ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 65

یکی از دلایلی که عاشقت شدم این بود که حس می کردم تو عقل و احساسو می تونی در یه تر کیب زیبا طوری کنار هم قرار بدی که یه مرد آرزوشو داره و تو با احساس قلب پاکت  و داشتن این خصلتها بود که دلمو ربودی . -فعلا که دست یکی دیگه هست . چه تیپی هم زده بود . خیلی ساده ام . حالا دیوونه هم شدم . میگی عقل ندارم . سهراب من یک زنم . مار گزیده ام .- از من چه انتظاری داری . به من نگاه کن . یعنی من این قدر بدم که به همین زودی همه چی رو فراموش کنم . منی که اگه صد تا جون دیگه داشته باشم برات میدم . تو چرا دسته گلتو رو زمین پرتش کردی . چرا مث دختر بچه هایی که هنوز عروسک بازی می کنند می خوای خودتو قانع کنی که حق با توست -اینو اشتباه می کنی چون من دارم با خودم می جنگم که حق با من نیست . من می خوام خودمو قانع کنم که تو درست میگی . تو با همسر سابقت نبودی . -بهشته بذار خوب نگات کنم . . نه خودتو کنار نکش نرو تنهام نذار . بذار با موهات بازی کنم .. یه تار موشو   توی کف دستم گرفته گفتم همین یه دونه رو به صد تا مث اون نمیدم . -حرفات قشنگه ولی کارات زشته . -پس فقط یه فرصت به من بده اگه من برات ثابت کردم که تقصیری نداشتم ازش می خوام که فردا هم بیاد ملاقاتم .. -تو نه می تونی اینو ثابت کنی و نه این که جراتشو داری ازش اینو بخوای .. -بفر ما خانوم تو که همین الان خودت می گفتی من ازش خواستم که بیاد دیدنم .. -آره ولی پیش من نمی تونی . -پس باش و ببین چه جوری می تونم ثابت کنم . فقط حرف نزن . اون نباید بفهمه که تو اینجایی که نقشه ام بگیره . -الو سها کی بهت گفته بود که امروز بیای اینجا . اگه بهشته سر می رسید و تو رو می دید چی می شد .. -ببین سهراب بهشته یه پول سیاه هم واسم نمی ارزه . اگه الان هم نفله اش نمی کنم واسه اینه که تو ازم خواستی واسه دیدن تو نیازی نیست که تو ازم بخوای . زیر سنگ هم اگه بودی پیدات می کنم . مگه این همه مریض که میرن ملاقاتشون واسشون کارت دعوت می فرستند. -اگه بهشته تو رو می دید چی ؟/؟ -چند بار باید بهت بگم من از خدام بود که اون  من و تو رو با هم ببینه مخصوصا اون وقتی که بوسیدمت .. ...آخ لعنتی حساب اینجا شو نکرده بودم بهشته سرشو انداخته بود پایین . با این که حس کردم می دونه بیگناهم ولی اشکش داشت در میومد .. رفت یه چیزی بگه با اشاره ازش خواهش کردم چیزی نگه . -سها تو منو به زور بوسیدی . من رو تخت دراز کشیده بودم . لبام بسته بود . نمی تونستم تکون بخورم .. -خیلی بد جنسی سهراب خیلی ..می دونم که اونو خیلی دوست داری . اون چی داره که من ندارم . تو هر چی بخوای بهت میدم . عشقمو زندگیمو .. سهراب من دوستت دارم . -سها .. بهشته همه چیز منه . من دوستش دارم . من بدون اون می میرم . کاری نکن که اون فکر کنه من دوستت دارم و با حسادت خودش عشقمونو به آتیش بکشه .. -اتفاقا راهنمایی خوبی کردی . فعلا که به خاطر گل روی تو کشتنشو عقب انداختم باید از همین شیوه تحریک حسادت استفاده کنم . می دونم چیکار کنم . قبلا هم اثر داشت ولی این بار طور دیگه ای وارد میشم . جیگرشو به آتیش می کشم . داغونش می کنم . -سها تو این کارو نمی کنی .. باهاش خداحافظی کردم .. -بهشته مث موش مرده ها شده بود . با این که یه لبخندی گوشه لباش نقش بسته بود ولی خجالت و شرمندگی و تا حدودی هم ترس نمی ذاشت حرفی بزنه . -ای وای یادم رفت از سها بخوام که فردا بیاد ملاقاتم . چون من و تو قول و قرار کرده بودیم . اگه انجامش ندم نسبت به تو بد قول میشم -سهراب تو از کسی که دوستت نداره می خوای بیای به دیدنت ؟/؟ -نه بهشته من همچین کاری نمی کنم . ولی ازت می خوام که بری بیرون . نمی خوام ببینمت . حسود خود خواه که فقط حرف خودتو می زنی . چقدر دلمو به درد میاری . من به خاطر تو تاوان سنگینی پر داختم . هیچ وقت به تو خیانت نکردم . آبرو ی خودمو فدای تو کردم . تو هنوزم ظاهر بینی می کنی . برو بیرون .. -سهراب تو اینو جدی نمیگی .. -گفتم برو بیرون -تو هیچوقت سرم داد نمی زدی . تو هیچوقت این جوری نبودی . چطور دلت میاد منو اذیتم کنی . مگه  نگفتی یه تار موی منو به صد تا مث اون نمیدی و من از دنیا برات عزیز ترم . دیگه نیستم ؟/؟ دیگه دوستم نداری ؟/؟ برای همیشه برم ؟/؟ مظلومانه و معصومانه با چشایی که اشک درش حلقه زده  بهم خیره شده بود . پیشونی منو بوسید و خواست سرشو بلند کنه و بره که قبل از این که سر بلند شه دستمو گذاشتم پشت سرش و این بار لبای خوشگلشو به جفت لبام دوختم . طوری با عشق و حرارت منو می بوسید که انگاری یه دنیا راز و رمز در این بوسه نهفته بود . با این بوسه داغش داشت بهم کلی پیام می داد . پیام عشق پیام شرمندگی ..پیام حق شناسی .. -بهشته باورت شد که گفتم بری ؟/؟ من برای تو اینجام .. هنوز من و عشقمو باور نداری ؟/؟... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

آره داداش گفت...

یه پیام برات ارسال کردم که فکر کنم بهت نرسیده قسمت 65 نقاب انتقام آپ نشده و بجاش 66 را آپ کردی با عشق : آره داداش در عشق وثروت وقلب 21

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز خسته نباشی ممنونم از دقتی که کردی . انگار خوانندگان خوب و گل ما به خوابی بهاری رفته اند .. راستی اون موردی رو که اول پیام اشاره کرده بودی به نظرت پاسخشو چطور بدم بهتره .. سه راه وجود داره 1-از طریق سایت و پاسخ مفصل 2-درقالب نظر و نیمه مفصل 3-از طریق ایمیل که یه خورده دست به عصا میرم . راستی آره داداش عزیز امیر کارت داشت و گفت که آدرس ایمیلتو توی شلوغ پلوغی ها گم کرده . اگه در بخش نظرات بذاری من منتشر نمی کنم و براش می فرستم وشاید از طریق ایمیل امیر برات پیام دادم وچند تا سوال هم ازت داشتم . من یه قسمت از پیام تورو نذاشتم گفتم شایداونی که ازم پرسیده نخواد که آدرسش مشخص شه . موفق باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر