ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانواده خوش خیال 40

-آخخخخخخخ عرفان .. عرفان جون ..چقدر سکس در آب به من کیف میده هم منو می لرزونه و هم داغم می کنه . پسر منو بکن . بکن ..
سیاوش : عرفان جون خیلی خوب داری به زنم حال میدی . نگاه کن . از حال رفته چشاشو ببین .. خواهر زنمو که خوب کردی . اینا دیگه خسته شده بودن از بس کیر فامیلو خوردن . یه همچه کیری واسشون لازم بود .
عرفان به خودش می گفت کاش همه زنا و دخترایی که دوست داشتم با هاشون حال کنم فک و فامیلایی مث شما می داشتند . به نظرش اومد که این دو تا پسر باید کس خل باشن که داره جلو چش اونا ناموسشونومی کنه و اونا خیالشون نیست .
 سیاوش : داداش خیلی مخلصیم .
 سهیل : فدایی داری . خوب حال جفت آبجی مونو جا آوردی .
 ساناز حرفی نمی زد تا از وجود کیر عرفان در کسش لذت ببره . حس کرد که این عرفان بیشتر اونو می کنه بیشتر خوشش میاد . واسه این که بقیه حس نکنن که اون چقدر بی احساس و بی تفاوته خطاب به شوهرش گفت 
-فدای تو که درکم می کنی
 -عزیزم دل به دل راه داره .
 در همین لحظه عرفان چند ضربه پی در پی و رگباری دیگه رو به کس ساناز فرستاد که دیگه مجبور شد کمر سانازو بگیره که توی آب ولو نشه چون طوری شل و ار گاسم شده بود که نمی تونست خودشو سر پا نگه داشته باشه .. برادر و شوهر ساناز شروع کردن به کف زدن ..
سیاوش : آفرین عرفان جون . یه جایزه پیش من محل داری .
سهیل : پیش منم همین طور . کلی زنای فامیل هستند که به موقعش همه رو باهات آشنا می کنیم . می دونم همه شون دوست دارن که باهات حال کنن چون خوب می دونی حالشونو چه جوری جا بیاری .
عرفان کمی احساس خستگی می کرد و بیش از حرف زدن اونا نیاز به این داشت که یکی بیاد کمکش و این سانازو از آب بکشن بیرون . تازه سارا اومد کمک که سیاوش خودشو انداخت توی آب . لحظاتی بعد همه شون کنار استخر بودند .
سارا : داداش سهیل می خوام که حالا تو و عرفان جون دو تایی منو بکنین .. در همین لحظه ساناز که مثلا در یه حالت خواب و خلسه بعد از سکس قرار داشت گفت این دفعه دیگه اول با منه که شروع کنم . دور دو به یک رو من شروع می کنم . سیاوش تو و عرفان بیایین سراغ من . عرفان آب کیرشو توی بدن ساناز خالی نکرده بود و هوس داشت کیرش هم شق بود ولی از ناحیه کمر احساس خستگی می کرد . با این حال قبول کرد که اون و سیاوش دو تایی زن سیا وشو بکنن .
-پسرا من حالا در یه حالت جدید دراز می کشم و شما دو تایی فرو کنین توی سوراخام . البته این حالت برای امروز ما و کلا ما که دوبه یک رو اکثرا از پایین به بالا انجام میدیم تقریبا تنوع و تازگی داره .
 عرفان داشت فکر می کرد که ساناز داره از چی صحبت می کنه که اون یه پهلو دراز کشید و به عرفان گفت که از پشت بکنه توی کونش و شوهرش هم از رو برو بذاره توی کسش . سیاوش خیلی راحت کرد توی کسش .
-ساناز حالا خوب حال می کنی . دیگه عرفان جون پیداش شده ..
 -عزیزم تو که خودت بیشتر لذت می بری از این که یکی هست  که زنت رو سر حال کنه ولی باید دید بابا مامان عکس العملشون چیه .
 -اونا هم راضین . کارشون کمتر میشه . کمتر خسته میشن . این که نمیشه همش چهار گوشه خونه موند و با این و اون سکس کرد .
 از اون طرف عرفان کیرشو محکم به سوراخ کون سانازفشار می داد ولی خیلی خشک و سرد شده بود . سارا خودشو با یه قوطی کرم رسوند نزد اون و گفت ببین ساناز بازم باید منو داشته باشی . دستشو گذاشت دور کیر عرفان .. وقتی که داشت روی کیر عرفان رو با کرم چربش می کرد پسر فقط آه می کشید و صورتش کاملا سرخ شده بود .
 ساناز : سارا زود باش .. خوب دور سوراخمو با یه خورده از اون داخلشو بمالون .. تو که همش داری با کیر عرفان جون بازی می کنی ..
 سارا : ساناز جون دیگه پیش عرفان آبرو مونو نبر . تو که تا حالا کلی جفت کیر آزمایش کردی . منو بگی باز یه چیزی که تا حالا این مدلی نداشتم .
-یعنی باور کنم که این چند روزه از این مدل بر نامه ها نداشتی .
 -خواهر حق من بود .
 -بعد  از من میان سراغ تو .. ع
رفان پاک خسته شده بود و تعجب می کرد که چرا اینا با این همه فعالیت از پا در نمیان . خودش که پاک هلاک شده بود . ولی خب دخترا که معمولا مفعول و کم فعالیتند . این سهیل و سیاوش هم که یک ریز مشغول نبودند . مفت خوردن و مفت خوابیدن همین بر نامه ها رو هم داره . کیر عرفان رفت توی کون ساناز ..
-ساناز جون این جوری هم یه مزه خوبی داره .
 -ساناز فدات عرفان جون .. بکن کونمو ..
 ساناز سعی داشت  به اون صورت حال کردنشو با شوهرش ابراز نکنه و آخ و واخشو به حرکات عرفان نشون بده .. سیاوش هم مدام با سینه های زنش بازی می کرد تا این که وقتی ساناز ار گاسم شد اول سیاوش و بعد عرفان آب کیرشونو توی کس و کون ساناز خالی کردن . زن دهنشو باز کرد و جفت کیر می خواست .
-پسرا از اون پایین جفتشوگرفتم از اون بالا هم جفتشو می خوام .. دو تایی شون کیرشونو فرو کردن توی دهن ساناز و بعد همین بر نامه روی سارا پیاده شد که دیگه عرفان یه زحمت دو سه قطره ای رو توی کون سارا خالی کرد .. اون پنج نفر شورتشونو پاشون کرده بودند و دیگه از خستگی گوشه ای لمیده بودند که سر و کله مادر سارا و ساناز و سهیل و مادر زن سیاوش خان پیداشد . یعنی سحر خانوم زن سامان خان صاحب خونه ... وای عرفان چی می دید ! سحر کاملا لخت داشت میومد به سمت اونا .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی . 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر