ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یکدانه ای برای همه 2

بابا  به این هم رضایت نداد . کف دستشو گذاشت لای پای من و کس و بیکنی باهمو چنگش گرفت . به روی خودشم نمی آورد که داره چیکار می کنه . خیلی هم خونسرد بود . یه آشوب عجیبی در تمام بدنم به وجود اومده بود . من یه دخترم با همه رعایت کردنهام مثل هر دختر دیگه ای غریزه های خاص خودمو دارم وداشتم . واسه همین گاهی هم با کسم ور می رفتم اما این جوری که بابا داشت باهام ور می رفت یه حسی رو در من به وجود آورده بود که تا حالا همچین حسی رو نداشتم . باخودم درددل می کردم .  بابا من عشقت بودم . دختر نازت . چرا چرا .. میگیم ور رفتنت با سینه هام تصادفی بود و یا رون پام . اینجا رو همش داری چنگش می گیری . فکر نمی کنی من یه دخترم ؟/؟ نیاز دارم ؟/؟ من که نمی تونم راه کسمو باز کنم و تازه به تو بگم که بیا منو بکن . زشته . اون  علاقه بین ما از بین میره . تابوی بین من و تو شکسته میشه . بابا با قلب من با جسم و جان من بازی نکن . من عاشقتم بابا ولی نمی خوام که معشوقه ات باشم . -سحر سحر دختر گلم حالت خوبه ؟/؟ -آره بابا .. ولی دلم می خواست با همه شکنجه های روحی که می شدم لذت و شیرینی جنسی رو در من به وجود بیاره . دلم نمی خواست منو از رو دستش پایین بذاره و از آب بیاییم بیرون . منو وارد دنیای تازه ای کرده بود . یه حس دیگه ای در من به وجود آورده بود . عشقی همراه با هوس . با تمام وجودم دوست داشتم جیغ بکشم و در همون حالت خودمو به انتهای استخر برسونم .. -سحر میریم بیرون . عصبی شده بودم . دلم می خواست با مشت بابا رو بکوبونم . اون چه جوری می تونست منو راضی  ترم کنه . نهههههه نههههههه من حالم خوب نبود . -نه بابا تو کار داری برو من کمی شنا می کنم . پدر رفت و من با سرعتی باور نکردنی خودمو به اون سمت استخر رسوندم . می خواستم خودمو خنک تر کنم . تا سرمای آب هوسمو بخوابونه . تا آتیش کس و اون آتیشی که زیر پوستم نشسته پخش شه . این چه حالی بود که من ازش خبر نداشتم . چرا حالم این جوری شده بود . پدر چرا با من این کارو کردی . یعنی به یکی یه دونه ات نظر بد  داشتی و داری ؟/؟ یا این جوری می خواستی لذت سکس رو به من نشون بدی که زودتر هوس شوهر کنم . تو که همش می گفتی تا آخرش منو پیش خودت نگه می داری حالا شوخی یا جدی اونو نمی دونم . تازه تو که نیاز مالی نداری بگیم می خوای یه نون خور کمتر کنی .  خیلی داغون شده بودم . نمی دونستم چیکار کنم . حالم خوش نبود . وقتی از آب بیرون اومدم همون حالت داغی رو داشتم . در یکی از این بر خورد ها کیر بابا به پاهاش چسبیده بود . کیر از داخل شورتش با اون شورت آب خورده و خیسش .. اوههههه چقدر کلفت نشون می داد . وقتی که از آب بیرون اومد به اونجاش نگاه کردم . هیچوقت تا به این حد درشت و بر جسته نشده بود . نشون می داد که خیلی  اون  شده هیز و کیرش شده تیز . وقتی که از آب اومدم بیرون دستمو از پهلوو کناره های پام گذاشتم روی کسم و باهاش ور رفتم . یه لحظه از دور دیدم بابا سرشو گرفته طرف من و داره نگام می کنه ..  دیگه خیلی داغون تر شدم . فوری دستمو کشیدم . من حتی در دانشگاه هم رعایت می کردم که به این پسرا رو ندم . بابا تو باید بهم آموزش اخلاق و خود نگه داری بدی . این کارا چیه . نمی ئونستم واقعا نمی دونستم چیکار کنم . آتیشی در من بیدار شده بود که به این زودیها خاموش نمی شد . رفتم  یه سری به سونا و جکوزی بزنم ببینم اونجا چه خبره . مامان گلم کف سونا دراز کشیده بود با یه دستمال یا همون لچکی که به سرش بسته بود و با یه شورت و سوتین نازک به شکم و دمر  دراز کشیده بود .. -مامان از گر ما نپختی ؟/؟ -اگه بدونی چقدر برای رگا خوبه و مفیده . تمام جرمها رو می کشه می بره ولی سحر جون تو اندامت کاملا میزونه . قربون دختر نازم بشم .. -چرا مامان منم حس می کنم یه خورده بدنم کوفته هست و نیاز به این دارم که استخونام ملایم تر شن انگار یه دردی در تمام بدنم وجود داره .. خودم می دونستم این درد نیست . شاید فشار عصبی باشه که در من ایجاد درد کرده . . می خوای دراز بکش ماساژت بدم ببینم اون زیر شورت داری دیگه .. -می تونستم نپوشم ولی من با شورت راحت ترم . بیکنی امو در آورده و کون لخت با یه شورت نازک کنار مامان جونم دمرو دراز کشیدم تا حالمو جا بیاره . از پشت  و بالای شونه هام شروع کرد .. با این که گرمم شده بود ولی یه گرمای لذت بخشی داشت . داشت خوابم می برد . از اونجا یواش یواش اومد پایین تر و کمر منو مالوند . -مامان چه باحاله با این کارت دردامو می چینی .. وقتی دو تا دستاشو گذاشت رو کونم و باسن تپلمو ماساژمی داد بی اختیار به یاد بابام افتادم و این که باهام چیکار کرده . تا اون لحظه حالم داشت خوب می شد ولی وقتی دستای مامانو نزدیک کون و دو طرف کسم حس کردم بازم سنگین شدم و اعصابم ریخت بهم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

hero گفت...

عالی بود ...

هیرو

ایرانی گفت...

ممنونم هروی گل و دوست داشتنی .موفق باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر