ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای بهار

92... زمزمه بهار به گوش می رسد . زمزمه آزادی , زمزمه طبیعت سبز . ندای بهار به گوش می رسد که به فرمان بهار آفرین  همه سبزینه های زندگی آفرین را به میهمانی عشق فراخوانده است تامادر طبیعت دست نوازش بر سرشان کشد.  ندای بهار را می شنوم , ندای بهار را می بینم که با من از آزادی می گوید می گوید که شکوفه ها آزادند غنچه ها آزادند .  , جوانه ها آزادند چمنها آزادند می گوید که آزادی آزادست . چه زیباست طبیعت زیبا !نسیم می نوازد پرندگان می خوانند چمنها می رقصند . کس را با آزادگان کاری نیست . آنها عشق را قسمت می کنند شادیها را قسمت می کنند . دوست می دارم که با ندای بهار به خواب روم اما ندای بهار خود به خواب رفته است . بیدارشو .. بیدار شو ندای من !بهاری دیگر از راه رسیده است . بیدار شو می بینم که می خندی ندای من .می بینم که بیداری . می بینم که چشمانت را به روی طبیعت زیبا گشوده ای تا بهار بانو را از این شرمنده تر نبینی . ندای همیشه بهاری من با نگاهت به من می گویی که درد آخرین نگاهت را از یاد برده ای با نگاهت به من می گویی که زندگی زیباست عشق زیباست . بهار به دیدن تو شرمنده گشته است . احساس می کند که پیمان شکنی کرده . اما تو با نگاه و لبخند مظلومانه ات آرامش را به بهار باز می گردانی . بهار با تو آرام می گیرد و ما با ندای تو ندای همیشه بیدار به آغوش بهاری دیگر می رویم تا با ما از روشنی فردا بگوید . توبه  بهار جانی دوباره داده ای تا بر این باور باشد که  اورا بخشیده ای . چه زیباست آزادانه در سرزمین تو خرامیدن با تو که خرامان و ناز فروشان سایه ات را بر زمین سبزافکنده ای تا بار دیگر معجزه آفرینش را ببینیم . سلام بر ندای بهار بر بهار ندا . سلام بر ندای فریادی که به جای گل گلوله بر سینه اش نشانده اند تا با خون سرخش آخرین دقیقه های بهار خشک را آبیاری کند . تا به بهار بانوی خسته ما جانی دوباره دهد  تا در سر زمین با نوی ما باز هم چمنها برقصند ونسیم بهاری بنوازد . تورا در کنار خورشید می بینم و در میان ماه . ندای بهار به گوش می رسد که ندا ندای توست گل بوته های سبز وقتی که سر از خاک بر می آورند از خون سرخ تو می گویند . چه زیباست همه جا ! چه با شکوه می دانم که هنوز زیباییها در پس پرده زیباییها پنهان گشته اند رستاخیز آمده است در حالی که تو را در بهشت می بینم . از آن روز هراسانم که دیگر تو را نبینم . چون که با خون پاکت بهشت جاودان را خریده ای و من تنها به بهار دنیا دل خوش کرده ام . ندای بهار می آید صدای چشمه سار می آید  تمنای یار می آید . صدای پای گلزار می آید . ندای من تنها تو می دانی که آنها در کدامین بستر خفته بودند . تنها تو می دانی راز دلهای سبز را . تنها تومی بینی اشک بهار را ومی شنوی ندایش را. وقتی که راز ها با ساز ها هم آواز می گردند وقتی که چون پرنده ای سبکبال بر قله های عشق اوج می گیری بهارکان را می بینم که به فرمان معبود و خالق خویش در برابر نگاه جاودانه تو سرفرو می آورند . ندای بهار با من از بوی یار می گوید . باز هم تکرار , باز هم عشق  در خانه عشق , عاشقانه می خندد باز هم تکرار باز هم سر معشوقه بر سینه یار که این است ندای بهار . ندای بهار به من بگو که تنها نیستی . بگو که خوبان همه با تواند . بگو باز هم بگو . می خواهم که  محبوب را در نگاه تو محبوبه محبوب ببینم . می خواهم که با تو بخندم با تو که ندای بهاری شده ای . آری می دانم که ندای بهار از ندای بهار می گوید . احساس می کنم که در کنار منی  با من . احساس می کنم که هیچ فاصله ای بین من و تو نیست . آخر هر دو بها ررا دوست می داریم . هر دو به بهاران عشق می ورزیم  و من تو و بهاران هر دو را دوست می دارم . تصویر تو را در آسمان می بینم و تو را می بینم که بر ما و بهاران منت گذاشته ای از بهشت برین به بهشتک زمین آمده ای تا در جشن طبیعت همراهمان باشی . می خواهم در کنار تو باشم . فاصله ای نمی بینم اما این خیالی بیش نیست . تو در دنیای پاکیهایی . آن روز که  بهار بانو می رفت تا خود را برای خوابی دیگر آماده سازد تو چشمانت را بستی تا که محبوب تو بهار گونه تو را با چشمانی بسته غسل تعمیدت دهد . او تو را چون  نوزادی پاک و بیگناه به نزد خود و به آسمانها برد . چه سخت است از عرش  بر فرش غنودن . اما ملکه بانوی من تو به بهار بانوی ما حیاتی دیگر بخشیده ای . تو از بهار به بهاران رفته ای . ای زیبا ترین بهار خدا . هنوز رفتنت را باور ندارند .. رفتنت را باید که باور کرد ولی خفتنت را نه . با رفتنت بیدار گشته ایم . با ندای بهار با ندای همیشه بیدار بیدار گشته ایم . ندای بهار آمده است که زندگی ادامه دارد . که این است سایه ای از بهشت خدا که وعده اش را فرموده است . ندای آرمیده در بهار جاودان بهشت برین !این بوی عطر توست که همه جا به مشام می رسد . میهمان بهشتی ما باز هم بمان تا که شاید از برکت وجود تو هدیه هایی بهشتی نثار این سر زمین گردد . تا که شاید بهار بانو به لطف تو زیور طلایی , خود را چون تازه عروسی زیبا بیش از پیش بیاراید . ندای بهاری من تو را برای تمام فصول به یاد خواهم داشت . از تو خواهم نوشت تا زمانی که چشمانم را چون چشمان زیبای تو برای همیشه به روی این دنیا ببندم . بهار بهشتی وبهشت بهاری برتو مبارک باد !.. پایان .. نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر