه . مولا علی رهبر مملکت بود ولی همراه با یک  شهروند عادی بر سر مالکیت زره تا پای میز محاکمه رفته  رودرروی قاضی هم قرارگرفت  ... دورانی در تاریخ وجود داشته که پسران با خواهران و مادران خود ازدواج می کرده اند حتی در ایران خودمان . اما امروز فرهنگ ها و تابوها تغییر کرده . ما خود را با این فرهنگ وفق داده ایم . اگر تو می توانی خوب باشی و زشتیها را از زیباییها جدا سازی این کا ررا انجام بده . نوشتن این گونه داستانها به معنای جسارت به شخصیتی نیست اما بیان و پیش کشیدن این بحثهاست که نوعی توهین به این شخصیتها می باشد و اگر من در این مورد بحث می کنم در مقام یک پاسخ گو به انگشت شماری مخالف هستم .  یاباید در این خانه باشی یا کلا به سفر بروی . خود را اسیر تار های عنکبوتی داستانهای خیالی نساز .  یادم میاد دو سال و نیم پیش خیلی دلم می خواست یه سری مطلب عشقی و احساسی و خاطره از همینایی که در دل نوشته هاست رو بنویسم اومدم یه دوری توی سایتها زدم .. دیدم سکسی رو راحت تر منتشر می کنند . خیلی از سایتهایی که حالا به اسم کاربران دیگه نوشته هامو میذارن نوشته هامو نمیذاشتن . قبل از سایت امیروارد لوتی هم شده بودم نمی دونم چرا فقط قسمت داستانهای سکسی اونو دیده بودم .. اون موقع مثل حالا اینقدر چاق نبود . شاید حجم داستانهاش نصف چیه یک سوم حالا هم نمی شد . آبان 89 بود . رفتم عضو بشم دیدم یه جا نوشته وقتی داستان می فرستید این جوری باشه اون  جوری باشه .. اونجا رو با قرمز بنویسید . اینجا رو آبی کنید .. تعداد کلمات این قدر باشه جدول کشی کنین . من که تازه  وارد این بر نامه ها شده بودم ولپ تاب خریده بودم وهنوز نمی دونستم کپی پیست چیه کجا  برم توی ایمیل یا جای دیگه بگردم قرمز کدومه آبی کدومه . گفتم برم یه جایی که راحت تر و بی درد سرترنویسم و بفرستم وسوتی ندم . .. این جا رو خودم وارد نشده بودم . هرکی ندونه فکر می کنه من با این نوشته هام  چقدر هوسباز باشم . من تازمان از دواج حتی یک مورد هم به اندازه سر سوزنی بیراهه نرفته سکس نداشتم . درحالی که بار ها می تونستم .  بیست و سه چهار سال ..البته در واقع نصف این مدت رو میشه  به حساب ریاضت کشی گذاشت .. درهر حال ایرادی هم به این انگشت شماران نمیشه گرفت که این عقیده رو داشته باشن  واسه این که کسی رو بشناسی باید باهاش زندگی کنی و در مورد من باید تمام نوشته های منو خوند . که این خیلی سخته . دو سه سال باید خونه نشین شد تا همه رو خوند .. به اندازه پنجاه تا داستان حجم نظرات من میشه . هزار بار هم گفتم البته قبلا گفتم صد بار .. تعداد این داستانهای سکسی به اندازه قورباغه های برکه های دنیا شده .. چه انتظاری میشه از این داستانها داشت . رمان نویسان چند قرن پیش فرانسه که دیگه مثل اونا نمیاد الان اگه چش باز کنن و به کارامون نگاه کنند بهمون می خندند .. اون موقع که این همه تفریح نبود و بیشتر وقت داشتند اونا این جور اثر نمی دادند .( از نظر تعداد ).. بخوای ننویسی یا کم بنویسی هم نمیشه . دوستان انتظار دارن .. خیلی ها فکر می کنند نویسندگی مثل پختن نان لواشه .. خمیر رو به تنور بچسبونی نون فوری می پزه . حالا که ماشینی شده .. پس تا اینجاش نتیجه می گیریم که چه کم بنویسی چه زیاد حرف درش هست . حالا ما زیاد نویسی رو انتخاب کردیم . این سی چهل تا داستان طول هفته رو باید قسمت قبلشو اول به دقت بخونم که سوتی ندم . گاهی وقتا یادم میره داستان در چه فصلیه . یعنی بهار و .... بعضی وقتا می بینی اسم بازیگر یه داستان میره توی داستان دیگه .. گاهی می بینی لباسا عوض میشن .. مثلا آنی در داستان هرکی به هرکی یه پیرهن  با دامنه یادامن کوتاه داره .. یهو می بینی دورم شلوغ میشه و اون پیرهن تبدیل به تاپ و شلوار میشه که قبل از انتشار متوجه شدم . باید دقت کنم که حالتهای بازیگران چه جوریه . مثلا یه زنی لباش بسته شده نمی تونه حرف بزنه ولی شروع می کنه صحبت  وسطای داستان فکرمی کنم که واسه یکی اسم نذاشتم اون وقت میشه دو اسمه .. اینایی رو که دارم میگم موردی هستند وگرنه من این قدر ها هم که فکر کنین شوت نیستم . ... خیلی دقت های دیگه لازمه درهر حال معتقدم داستانهای سکسی  به اون اندازه قابلیت ندارند که کلی روش چک و چونه بزنیم مخصوصا قسمتهای مربوط به عملیات سکس رو که صد ها هزار بار تکرار میشه یه کاری سخت تر از ساختن دوباره دیوار چین به همون طول . من تعجب می کنم چرا برای نوشته های ارزشمند ادبی و داستانهای غیر سکسی نظر داده نمیشه . منظورم نوشته های خودم نیستند . کلی دارم میگم . ارزش ادبی  رو باید در این داستانها جست . دوروزدنیا ارزش اینو نداره که بخواهیم سر به سر هم بذاریم وبا ظاهر بینی هامون به دنبال خود نمایی باشیم . باید همدیگه رو دوست داشته باشیم واسه شیطون هم دعا ی خیر کنیم اگه آدم نشد اون وقت هر کاری دوست داریم درحقش انجام بدیم . دنیا به کسانی عشق می ورزد که به او عشق نمی ورزند . دنیا به دنبال کسانیست که به دنبال او نیستند .. اینم یه پیام تکمیلی برای موازنه سازی عبارتی بود که چند ساعت پیش ساختم .البته کلمه.. نیستند.. کمی افت موسیقی ایجاد کرده . برای همه تون دعا می کنم همیشه خوش باشید اگه در دلهاتون نسبت به کسی کینه دارین اون کینه رو پاک کنین تا با آرامش و خونسردی بتونین با اون شخص مبارزه کنید . مبارزه ای درجهت آدم سازی وراهنمایی او.. تا باورکند که می تواند باور هایش را تغییر دهد .  در غیر این صورت از او فاصله بگیرید .. با عشق و محبت درپی جذب دلها باشید . درد دیگران را درد خود بدانید هرچند هرچه کنیم اولویت با خود ماست ولی حداقل هم درد دیگران باشید .اگر کاری کنید که دیگران و تنهایان احساس تنهایی نکنند هرگز تنها نخواهید ماند . شعری هست که میگه دلا خوکن به تنهایی که از تنها بلا خیزد . اگر از تنها بلا خیزد پس خود من هم بلا پخش کن هستم دیگه .. از خودم به کجا فرار کنم . ؟/؟!یعنی من آدم هستم دور از جون بقیه آدم نیستند ؟/؟ اگه تک تکتون خوب باشین همه خوب میشن . به عجب چیزی گفتم . از کرامات شیخ ما چه عجب .. مشت را باز کرد و گفت وجب ..خدا رحمتت کنه سعدی جان جات خالیه بعد از قرآن و نهج البلاغه کتاب گلستان تو به آدم درس زندگی میده انگار همین الان واسه همین آدما نوشتی . خیلی سخته آدم باور کنه مال هفتصد سال پیشه . چقدر خوب همه مدل آدما رو می شناختی . تو و حافظ و فردوسی شانس آوردین که در دوران طاغوت زندگی می کردین وگرنه اگه زمان شما یاقوتی بود امروز دیگه نمی تونستیم از نوشته های شما بهره مند شیم . یک بار دیگه برای همه شما آرزوی سالی خوش و پر برکت در کنار عزیزان را  نموده امید وارم خداوند به اونایی که عزیزی رو در این عید در کنارشون ندارن وخاطره  بهار و بهار هایی رو که با عزیز از دست رفته بودن آزارشون میده صبر وشکیبایی عنایت کنه .. پنجره های خونه و پنجره های دلتونو به روی بهار قشنگه باز کنین . بهار خانوم میهمانی از بهشته .. میاد و میره میاد و میره .. ولی تودل ما همیشه هست . گفتنش آسونه ولی ای کاش بی ارزش بودن دنیا رو از همون جوونی حس می کردیم . اگه خوب دقت کنیم دنیا  بی ارزشه ولی پوچ نباید باشه . دنیا میدان جنگ با دنیاست در خانه دشمن باید که با دشمن بجنگی .... البته صاحب خانه حقیقی خداوندگاریکتاست .  خدایا من گناهکار, سپاسگزارم .امیدوارم سیزده به در من شما آفتابی باشه اگرم نشد خب حتما یه مصلحتی بوده چه میشه کرد !  به امید پیروزی همه شما عاشقان راه حقیقت بر دنیای دنی.. سرفراز باشید ... پایان .. نویسنده .... ایرانی 

15 نظرات:

m گفت...

با درودی به لطافت بهار و دل های عاشق و بهاری به ایرانی عزیزم
داداش ترکوندی
هر جمله را باور کن 2 یا 3 بار خوندم و متن را هم 2 بار از اول تا آخر خوندم بعضی هاش به اهورای ایران زمین سوگند گویی از زبان و دل من بوده که بر قلم طلایی تو جاری گشته اند برای انتشار این قطعه ی زیبا کجا را پیشنهد می کنی تا آپش کنم داداش
قربونت : آره داداش

ramin3ex گفت...

ramin3ex گفت...
سلام دوست عزيز ايراني
ميخواستم بابت داستانهاي زيبايي كه مينويسي تشكّر كنم
زبان از توصيف شما عاجز است
باتشكر...ramin3ex..درداستان اولین عشق آخرین عشق ..سایت لوتی

جمعه ۲۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۷:۰۰ (GMT+۰

بوی سون گفت...


داداش این داستان کامله دیگه ?
اخه اینو یکی نصفه گذاشته بود خیلی ضدحال زد
بوی سون از سایت لوتی ..درداستان خانم مهندس روشنک

جمعه ۲۹ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۳۱:۰۰

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز پاسخ من به رامین گرامی در داستان اولین عشق آخرین عشق ...رامین جان با تبریک سال نو, فرارسیدن بهار و آرزوی سلامتی برای شما و عزیزان ..واقعا شرمنده ام کردی . افتخار من در خدمت شما نازنینان بودن می باشد . شاد و سربلند باشید ....ایرانی

m گفت...

درود
داداش نظر من به دستت نریده

آره داداش

ایرانی گفت...

آره داداش گرامی بوی سون گل هم در داستان خانم مهندس روشنک پیام داده ...بوی سون نازنین این تنها داستانی بود که شروعشو من ننوشتم ازقسمت سیزدهم چهار دهم به بعدشو من نوشتم آن هم به خواهش دوستان و اطمینان دارم اگرنویسنده اصلی ادامه اش می داد خیلی بهتر وجالب تر می شد چون روند و سبک داستان را به همان صورت حفظ می کرد ولی به خاطر گل روی دوستان این ریسکو انجام دادم و شاید هفت هشت قسمت دیگر به پایانش برسانم . این داستان در حال حاضر فقط تا قسمت بعدی یعنی 69 آن نوشته شده و هر هفته هم فقط وقت می کنم یک قسمت از اونو بنویسم .درضمن وقتی که ده دوازده قسمت بعد این داستانو نوشته بودم..حدود قسمتهای سی بود که متوجه شدم درجایی دیگه دو قسمت دیگه هم وجود داشته که نمی تونستم به عقب برگردم و خیلی ضایع ووقت گیر می شد به همین صورت ادامه دادم . از پیام دلگرم کننده ات هم ممنونم . لطف کردی . سال خوشی در نهایت تندرستی برای تو و عزیزانت آرزومندم . کامروا باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم من درحال پاسخگویی و کپی بر داری نظرات بودم که متوجه پیام نشدم . خیلی به من لطف داری که این جور در مورد این نوشته ها قضاوت می کنی ..راستش پیش خودم فکر می کردم که شاید انتشار اون برات سخت باشه .. اگه دست خودم بود می گفتم یه جاهایی باشه که بیشتر اونو بخونن . خب غیر سکسیه ..معمولا در دل نوشته ها که منتشر میشه و جای اصلی اون همونجاست ولی اگه می شد برای سه چهار روز موقتا در داستانهای تک قسمتی هم گذاشته می شد یه جایی که این بادمجون دورقاب چین های چاپلوس با عرض معذرت دستمال به دست هم اونو می خوندند و خیلی های دیگه که نمی تونن تلاشهای من و تو رو ببینند بد نبود . حالا به عنوان ثابت می تونه در دل نوشته ها بمونه ولی چون خواننده بخش سکسی زیاد تره خیلی دلم می خواد اونجا هم منتشر بشه .. راستش بیشترین انگیزه من از نوشتن داستان یکدانه ای برای همه و این که یک بعد از ظهر به خودم فشار آوردم و از داستانهای دیگه عقب موندم این بود که یه دهن کجی به آدمای چاپلوس کرده باشم و از این به بعد سعی دارم سکس با محارم مخصوصا سکس فرزند با بابا و مامانو هم بیشتر بنویسم . چون حس می کنم از اون ناحیه در مورد دو تا داستان حذفی به ما ضربه زدند . خب آره داداش عزیزم امروز بعد از ظهر ساعت 5 تا 12 شب رو نیستم .. هر وقت برگشتم پاسخ به پیامهای احتمالی رو میدم . خیلی خیلی ازت ممنونم به خاطر این که خوبی منطقی هستی زحمت می کشی و دیگه همین ..شاد و پیروز و تندرست باشی ....ایرانی

m گفت...

قربون داداش گلم که ایده هاش همه نازه

راستش خود منم همین دو تا را در نظر داشتم

میدونم اگه متن را هم کامل بخونند با مضاقشون جور در نمیاد و ممکنه ویرایش بشه اما برام مهمه که منتشرش کنم و ببینم واکنش از طرف مخاطبین چیه در ضمن تا حالا دوستان هم سراغ اون دو تا تاپیک را گرفتند که من هم توی خصوصی براش لینک داستان و ادامه اش را فرستادم در ضمن هنوز دوستداران اون دو تاتاپیک متوجه حذفش نشدند و مطمئنم صداشون در میاد کسانس که نظر میدند باور کن یک هزارم خواننده ها هم نیستند
عاشقتم : آره داداش

ایرانی گفت...

با سلام مجدد خدمت آره داداش گل .. بار اول کامل منتشرکن ببین چه طوره ..درمورد اون دو تا داستان حذفی اگه اشکالی نداره من در میان متن یکی دو تا از داستانها بدون اشاره به اسم سایت حذف کننده اشاره بکنم به سایت امیر که ادامه اش در اونجاست .. مثلا در داستان زن نامرئی بگم که نادیا نشسته بود از کامپیوتر داشت داستان می خوند ای بابا این دو تا داستان که اینجا حذف شده ..اسم اون حذف کننده رونمی برم حالا میرم سایت امیر می خونم .. آهاحالا چه جوری برم اون سایت درجستجوی گوگل می نویسم سایت امیر سکسی خودش میره ..یه جوری اطلاع رسونی میشه .. درضمن یک سوال داشتم این که حداقل تعداد قسمتهایی یا پستهایی که با حجم فعلی بشه یه تاپیک زد چند قسمته ؟/؟ مثلا 5 قسمت یا شش قسمت ؟ چون فعلا این روزا که وقت نمیشه ولی قصددارم داستانهای سکس با با با و مامان رو که بشه تاپیکی کرد خیلی زیادش کنم اسم بابا و مامان رو هم در عنوانش بذارم و یه روکم کنی بشه . وهرکی که نگاش بیفته به صفحه همون اول هفت هشت تا بابا مامان ببینه عرضه شو دارین بشینین داستان بنویسین کاسه لیسی چرا می کنین .اگه در حداقل پست ردیف شه میشه زیاد تر نوشت البته میشه برای هفته های بعد به جای این دو تا سر فصل حذفی سر فصل بارونشون می کنم همه بالای 18 و رو کم کنی ..سوال بعدی من اینه که اگه یه بچه فقط دید بزنه و کاری نکنه اشکالی که نداره .. این که جزو ممنوعه نمیشه که .. اینو یا باید از محتهد سوال کرد یا عمو سام . من این سوالو برای این کردم که مثلا یه پسر دربچگی دید می زنه در سن بالا کارشو می کنه .. از این به بعد هرکی در اون سایت از این زبون درازی ها کرد منم بیشتر محارمی می نویسم . نود درصد موافق داریم ده درصد دیگه روشون زیاد شده .. شبیه یه چیز دیگه شده که اگه بگم سیاسی میشه .. فعلا خدا نگه دار تا ببینیم چی میشه .. دلم می خواست قبل از رفتن به مهمونی داستانها رو بذارم اگه بخوابم وقت نمیشه ..پنجاه پنجاه ..خدا نگه دار ..شاد باشی ....ایرانی

m گفت...

قربونت داداش
خوشم میاد که را ه حل هلت نابه و به راحتی مقابله میکنی
در مورد حداقل پست قبلا 4 تا بود اما الاه 7 یا 8 قسمت 30 تا 35 خطی باشه میشه باهاش تاپیک ایجاد کرد .

در مورد دید یواشکی هم موردی نیست چون سکس محسوب نمیشه اما برای اینکه بعدا دبه نکنند از سکسی بوی میپرسم البته باید این را هم بگم که پرنسس و سکسی بوی و جیمز007 همیشه از تاپیک های من حمایت کردند و خدائیش چند نفری بهانه های بنی اسرائیلی میگرند .

در مورد جای دادن اسم داستان ها و سایت در داستان ها هم مشکلی نیست هزاران بار اسم سایت ها و شبکه های مختلف را بین حرف ها مینویسند و میگند

دوست دارم : آره داداش

ایرانی گفت...

سپاسگزارم آره داداش عزیزم . خسته نباشی . همین الان از خواب بیدار شدم . قبل از خواب انتشار متن بالا رو در سایت لوتی دیدم . دستت درد نکنه . از حمایت دوستان ممنونم . اگه داستانهای حذفی رو خودشون مطالعه کنند به خوبی متوجه بهانه آدمای حسود میشن آدمایی که اگه مستقیما با من روبرو شن پشتشونو به خاک می مالونم و با جادوی قلم سوسکشون می کنم . درهر حال عیبی نداره . پاینده باشی ....ایرانی

m گفت...

مهمونی ها بهتون خوش بگذره
امیدوارم روز و روزگارت خوب و خوش و خرم باشه
آره داداش

ایرانی گفت...

ممنونم آره داداش خوبم . برگشتم و دو قسمت دیگه از داستان عشق وثروت و قلب رو منتشرکردم . با بهترین آرزوها برای تو و دوستان و عزیزانت شب خوش ....ایرانی

دلفین گفت...

داداشم عالی بود داستانها تا الان داشتم میخوندم دمت گرم دیکه از فردا باید بریم سر کار
همیشه شاد باشی

ایرانی گفت...

داداش دلفین شب خوش ! لطف کردی که یه سری بهمون زدی . امیدوارم که از کارت خسته نشی و خوب استراحت کنی و به کارای متفرقه ات هم برسی .. با درود فراوان ..ایرانی

 

ابزار وبمستر