ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت شصت و هفتم

وقتی اون لباشو رو لبام حرکت می داد من عکس العملی نشون نمی دادم . می خواستم بگم خیلی بی خیال و بی تفاوت هستم . -خیلی دلت واسه من تنگ شده بود روشنک . نه؟/؟ -نه .. واسه خودت کارت دعوت نفرست . من اصلا خیالم نیست . تازه خوشحال بودم که یه مدتی از شر  تو راحت و خلاص بودم . -اگه دلت می خواد پاشم برم -تو اگه می خواستی پاشی بری از اولشم نمیومدی . پس این قدر واسه من فیلم بازی نکن . بعد از رفتن تو و این که اون شب تو رو توی خماری گذاشتم با چند نفر دیگه بودم . -حالا میشه این قدر قهر و ناز نکنی ؟/؟ -من اهل ناز و قهر نیستم .  اصلا واسم مهم نیست . تویی که همش داری این مسئله رو پیش می کشی . تو کجا دیدی اصلا این دوستان شاهدن کی من شروع کردم . همش تویی که می خوای بحثو به اونجا بکشونی .. -پس میگی من حالا چیکارکنم -بهروز یا تو کس خلی یا منو کس خل گیر آوردی . وقتی اون جوری لخت افتادی رو من خب معلومه که باید چیکار کنی . نکنه فکر می کنی که باید نون بیار کباب ببر بازی کنیم . کیف می کردم اونو چپ و راست می پیچوندم و اذیتش می کردم ولی از این که یک بار دیگه داره بهم حال میده و ازم لذت می بره خوشحال بودم . خیلی به خودم فشار می آوردم که خونسردی خودمو حفظ کنم . پای سپیده هم در میون بود و این که اگه سخت می گرفتم ممکن بود بهروزو از دست بدم . ولی مردای مغروری مثل اون بیشتر عطش دسترسی به زنایی رو داشتند که خیلی سخت بهشون راه می دادند . سپیده همش در برابرش تسلیم بود و من باید تا اونجایی که جا داشت سیاست خودمو حفظ می کردم . فعلا که کار از این حرفا گذشته بود و فقط باید به لذت خودم فکر می کردم و این که چه طور باید حال کنم . بازم یک سکس دیگه . بازم یک تکرار دیگه . حالا اون چیزی که در سکس می تونست برام اهمیت داشته باشه این بود که با عشق و تمایل و لذت درون خودمو بذارم در اختیار یکی دیگه .. اول طرفمو قبول کنم بعد جسممو واسش آماده کنم . وقتی یه بار دیگه لباشو رو لبام گذاشت و حس کردم که کیرش به کسم چسبیده , دستامو دور کمرش حلقه زده خودمو قانع کردم که منم باهاش ور برم . یه خورده ای هم تخفیف بیام .. بدنش بهم لذت می داد . یه لذتی که از هیشکی دیگه نبرده بودم . ولی نمی خواستم که اونو با غرورش به من بده . هنوزم حس می کردم که دوستش دارم . هر چند این اولین باری نبود که عاشق وعاشقش  شده بودم . -حس می کنم که داری باهام آشتی می کنی . روشنک دستات دارن جادومی کنن . -حرفای قشنگی می زنی . به اینا میگن حرفای سر سکس . همین که سکس تموم شد این حرفا هم تموم میشه . انگار نه انگار . البته ما زنا این جوری نیستیم . ظاهر و.. نذاشت ادامه بدم . داشت بهم می گفت که بسه و دیگه تکرا ر نکنم . راستش در این چند روزه برای اولین بار حس کردم که حق با اونه و یه حرفی زده یا حرکتی کرده که درسته . چون منم به این که با اون باشم خیلی نیاز داشتم . اون دفعه خیلی حالشو گرفته بودم و این حقش نبود . وقتی کیرشو در عرض چاک کوسم قرار داد و بایه حرکت رو به جلوی کیر در کس می خواست لبخند پیروزی رو سر بده حس می کردم که تازه می خوام سکس شبانه امو شروع کنم . هوسم بر گشته بود .. نفسام تند شده لبامو می جویدم تا ازم صدایی در نیاد . -روشنک -چیه بهروز -خیلی دوستت دارم . می دونم که تو هم خوشت میاد .. -کدوم زنیه که لخت زیر یه مرد لخت دیگه باشه و خوشش نیاد . حتی اونایی که بهشون تجاوز میشه بالاخره یه جای کار خوششون میاد . این جور نیست که لذت نبرن . -ولی من از حالت و حرکاتت می فهمم که تو یه حس خاص دیگه ای داری . -نسبت به تو یا نسبت به سکس با تو -هر دوش .. هر چند هردوش میشه گفت یکیه -ازبس که وفا داری  و منم باتو احساس آرامش زیاد می کنم .اینم از اون متلک ها بود .  چشامو بسته بودم تا حرکت کیر بهروز رو در کسم بیشتر احساس کنم . دیگه دستام دور کمربهروز سست شده بود .. -دوستت دارم خانوم مهندس . چرا تو یه چیزی نمیگی .. -چی بگم . بگم دوستت دارم و اون وقت به وقت حال کردن از حال کردن با یکی دیگه برام بگی ؟/؟ می دونی حتی سکس  و این سکس گروهی و ضربدری رو که ما با هم داریم با همه بد بودنش در جامعه ما حرمت های خاص خودشو داره که باید اون حرمت ها حفظ شه ولی تو اینا رو نمی دونی . برات هیچ اهمیتی نداره .. -گفتم بس کن . حالا اگه ازت معذرت بخوام قبول می کنی ؟/؟ من اشتباه کردم . خوبه ؟/؟ رضایت میدی ؟/؟ .. عطش سکس و این که از من لذت ببره و با تسلیم شدن من غرور از دست رفته شو پیش خودش و دوستام به دست بیاره اونو بیش از پیش در مانده کرده بود . برای توانایی خودش اظهار ناتوانی می کرد . یه خورده عقب نشینی بد نبود . ولی باید طوری گارد می گرفتم که اگه قصد حمله داشت بتونم این بار ضربه محکم تری رو بهش وارد کنم . هر یک از دستامو گذاشتم یه طرف صورتش و نگاه در نگاه بازم مثل دو تا عاشق رفتیم تو نخ هم . -می دونم اگه بازم بهت بگم دوستت دارم تو با عملت بهم ثابت می کنی که دوستم نداری . -سعی کن خودت باشی روشنک . -فعلا دوست دارم که احساس منو حس کنی . کیرش رفته بودی توی کسم و منم صورتشو به صورتم چسبونده لباشو شکار کردم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر