ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 56

چیه هانی . تو چت شده . چرا رنگ و روت زرد و سفید شده . نترس زنت رفتنی نیست . تا یک دوجین بچه واست نیاوردم ولت نمی کنم -ببینم سمانه یک جین بس نیست .؟/؟-عزیزم بخند شاد باش از لحظه های شیرین زندگی لذت ببر . زندگی قشنگه و این لحظه هایی که من و تو  با هم هستیم با هم و در کنار هم . چه احساسی داری .. نمی دونستم چی بگم . نمی تونستم بهش دروغ بگم ولی حقیقتو هم نمی تونستم بگم که این اولین سکس من نیست . ولی احساسمو گفتم . سمانه حس می کنم که این کاری که دارم باهات می کنم من و تو رو با یه پیوند محکم و قشنگ تا ابد در کنار هم نگه می داره .-خب چه کاری داری می کنی .. دستمو رو کس خونی اون کشیده و گفتم خیلی خونسردی دختر . -ببینم تو دست زدی روش گرم نبود ؟/؟ -من چیکار کنم باهات سمانه -نمی دونم توی چشام نگاه کن و ببین چی می خوام -حالا نمیشه تو توی چشام نگاه کنی و ببینی که چی می خوام . -خب هانی جون چشات داره میگه از اونجایی که من تازه به افتخار زنانگی نائل گشته ام و تو هراس داری از این که به ادامه سکس بپردازی داری این  پا و اون پا می کنی تا وقت بگذره . -سمانه داری کتاب فارسی می خونی ؟/؟ -نه دارم کتاب دستور می خونم . الان بهت دستور میدم که به کارت ادامه بدی . فکر کردی من مث تو بچه سوسولم ؟/؟ زود باش . عشقت منتظره . مگه دوستم نداری ؟/؟ واسه چی ادامه نمیدی ؟/؟ -سمانه خوشگل تر از همیشه شدی . -ببینم همه این خوشگلیهای زن به درد این می خوره که به وقت سکس هوست بیشتر شه -پس عشق و دوست داشتن چی زن  -در مورد من و تو چرا . ما استثنایی هستیم -یعنی در این دنیا عاشق دیگه ای نداریم . -عاشق نه بگو عشاق هانی -خیلی شلوغ و شیطونی . -از وقتی که تصمیم به ازدواج با تو گرفتم تصمیم گرفتم که همیشه همین جوری باشم . البته برای تو عزیزم . دوست نداری ؟/؟ نگاهمو بهش دوختم . -چقدر زندگی با تو قشنگه . چقدر دوست داشتن تو لذت بخشه . -ببینم همه رو یدفعه نگو . بعدا کم میاری ها . -آدم که خوشگلی و مهربونی تو رو می بینه زبونش باز میشه . همش حرفای جدیدی به ذهنش می رسه -حالا اون چیزی که به درد من می خوره یه چیز دیگه ایه . دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش فشرد . کیرم به شکمش فشرده شده . لبامو رو صورتش سوار کرده و گونه های گرم و خوش عطرشو می بوسیدم . -سمانه خیلی داغم .. -معلومه اصلا نمی خوای خنک شی .. -می خوام ولی هر چی جلو تر میرم بیشتر داغ می کنم . -من خودم خنکت می کنم . سمانه خودشو کشید بالاتر . دستامو رسوندم به سینه هاش . دستشو رسوند به کیرم و اونو چسبوند به کوسش .. -ولم نکن ادامه بده . عزیزم .. راستشو بگو هانی .اصلا به فکر این لحظه ها بودی ؟/؟ بهش فکر می کردی ؟/؟ -دوست داری چی بشنوی ؟/؟ -حرف راستو .. -راستش ما که خیلی وقت نیست عاشق هم شدیم ولی از وقتی هم که شدیم با هم جنگ و دعوا داشتیم -چی همون دو سه روزو میگی ؟/؟ -بگذریم ولی بعدش چرا .. همش در خیالم این لحظاتو می دیدم . ولی دیگه فکریه چیز دیگه رو نمی کردم . -این که دختر باشم ؟/؟ خیلی سخته عشقبازی کردن با من ؟/؟ -حالا تو چی سمانه . تو چه احساسی داشتی . به چی فکر می کردی -فکر می کنی درسته که یک زن پیش شوهرش از این اعترافات بکنه ؟/؟ -اگه همراه با عشق باشه چه اشکالی داره -این قدر حرف نزن هانی  -تو حال حال منو ببین اون وقت از گذشته بپرس . هرچه کوسشو با دستمال پاک می کردم بازم آثاری از خون می دیدم . -سمانه یه چیزی برات بیارم که بخوری .. رو من خم شد و گفت من اینو می خوام که بخورم . اینه که الان حالمو جا میاره . کیرمو گذاشت دهنش .. هر دو در یه حالت تقریبا نشسته رفته بودیم تو هم . دستامو دور سرش قرار داده و  اونو بیشتر به به طرف لاپام می چسبوندم . -نههههههه سمانه . خوشم میاد . کیف داره . دوستت دارم . دوستت دارم . بخورش تا من واست حرف بزنم . تا بگم که دوستت دارم . تا بگم که هیچوقت از سکس با تو خسته نمیشم . بدون این که کیرمو از دهنش در بیاره سرشو بالا گرفت و بهم نگاه کرد . یه جوری بهم نگاه می کرد که انگار حرف بدی زده باشم . راستش زیاد به این اعتقادی نداشت که همیشه این قدر در سکس با اون پر شور و نشاط باشم . -سمانه چیه فکر نمی کنی این جوری باشم ؟/؟ این قدر زود قضاوت نکن . انگشتشو رویرو چشام قرار داده به این طرف و اون طرف تکونش می داد . .-تو باهام مخالفت می کنی حالا خد متت می رسم . با یه حرکت کیرمو از دهنش در آورده و اونو به سمت عقب هلش دادم و تا بخواد تکون بخوره دو تا پاهاشو انداختم رو شونه هام . کیرمو کردم تو کسش. دیوونه می خندید .. -چیه هانی حرصت گرفته ؟/؟ لجتو در آوردم ؟/؟ این که همون چیزیه که من الان نیمساعته ازت می خوامش ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر