ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اولین عشق, آخرین عشق 2

  من هاج و واج ..اصلا مهلت پیدا نکردم که بهش بگم فکر کردم تو نامه منو به من پس دادی . نامه مچاله شده را که بوی خوشی میداد باز کرده خوندم قسمتی از مطالب اون  به یادم مونده  ((من مدتها پیش از آنکه تو دوستم بداری دوستت می داشته ام پیش از آنکه تو عاشقم شوی روح عشقت را در آغوش کشیده بودم. می گویند عشق یعنی سوختن وعشق یعنی جدایی. من سوختن در آغوش گرم وعاشقانه تو را دوست می دارم اما جدایی از تو را هرگز. آنچه را که در اعماق قلبم میدیدم در نگاه تو خواندم. شاید آن روز از نگاه تو لرزیدم لرزشی با ترس. ترس از جدایی. ترس از لحظه هایی که دیگر در کنار تو نباشم. هراس از لحظه هایی که دیگر نتوانم به تو بگویم که دوستت دارم. ترس از لحظه هایی که دیگر نتوانی به من بگویی که دوستم میداری)) نوشته ها در مغز و اندیشه ام می رقصیدند.پس از خوادن چند جمله از خوشی و سرمستی زیاد دیگه به مفهوم اونا  توجهی نمی کردم دنیا مال من بود قلبشو تسخیر کرده بودم. با خود عهد بستم که تا آخرعمرم به ش وفادار بمونم به او خیانت نکنم.او اولین و آخرین عشقم باشه آیا کار سختی بود؟/؟ فعلا باید دست به نقد رو درست می کردم و از دلش در می آوردم گوشی را برداشته و به خونه شان تلفن زدم. اولش قهر کرده بود ولی قبل از اینکه گوشی رو قطع کنه مثل فرفره گفتم من خیال کردم که نامه منو پس دادی بمن برخورد مچاله اش کردم. تو که می دونی من چقدر دوستت دارم. با شنیدن این حرفها کمی آرام گرفت گفت پس نازنین چی ؟/؟- بابا همون ی کروز اومد و رفت منکه نمیتونم قلم پاشو بشکنم خونه عمه اش نیاد؟/؟ بعد که دیدم کمی آرومتر شده گفتم فردا میای درس بخونی؟/؟- ببینم چی میشه.فردای آن روز زمانی به خونه ما آمد که من تنهای تنها بودم. مادر و خواهرم به بازار رفته بودند و پدرم هم خونه نبود. هر دو لحظاتی در سکوت و خیره به یکدیگه نگاه می کردیم. میخواستم بغلش کنم.می خواستم موهاشو نوازش کنم. سرشو به روی سینه ام بذارم بهش بگم که دوستش دارم ولی جرات اینکار رو نداشتم. بدون اینکه کلمه ای از آنچه دیروز بین ما گذشت بگیم درسوشروع کردیم. هیچکدوم چیزی از اون چه که می گفتیم و می شنیدیم نمی فهمیدیم تا اینکه یه بار دیگه سکوت بین ما حکمفرما شد سرش به طرف شونه ام خم شده بود. بوی موهای بور و بلندش که با بوی شامپو درهم آمیخته بود بینی امو قلقلک میداد. جرات پیدا کرده سرشو به طرف شونه چپم هدایت کردم. دست راستمو به میون موهاش برده آروم نوازشش می کردم. او چشاشو  بسته بود و من با همان دست به نوازش صورتش پرداختم بینی من بر روی صورتش قرار گرفته بود . صورتش به گرمی , پاکی , مظلومیت و معصومیت یک نوزاد بود. صدای تپشهای قلب همومی شنیدیم. آروم در گوشش نجوا می کردم که دوستت دارم.- هیچوقت فراموشم نکن هرگز به من خیانت نکن جاوید.- هرگز هرگز من عشق تو رو توی دنیا با هیچی عوض نمیکنم.- توی کتابها خوندم که همه مردها اولش همینو میگن ولی یه مدت که گذشت همه چی براشون عادی میشه میرن دنبال تنوع البته به اصطلاح خودشون عشق براشون ارزشی نداره.ـ من اینجوری نیستم شهره حالا می بینی می بینی که عشق من نسبت به تو چقدر پاکه.اون روز تا می تونستیم از عشق و وفا گفتیم دنیا فقط مال ما بود خوشی فقط در آغوش ما بود دوست داشتیم در آغوش گرم و عاشقانه هم چشای  خود مونو ببندیم و به خوبیها فکرکنیم و چنین هم کردیم اما صدای باز شدن در ما رواز خواب خوش بیدار کرد خود مونو سریع جمع و جور کرده و خیلی جدی و مبادی آداب سرگرم درس خواندن و حلاجی مسائل شدیم بقیه نوازشها و درد دلها را هم به فردا موکول کردیم دنیا برام زیبایی خاصی پیدا کرده بود. شبوبا لذت عشق او ن می خوابیدم به امید آینده ای که نمی دونستم چه خواهد شد ولی باید برای هر دومون درس می خووندم او ن روح خود شوبه من سپرده بود و من باید از گوهر جسم و جان او دفاع می کردم. روزها هفته ها و ماهها می گذشتند و ما غرق در عشقی پاک خود را به امواج زندگی سپرده بودیم تا ما را به ساحل خوشبختی و وصال برساند. شعله های هوس در میان عشق بی آلایش ما جرات افراشته شدن نمی یافتند. خونواده های ما از بس به ما اطمینان داشتند از تنها گذاشتن ما ابایی نداشتند. از نظر اونا ما مثل خواهر و برادری بودیم که از بچگی با هم بزرگ شدیم . رابطه ما سیر یکنواخت خود شو طی میکرد تا اینکه شبی از شبهای جمعه عروسی پسر یکی از همکاران پدرامون  جعفر و شاهین بود. هر دو خانواده هم دعوت داشتند و من و شهره هم به بهانه درس ترجیح دادیم که با خانواده نریم به نظر میرسید که اون شب کمی وسوسه شده باشیم چون به طرز عجیبی به هم نگاه میکردیم صورتهای ما لحظه به لحظه به هم  نزدیکتر می شدند.  یک آن یک دستمو پشت سرش گذاشته و لباشو  به لبام چسبوندم مقاومتی نکرد ثانیه هایی بعد همراهم شد. تشنه یکدیگر لبای همو را می مکیدیم کاش عقربه زمان از حرکت باز می ایستاد و آن لحظات هرگز به پایان نمی رسید. از نفسهای عاشقانه و شاید هوس انگیز خود هم لذت می بردیم بهم چسبیده بودیم نفسهامون  تندتر شده بود و ضربان قلب هم بسیار شدید . برجستگی سینه های کوچیکشو را بر بدن خود م احساس می کردم کیرم حسابی داغ و شق شده بود. می دونستم که او هم متوجه این موضوع شده چون به شدت به وسط پای او که شلوارلی پوشیده بود فشار می آورد. دستمو از داخل وارد بلوزش کرده با کف دستم از شونه ها تا پایین کمرشو  می مالیدم.- واااااااایییییی تو رو خدا نه جلوتر نرووووو من می ترسم.بلوزشو بالا داده از سرش درآوردم سوتین نبسته بود سینه های سفید و کوچک و نوک تیزشو را با دو دست خودم  آروم چنگش گرفته طوری که درجا بیحال شد و با صدای دخترونه التماس میکرد که ادامه ندم.لبامو به سینه اش چسبونده به نوبت یکی رو میک می زدم و یکی را توی  دستم  گرفته و باهاش ور می رفتم هر چند لحظه جای دست و لبو عوض میکردم که عدالت بین سینه ها رعایت شه. شهره کاملا تسلیم شده بود فقط صدای ناله های آروم او به گوش میرسید. لباشو گاز میگرفت.- حواست باشه یه وقت کار دستم ندی من دیگه نمیتونم سرمو بالا بگیرم هاااااااااا؟/؟ زیپ شلوارشو پایین کشیدم.- نه نه نههههههههه مقاومتی نکرد شلوارشو درآوردم حالا دیگر من و او فقط یک شورت داشتیم. باسن کوچک و دخترانه اش وسوسه ام کرده بود انگار بر روی شورت کوچک قرمزش آب پاشیده باشند از پشت و جلو هر دو طرف خیس بود. اطمینان داشتم که این اولین تجربه هر دوی ماست دستمو از قسمت جلو وارد شورتش کردم خیس خیس و پر از ترشحات چسبناک بود. موهای آکبند کس آکبندشو  با انگشتام لمس کردم تا به حال سکس نداشته ولی مطالعات و اطلاعات سکسی زیاد داشتم دستمو در راستای کس و چوچوله شهره به حرکت درآورده و او همش التماس میکرد که مواظب باش انگشتتو زیاد داخل نفرستی چون من با انگشت میانی دست راستم در حال گاییدن کسش بودم و با آنکه می دونستم تا چهار پنج سانت اشکالی نداره ولی فقط یک بند انگشتو کردمش داخل کس  و با هاش بازی می کردم به اوج هوس رسیده بود. بر بالشها چنگ مینداخت دستمال پارچه ای رو چهار تا کرده بود و بین دندونای پایین و بالاش قرار داده و با گاز زدنهای محکم اون مثلا هوس خود شوکنترل میکرد. شورت او ن و خودم  هر دو رو درآوردم از دیدن کیرر کلفت و درازم که هفده هیجده سانتی میشد تعجب کرده بود تمام بدنشوغرق بوسه کردم حتی سوراخ کونش را هم لیسیدم من که نمی تونستم کسشو بکنم خطرناک بود فکری بذهنم رسید. پاهاشو  باز کردم ترسید و خود شو کمی جمع کرد زبونمو بر روی کس خیلی کوچولو و تر و تازه اش گذاشتم از بالا تا پایین اونو لیس می زدم برجستگیهای دو طرف کس و برآمدگی نخود مانند بالای اونو با لبا و دندون خود می مکیدم و ملایم می جویدم و آنقدر این کار رو درمیان ناله های بلند و فریادهای شدیدش ادامه دادم که آب گرم و روونی را بر روی لب و زبون و چونه ام احساس کرده متوجه شدم  که کمر شهره را بدون هیچ دست از پا خطا کردنی سبک کردم شهره هم کیرمو تودستش گرفت و گفت بیا تا برات ساک بزنم با تعجب بهش نگاه کرده  گفتم تو این اصطلاحاتو از کجا یاد گرفتی؟؟/؟؟- ناراحت نشوعشقم من همون شهره چشم و گوش بسته دیروزی تو هستم دخترهای مدرسه از بس پر رو هستند هر چی هم بهشون میگم از این صحبتها پیشم نکنن دست بردار نیستن.بیچاره راست هم میگفت چون خیلی ناشیانه ساک میزد ولی حسابی حال می کردم کیرم داشت زخم میشد ولی برای اینکه توی ذوقش نزنم و حالشو نگیرم و کارشو سبک نشمرم گذاشتم همین جوری میک بزنه ولی عجب دندونهای تیزی داشت بالاخره  بهش  گفتم که دوست دارم رو سینه هات خیس کنم او نم دراز کشید و من کیرمو وسط جفت سینه هایش گذاشته و در هر رفت و برگشت اصطکاک کیر با سینه ها لذت فوق العاده ای می داد  لحظاتی بعد فوران آب سفید و شیره ای منی از کیر فضای سینه و شکم و گردن شهره را پوشوند و سرعت اون از بس زیاد بود چند قطره ای هم به صورت او پاشیده شد که شهره با زبان درحال رسوندن یکی دو تا از این قطره ها به دهنش بود که من کمکش کرده و اغراق نیست اگه بگم  حداقل سی ثانیه آب کیر از م  خارج می شد.اون روز رو تا همین حد بسنده کردیم اما مزه اون  تا چند روز حسابی زیر دندونمون  مونده بود فاصله ما تا سکس بعدی زیاد نبود اینبار تجربه بیشتری داشتیم شور و هیجان و نشاط دست کمی از بار اول نداشت کمرشو گرفته و از پشت و با نوک زبونم کس و کونشومی لیسیدم بعد که حسابی حشریش کردم مدام طلب کیرمی کرد. هر چه نگاه کردم اثری از سوراخ کون ندیدم انگار اون وسط مسط ها آب شده بود. تا اینکه یک روزنه ای اون پشت مشت ها توجه امو جلب کرد و فهمیدم که سوراخ کونشه . به کیر خود م نگاه کردم و به اون سوراخ . احساس کردم باید یک شتر رواز سوراخ یک سوزن رد کنم ولی تا اون جایی که می دونستم هیچ کون و سوراخ کونی در جهان نبود که گاییدنی نباشه ... ادامه دارد..نویسنده ...ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر