ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سالی که گذشت

داشتم یه قسمت  دیگه از داستان هوس اینترنتی رو می نوشتم که یهو یادم اومد که چند روز دیگه عیده و انگاری هر چی از گذشته و حال واسه آینده مطلب جمع کرده و کهنه و جدیدو گذاشتم کنار هم بازم کم می دونم . آخه چیکار کنم . من بهار خانومو دوست دارم دیگه . هرچی ازش بنویسم بازم فکر می کنم کم نوشتم . مردم دارن از سر و کول هم میرن بالا من اینجا خونه نشین شدم تا بتونم چهار کلمه بیشتر بنویسم . نتیجه این قاطی فکر کردن من این شد که نوشتن یه داستانی که به طور متوسط  45 دقیقه وقتمو می گرفت یک ساعت و نیم طول بکشه . چون یه خط می نوشتم و فکرم می رفت پیش متن دیگه . پیش عید .. دیگه از گل و شکوفه و سبز و سبزینه ها هر چی بگیم بازم کم گفتیم ولی یه خرده هم بهتره از چیزای دیگه بگیم . بهار با خودش همه خوبیها رو میاره و ما دیگه همه اینا رو می بینیم . راستی سالی که گذشت چه جوری بود . اولین چیزی که به ذهنمون می رسه اینه که خب دلار رفت بالا سکه گرون شد مردم در فقر اقتصادیند . یه انگشت شماری حاصل دسترنج میلیونها نفر رو به غارت می برند . همه اینا درسته ولی ببینم خودمون از نظر روحی و فکری تغییری کردیم ؟/؟ بهتر شدیم ؟/؟ ..چی ؟/؟ .. خوب نمی شنوم ..آها حالا شنیدم . این گرونیها نمیذاره مخ آدم خوب کار کنه ؟/؟ شما منو که می شناسین چه آدم پر چونه ای هستم در نوشتن کم نمیارم . حالا زشت و زیباشو میذاریم به حساب کار شناسان بر نامه 90 . که البته بعضی از این کار شناسها  بیشتر به  درد بازیگری در فیلمهای کمدی  یا تراژدی می خورند . مثل آقای ایکس که دقیقه آخر بازی با سپاهان یه پنالتی واسه پرسپولیس نگرفت و هفت هشت بار اعلام کرد که پنالتی نبوده ولی هفت هشت سال بعد اعلام کرد که پنالتی بوده و عذر خواهی هم کرد . عادل جان تو رو خدا اینا رو دیگه نیار . ..مثل این که پرت شدیم از بحث . سال سال ادامه آگاهیهای  ملت صبور ایران بود . سالی که بیش از پیش فهمیدیم که باید با سختیها بجنگیم . بجنگیم و در کنار هم باشیم . سالی که فهمیدیم بیگانگان دلشون به حال ما نمی سوزه و ما خودمون باید هوای همو داشته باشیم . بیگانگان و یه سری از آشنایان خواستند که ما تحریم بشیم و شدیم . بیگانگان و دانه درشت ها مثل خر کیف کردند . سالی که در یافتیم و باید که در یابیم اگه یک ایرانی پاک نهاد به زمین بیفته یه هموطن دیگه باید دستشو بگیره و از زمین بلندش کنه . شایدم لازم شه چند تفری دستشو بگیریم . اما اونایی که فقط به فکر خودشونن هیچوقت آب خوش از گلوشون پایین نمیره . این سال هم گذشت سالی با همه خوبی و بدیهاش که به تاریخ پیوست . تاریخی که خیلی چیز ها رو نشون میده . گاهی زود گاهی دیر .. البته از همون اولش هم نشون میده یه سری دیر می گیرن و یه سری زود . مثلا من حالا خیلی خوب می دونم که امریکا داره ما رو مسخره می کنه . دوست و دشمنو مسخره می کنه ولی مسخره خودشه .  می خواد سر ملت رو شیره بماله .. پول ما رو می چاپه . یه مشت کار شناس ایرانی رو جمع کرده برده تلویزیون خودش تا از تنش کم کنه و از طرفی سیاست های شیطانی خودشو پیاده کنه .. خداوندا در سال جدید شیطان بزرگ را به راه راست هدایت کن آرامش را به ایران عزیزمان بر گردان . همه جا شده بحث شکم . همه دارن میگن بابا ما تحریم شدیم نداریم بخوریم نداریم فلان کنیم .. ملت بجنبید ما تا کی باید مصرف کننده باشیم . این همه از نژاد پاک آریا میگیم این همه به ایرانی بودن خودمون افتخار می کنیم بیایید همدل و هم صدا باشیم . خود خواهی رو بذاریم کنار . یه مدت سختی داره بشیم مث مردم ژاپن .. از نظر تلاش و مصمم بودن . بگذریم عیب ما اینه که همش می خواهیم به دست یکی دیگه نگاه کنیم . شایدم خیلی ها نمی خوان .. خب بحثو عوض می کنیم . چون این نمایش های مسخره همچنان ادامه داره و دلقک ها هم فهمیدن اینی که دارن بازی می کنن جز دلقک بازی چیزی نیست . گفتن از مشکلات دردی رو دوا نمی کنه .. مثل نوشتن داستانهای واقعی واقعی در مقایسه با داستانهای واقعی حقیقی . یه سری حقیقت را به رویا تشبیه می کنند البته شایدم تشبیه درستی باشه ولی این دلیل نمیشه که اون حقیقت تبدیل به واقعیت نشه . یه عده دوست دارن که همش از غم گفته شه . از این که عشاق به هم نمی رسند . بی وفایی می کنند . پای بند حرفاشون نیستند . وقتی دل عاشق آخر داستان می شکنه میگن به ! به ! عجب داستان قشنگی بود شایدم این طور باشه ولی خب  اگه اینا واقعیه و ما از اونا خبر داریم پس خوندن تکراری واقعیات هر چند که وقت ما رو پر می کنه ولی یه درس اخلاقی و یه سودی هم باید داشته باشه . ما رو باید در جهتی هدایت کنه که حس کنیم اگه فلان تابوی منفی در جهت مثبت سازی شکسته می شد بهتر بود . مثلا در داستان عاطفه عشق پدر میاد کمک دخترش . به دخترش که دوست پسر گرفته سر کوفت نمی زنه .. حتی وقتی هم که پسره قالش میذاره محکومش نمی کنه . دختره شرمنده میشه . ولی اون چیزی که در پایان داستان ادامه داره عشق و دوستی پدر و دختره هست . حالا یکی بیاد و بگه که آخه ای میرزا بنویس  مثلا این چیه که تو نوشتی ما که در جامعه همچین چیزی نداریم ... خب من دارم می نویسم که داشته باشیم . تا بابا ها متوجه شن که وقتی عشق بدن عشق می گیرن . اتفاقا درک کردن دختر هم یه نوع واقعیته .. یک نویسنده باید در کنار واقعیت , لذت خوبیها رو به خواننده اش نشون بده . نشون بده که اگه آدم گذشت داشته باشه خود خواه نباشه زندگی چقدر شیرین میشه . مثلا من می خوام در داستان عشق و ثروت و قلب چهره یه  پزشک دلسوز رو به همه نشون بدم . شاید نتونم حق مطلب رو خوب ادا کنم ولی یه سری واقعیت دور و بر همین رویا نگری یا حقیقت بینی من وجود داره . ممکنه یه عده بیان بگن بابا چی نوشتی کدوم پزشکه که الان از حق خودش بگذره .. اولا باید گفت که خیلی ها هم هستند که دلسوز باشند ولی بر فرض هم که این طور نباشه ولی چه اشکالی داره که باشه . چه اشکالی داره که ما از نیست هایی که می تونن هست بشن هست بسازیم . شاید یکی با خوندن این داستانها تحت تاثیر قرار بگیره شاید این جوری کمتر شرمنده سکسی نویسی های خودم باشم وبشم .. ببینم تا حالا این چیزایی که نوشتم ربطی به سالی که گذشت دا شت ؟/؟ .. آره ولی یه کم . بقیه رو می تونین برین از اخبار و رادیو تلویزیون بخونین . حالا ما میریم رو سایتهای خودمون . از این ور نگاه می کنیم . هیشکی نیست بیاد و ما رو بر رسی کنه . فقط میگن مبتذل و مستهجن .. فکر می کنند وقتی جسم آدم بر هنه شه دیگه انتهای مستهجن بودنه . آهای فلانی! مستهجن حقیقی اونه که خون ملتو کرده تو شیشه بیت المالو میذاره جیبش و فریاد می زنه بگیرین دزدو بگیرین . خیلی بده که ما زشتیها رو از یک بعد و یک زاویه نگاه کنیم . وقتی که یک جوان با سکه تمام به قیمت صد و هشتاد هزار تومان نمی تونست ازدواج کنه در شرایطی که قیمت به نسبت سه چهار سال پیش هشت تا ده برابر شده می تونه از دواج کنه .. ؟/؟ بگذریم بقیه شو خودتون می دونین . راستی امسال چه طور گذشت  ؟/؟ هنوز که تموم نشد . در پاییز برگها بر روی درختان خشکیدند و در زمستان هم چند روز هوای سرد داشتیم . ولی هوا عالی بود . یه بهار در زمستان داشتیم مال سال 57 که مدرسه نمی رفتم .هرچند نصف بیشترسال تحصیلی تعطیل بود ولی واسه من همه سال تعطیل بود  اما امسال تابستان در زمستان داشتیم . با این همه سختیها و مشکلات ملت عزیز ما نشان دادند که هر گز سنتهای زیبای خود را فراموش نکرده به کوری چشم دشمنان چهار شنبه سوری ها یلداها و مهم تر از همه نوروز ها را پاس می دارند . به ایرانی بودن خود می بالند و با عشق ستیزی می ستیزند . زمستونی بود که از یکی شنیدم که یه دیوونه ای  پیش بینی کرده که دنیا می خواد سر و ته شه و چند روز پشت سر هم شب داشته باشیم که خبری نشد . وگرنه حالا که فکرشو می کنم این امسال هم مثل سالهای قبل شب داشتیم و روز هم که سر جاش بود . خورشید بازم از مشرق طلوع می کرد . فقط امسال عید فطر , گالیله واسه دیدن ماه زیاد مشکلی نداشت . منم که در کنار نوشته های سکسی خودم مطالب عشقی و اجتماعی زیادی  نوشتم . این سایت ما هم یه سایت سیاسی نیست و توهین به اشخاص سیاسی هم درش درج نمیشه . آخه مرگ بر و زنده باد که دردی رو دوا نمی کنه . اگه از درون خودمونو اصلاح کنیم بقیه اش حله .. همینو داشته باشین اگه بازش کنین متوجه میشن که با زرنگی سیاسی ترین حرفو زدم .. اصلاح از درون یا همون به قول دانه درشتها جهاد اکبر .. وقتی که خودمون اصلاح شیم جامعه هم اصلاح میشه . وقتی که من حس کنم بغل دستی من همون چیزی رو که من می خوام می خواد .. وای خدا دیگه چه جوری بگم . در هر حال ما سیاسی نیستیم و در نهایت آرامش دوست داریم که حقوق ملت پر داخت شه .آزادی باشه . پول نفت و گاز بین ملت تقسیم شه . البته نمی دونم کار درستیه کار همین شیخهای عربستانی   گردن کلفت بی دین که نامردا قسمتی از در آمد ملی رو بین ملت ببخشید امت خودشون تقسیم می کنن یا نه . آخه این کارا یعنی رفاه ملت باعث میشه که اونا از زندگی اخروی دور بشن واین مردای نامرد برن چهار تا زن بگیرن ولی خداییش یه اندازه ای تقسیم کنین که پسرامون بیشتر از یه زن نتونن بگیرن . باورکنین به هر یک از باعث و بانی های این امر خیر هزار تا حوری بهشتی می رسه .  در هر حال در لا به لای مطالب عشقی سکسی اجتماعی نوشتن از مشکلات مردم ربطی به سیاست نداره . گفتن از آخوند هایی که چشمشونو به روی حقیقت بسته اند و واقعیت را از یاد برده اند .  با حرفای زیبای خود  نه تنها باری از دوش ملت بر نداشته بلکه بر سرشان سنگینی می کنند . ما حتی زورمان نمی رسد که شکم گنده آنان را قلقلک دهیم . آخرای سال از ببر مازندران نوشتم . مردی قاطع که اجازه نمی داد به بهانه قحطی جنسا رو احتکار کنند . یه داستانیه در مورد آقا رضا این بزرگ مرد تاریخ که میگن زمان جنگ جهانی بود یا یه وقت دیگه یه سری از نانواها آرد ها رو قایم کرده بودند یا به قیمت گران نون توزیع می کردند کم پخت می کردند . مخفیانه به یکی از این نانوایی ها سر زد و نانوای اول رو که انداخت توی تنور سردر بقیه مغازه ها پر از نون شد . دیگه کی گفت کمبود نون وجود داشته باشه .. حالا من نمی دونم این داستان تا چه حد درسته . آدم سوزی رو توصیه نمی کنم . کار خوبی نیست ولی در نهایت اگه راهی نباشه سوزوندن دو تا نانوا بهتر از اینه که یه ملت بسوزند . البته شاید مشکلات ما  فقط از احتکار نباشه ولی چرا ما اول خودمونو اصلاح نکنیم . چرا به خاطر سود بیشتر و دوروز راحت تر زندگی کردن گورمونو تنگ کنیم . به خدا این رسمش نیست که هر مصیبتی  رو به بقیه نسبت بدیم. از هر کی می پرسی تو چرا جنستو قایم می کنی میگه چون فلانی این کارو می کنه . ای خاک عالم بی دور از جون وجناب بر سر همه تون که همچین فر هنگی دارین .. وای عصبانی شدم برم سر یه مطلب دیگه . من نمی دونم چرا این خواننده ها نظرشونو راجع به داستانها و مطالب و نوشته ها اعلام نمی کنن . من یکی که خیلی دوست دارم راجع به هر چیزی نظر بدم مخصوصا نوشته های غیر سکسی .. وقتشو ندارم و راستش در روز جهانی زن که 8 مارس  فکر کنم 18 اسفند بود یه مقاله ای خوندم از استادی به نام بانو که در سایت لوتی و در تاپیک روز جهانی زن منتشر شد . فوق العاده زیبا روان و تکان دهنده بود . نویسنده خیلی زیبا از احساسات مادر ستار  گفته بود . البته من خودم در مورد ندا خیلی مطلب نوشتم و بیشتر از دیدگاه احساسی و آخرین نگاهش مسئله رو بر رسی کردم ولی بانو بانو با قلمی زیبا وصمیمانه درد مادری را به تصویر کشیده بود که جز یک مادر هیشکی نمی تونه اونو درک کنه . بانوی عزیز  من نمی دونم کی هستی همون جوری که تو نمی دونی من کی هستم (هرکی هستم هیچ پخی نیستم )ولی دستت درد نکنه . نمی دونم با چه کلام و زبونی ازت تشکر کنم . .من عددی نیستم که بخوام برای نثر زیبای تو و احساس پاک تو نظری بدم ولی همینو می تونم بفهمم که استادانه با تمام وجود و عشق و درد و احساست واحساس آن بانوی داغدیده نوشتی  وبیش از پیش باعث شرمندگی آدمایی مث من شدی . نمی دونم آیا بعد از برداشتن تاپیک روزجهانی زن این متن به جای دیگه ای منتقل شده یا نه واگه بنا به دلایل غیر شخصی نتونستم این طرف منتشرش کنم درصورتی که با کسب اجازه  از نظر بانوی گرامی مانعی نداشته باشه  از آره داداش عزیز می خوام که در صورت صلاحدید مسئولین محترم سایت لوتی اون متن روکه عنوانش بود مادر رنجدیده سرزمین من روزت مبارک را با اشاره به نام نویسنده بانوی ارجمند در تاپیک دل نوشته های ایرانی در بخش تالار وقسمت خاطرات و داستانهای ادبی سایت لوتی منتشر فرموده که این افتخاری بزرگ برای من بوده , باشد که بیش از پیش برای رهایی از لاک خود اندیشی ها و خود خواهیها تلاش کرده خوشی ها را برای همه بخواهیم وشریک غمهای یکدیگر گردیم . دوباره می رسیم به سالی که گذشت و هنوز نگذشته ولی خودمونیم با این همه مشکلات و سختی و گرونی مردم سنت های قشنگشونو فراموش نکردند . شاید پسته و آجیل کمتر بخرن ولی دید و باز دید ها جای خودشو داره . بیایید سعی کنیم احساس قشنگ عیدو قسمتش کنیم . این حس قشنگو به یکی دیگه هم بدیم . بچه ها رو خوشحالشون کنیم . به اونایی که بابا یا مامان ندارن محبت بیشتری کنیم . شاید این کوچولو ها نیاز مالی نداشته باشن .. شاید اصلا بزرگ باشن . طوری رفتار نکنیم که انگاری با از دست دادن عزیزی دیگه واسه مون عزیز نیستن . غم برای همه آدماست . برای بعضی ها یواش یواش میاد وبرای بعضی ها ناگهانی . این که بگیم خدا نکنه هیچوقت غمی نداشته باشی این یه آرزوی محاله . البته اونایی که خوبن و برای خوب تر بودنشون می جنگند و تلاش می کنن شاید غم کمتری بیاد سراغشون ولی دنیا همینه دیگه .. هنوز چهار شنبه سوری نیومده فقط تو رو خدا مراقب خودتون باشید و سعی کنید این سنت نیکو و پسندیده رو اون جوری که حقشه به همه و به دنیا معرفی کنید . ایرانی هیچوقت گذشته های قشنگ و سنتهای زیبای پدران و مادرانشو فراموش نمی کنه . عید امسال واسه خیلی ها رنگ و بوی عید رو نداره برای  اونایی که عزیزانشونو در کنارشون ندارن . به یاد خاطره هاشون میفتن . به یاد این که سال گذشته در همچین روزایی اونا رو در کنار خودشون داشتن . ای خدا بازم دوباره احساساتی شدم و یاد بابا آدم و ننه حوا افتادم که یکی میگه سیب خورد و یکی میگه گندم و کارمونو کشوندن و رسوندن به زمین این نا کجا آباد . آره اونا عید ندارن ولی عید هست . بهار ندارن ولی بهار هست . از خدا می خوام که دلهای این عزیزانو بهاری کنه . این رسم زندگیه که یکی بیاد و یکی بره . نمیشه آدما رو برای همیشه زنده نگه داشت . مگر این که خدا بخواد مثلا شیعه معتقده که حضرت خضر و مهدی وعیسی مسیح فعلا زنده اند .. پس یادتون نره اگه نتونستین آدمای غمگینو در این سال نو شادشون کنین اولا خوشحالی خودتونو نشون ندین در ثانی شریک غمهاشون بشین . دلداریشون بدین . بهشون نشون بدین که تنها نیستن . من می خواستم این مطلبمو بذارم برای چند روز دیگه ولی چه فرقی می کنه اون موقع شاید  زیاد فرصت نکنین بخونین . چهار شنبه سوری پارسال بود که از رو چند تا آتیش پریدم . قبل از این که آتیش سرخم کنه از این که کلی زن و دختر داشتن پریدن منو نگاه می کردن سرخ شده بودم . یه دعای خیری هم برای ملت کردم که هنوز مستجاب نشده .. بهتره بگم این آرزو بر آورده نشده . خسته شدم از دست این کلمات عربی . خداوندا در این واپسین ساعات سال کهنه دلهامان را پر از تازگی و صفای نور ایمان ساز! ایمان به تو پروردگار یکتا و بر حق و راستین این عالم که بهتر از ما صلاح ما را می دانی . پروردگارا آرزوی مرگ دشمنان خود را نداریم چون تو مرگ را برای همه خواسته ای . آنان را به راه راست هدایت کن . به ما توانی ده تا خود خواهی ها و خود اندیشی ها را از خود دور سازیم . پروردگارا دلهای ما را از کینه تهی ساز . آنجا که نور تو در آن تابیدن گرفته اثری از کینه نباشد . پرورد گار آدمیان همه برادران و خواهران منند . تو این را در تورات و انجیل و قرآن و هزاران هزار کتاب و نوشته های مقدس دیگرت گفته ای . چگونه می توانم بد برادرم بد خواهرم را بخواهم . اگر از روی درد و رنج کلامی ناشایست بر زبان آورده قلم عفو بر قلم زشت نوشتارم کش که تو بخشنده ترین بخشندگان و یگانه بخشنده راستین این عالمی . پروردگارا جز تو یاوری نمی بینم آن چنان کن که با اندیشه و کرداری پاک به سوی تو آیم . کاش آدمیان می دانستند که بیگانگی مفهومی ندارد تا در زیر سایه تو خدای آشنا , عشق را محبت و دوستیها را قسمت کنند . پروردگارا روز بهاری از راه خواهد رسید قلب ما را بهاری ساز پاک و مهربان . آن چنان که در گلستان زندگی به دنبال گل پرور خود باشیم و برای رسیدن به تو این (ای ) یگانه باغبان عالم هستی پرپر زنان برای پژمردگی گوی سبقت از هم برباییم چون که می دانیم این تویی که خاک را پاک می گردانی . ای گل آفرین می دانیم که اگر دگر باره مارا گل بیافرینی هرگز پژمرده نمی گردیم . برای رسیدن به تو از خار ها خواهیم گذشت  ودرگلستان دنیا خاک خواهیم شد به امید بخشش تو در بهاری جاودانه . خداوندا سپاسگزارم از این که فرصتی دوباره دادی تا خود را بسازم و شرمنده ام که همچنان بنده روسیاه و گناهکار توام . خداوندا از تو می خواهم تا زمانی که از من خشنود نگشته ای نابودم نسازی می گویند و می گویی که باید بخواهم تا تو بخواهی . خداوندا می دانم آن که شیطان را آفریده بر او بر تری دارد . خداوندا یاریم کن تا بر شیطان درون خود چیره گردم . خداوندا دنیا را در نظرم آن چنان پست گردان که هرچه دارم نثار راه تو سازم . آن چنان کن که در هر نفسی شاکر تو باشم . لحظه مرگ آن چنان شادم کن که که احساس کنم وقتی که چشمان خود را به روی دنیای دنی ببندم روح خود را در سرزمین همیشه بهاری تو خواهم دید ...... پایان .... نویسنده .... ایرانی  

4 نظرات:

ایرانی گفت...


آره داداش گل خسته نباشی آزد فور اور نازنین در داستان آبی عشق برام پیام گذاشته ..az4everدوست داشتنی ممنونم از پیام گرمت . شاد و سربلند باشی . با احترام : ایرانی

پنجشنبه ۱۴ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۶:۰۰ (GM

ایرانی گفت...

آره داداش گلم شب جمعه ات خوش الناز جان در داستان من و مامان و زندایی پیام فرستاده .. الناز جان عزیز و نازنین بابت پیام کوتاه ولی گرم وامیدبخشی که فرستادی بی نهایت سپاسگزارم . شاد و خندان باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز خسته نباشی . کولاک کردی . دیگه هرچی بود منتشر کردی . دستت درد نکنه . میگرن تومور نازنین همه در خیلی از داستانها پیام داده ..میگرن تومور عزیز و دوست داشتنی و سرعتی سپاسگزارم از تو به خاطر پیامهای گرم و دلنشینت در داستانهای دنباله دار , تک قسمتی , نقاب انتقام , مامان تقسیم بر سه , داستانهای تک قسمتی , هوس اینترنتی و بیست سال بعد ..شیها و روز های خوشی را برایت آرزومندم . در کنار عزیزان شاد و تندرست باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیزم الناز جان مجددا پیام گرمی برام فرستاده و گفته که از داستانهای لز همراه با احساس لطیف خوشش میاد اینم پاسخ همراه با معرفی چند داستان ...الناز جان مهربان و دوست داشتنی این برام افتخاریه که داستانهای منو پیگیری می کنی . در مورد لز داستانهای خیلی زیادی نوشتم و دربیشتر موارد این لز ها با لطافت خاصی همراه بوده حتی در داستانهای میسترس اسلیوی خشن که بعد اونو لطیفش کردم م شاید خیلی ها رو خونده باشی ولی چند تا رو معرفی می کنم 1-مامان خاله زشته 2-مامان آمپولی من که این از بچگی ادامه داره تا بزرگسالی وسی قسمتو ردکرده 3-خواهر خوب وخوشگلم 4-بازم یه سفر دیگه 5-حالا نوبت امر به معروفه 6-میسترس اسلیو لز بین که اسلیو یه حس لطیفی داره و با عشق تسلیم میشه 7 فقط یک نمره که یه دانشجو از استادش نمره می خواد و استاد لز بینه 8 -وسوسه پیروز که پس از کلی لز جوندار بین دانشجویان که دو سه تا دانشجوی مذهبی رو هم میارن توی خط داستان تبدیل میشه به سکس پسرای دانشجو با دخترا و خیلی از داستانهای دیگه که یادم نمیاد . شماره 8 رو فکر نکنم در سایت لوتی باشه و شماره 7 رو حضور ذهن ندارم . بقیه موجودند یا تاپیک جدا دارند یا در تاپیک داستانهای دنباله دار و تک قسمتی گنجونده شدن . در هر حال از توجه و حمایت تو عزیز نهایت تشکر را داشته سال نو پربرکتی را برای تو و عزیزانت آرزومندم . شاد و شاد و شاد باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر