ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 130

کوروش ! آهههههه کوروش .. حس می کنم دیگه تموم شد . دیگه حالا منم شدم یکی از خانومای تو . یکی از زنای تو . آخ که چقدر دلم می خواد اسم تو رو سرم باشه . -فرض کن که زنم شدی فرض کن که من و تو رفتیم  دفتر خونه و اسم تو توی شناسنامه من ثبت شد . مهم اونه که ما حالا کنار همیم . توی بغل هم . تازه یادم اومد که پرده اش ترکیده . می خواستم کیرمو درش بیارم نتونستم آخه نوشین افتاده بود روم -پسر نترس دلاور هخامنشی . خودشو کشید بالا تا کیر من بیاد بیرون . یه کیر سر خ و خون آلود . چی شده کوروش . می بینم که رنگت پریده . بابا جان این خونی که رو کیرت نشسته خون منه نترس و خودشو منو پاک کرد و همون کیرو گذاشت تو دهنش .. تعجب می کردم که یه پزشک چطور داره غیر بهداشتی کار می کنه . اینا همه باید از اثرات هوس باشه . وقتی که ساک زدنش تموم شد و ازش پرسیدم که چطور کیر منو با طعم خون گذاشت تو دهنش گفت می خواستم طعم خالص هوسو بچشم . خودشو کف تخت ولو کرد و پاهاشو به دو طرف باز کرد . -نوشین جون تو خودت الان داغون و زخمی هستی .. -عزیزم کوس زخمی درمون میشه ولی دل زخمی رو دیگه من چی بگم . باید از لحظه ها استفاده کنم . بیا روم . بیا تا از لحظه های عشق و هوس استفاده کنیم . لحظه هایی که واسه من شاید که دیگه هر گز بر نگردند . اندام تپل و گوشتی نوشین زیر بدن من تاب مقاومت نداشت . -آههههههه با سر کوسم بازی کن . لبامو ببوس ! سینه هام ,  زیر گلوم . پاهام تمام تنم .. ولم نکن .. بسوزون منو بذار کوسم بسوزه .. بذار همراه با لذت بسوزه . تا یه سال خوب نشه و من همش حس کنم که کیرت داره میره تو کوسم و میاد بیرون . تا من خوابشو ببینم .. کوروش منو بکن بکن حالا که بیدارم منو بکن . -قربونت نوشین پس الان دارم چیکار می کنم . حالا هم دارم همین کارو می کنم . حالا هم دارم می کنمت -تند تر عزیزم می خوام بیشتر حال کنم . از اونجایی که حس می کردم عشقبازی به این سبک باید اولین سکس نوشین عزیزم در طول زندگیش باشه تلاشمو کردم تا بتونم اونو به بهترین نحوی ارضاش کنم . همون جوری که خودش دوست داشت واسش یه خاطره بشه . کیرمو در آورده تا کوسشو میک بزنم و طعم کوس  لیسیده شدن و لذتشو هم بهش بچشونم . -نه نههههه کوروش این که بیشتر از کردن داره حال میده .. اوخ اوخ می خوام فرار کنم .. ولم نکن .. -بیا عزیزم بیا هر کاری دوست داری باهام انجام بده . موهای سرمو بکش . باهاش بازی کن . هر جای تنمو دوست داری چنگش بگیر نوشین .. -اووووففففف اوففففف کوسسسسسم من دیگه نا ندارم .. بوی خون و طعم کوس و خیسی نوشین فضای اون ناحیه رو پر کرده و منم دیگه با حداکثر سرعتی که می تونستم چونه ها و لبامو رو کوس نوشین می گردوندم همراه با مکیدن و زبون زدن ..  هرچی زور می آورد تاثیری نداشت . مجبور شد فشارشو رو به پایین بیاره . بالاخره ساکتش کردم . از حال رفته بود . می دونستم که یه زن در اون لحظات , لحظاتی که به ارگاسم می رسه نیاز به آرامش داره تا از اون چه که بر سرش اومده نهایت لذتو ببره . چند لحظه ای اونو به حال خودش گذاشتم تا کیف و حالش تکمیل شه . بعد با یه آرامش و اشتیاق خاصی لبامو گذاشتم رو لباش . اونم خیلی آروم  به لباش حرکت داد و دستشو گذاشت دور سرم تا اونو ببوسم . کیر شق شده ام هم رو کوس خیس و تنگش در حال غلت خوردن بود که با چند تا حرکت از دو طرف یه سره رفت تو کوس نوشین جون . -کوروش چه با هوس و احساس و خالصانه منو می بوسی ؟/؟ وچه عاشقانه ! خوب می تونی حس یه عاشقو به خودت بدی . -خب هوس و عشق مکمل همند . -بدون هوس میشه زندگی کرد ولی بدون عشق هرگز -تا بخوای  از هوس چه معنایی بکنی . گاهی وقتا میل به عاشق شدن هم خودش یه نوع هوسه . -کوروش تو رو خدا فلسفه و فلسفه بافی رو ول کن کنیم .. -باشه . -نوشین -جوووووون -حالا کوست بهت چی میگه -میگه که عروسیشه .. دیگه امروز ازم شکایتی نداره . بیچاره فکر می کنه هر روز از این خبراست دیگه نمی دونه همین یه روزه . نوشین طوری این حرفو بر زبون آورد که دلم یه جوری شد . واسه همین دیگه نذاشتم از این فکرا بکنه . دوباره غرق بوسه اش کرده و باهاش ور رفتم . طوری لذت می برد که حس کردم با تمام وجودش داره می خنده . حتی این خنده ها رو تو چشاش هم می دیدم . بااین که دوست داشتم زود تر توی کوسش آب بریزم ولی این هیجانو گذاشتم برای لحظات آخر که بتونم یه بار دیگه هم اونو ارضاش کنم و موفق هم شدم . -نوشین . -جوووووون . با سکوت و نگاه در چشای هم منظور همو می فهمیدیم . البته اون که نابغه بود وگرنه دوبار در کنکور سراسری رتبه اولو کسب نمی کرد . -حالا دیگه وقتشه که عسلتو بفرستی و بریزی توی کندوی من ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش گل و دوست داشتنی شب به خیر ! در ذیل پیام زمستان سلام چند پاسخ به نظریا نظرات داشتم که امیدوارم زحمتشو بکشی ممنونم ازت . در چند روز آینده دو سه روز غیبت خواهم داشت . احتمالا به یک سفر اجتناب ناپذیر خواهم رفت ولی داستانهای سه روز را یک دفعه منتشر خواهم نمود که از این نظر موردی نباشه ..می مونه نظرات .. هر وقت وقتش برسه اعلام می کنم ولی اگه خواننده ای نظر داد در این مدت دو سه روزه که من نبودم ..سلام مرا به همه برسان و اگه امکان داره پاسخشونو بدی ممنون میشم . این طرف رو هم یه کاریش می کنم . با تشکر از تو آره داداش مهربان و همه خوانندگان گل و با فرهنگ ایرانی و پارسی زبان و با درود بر همه شما خدا نگه دار ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش زحمتکش و مهربان !hossmaaa حسمای گرامی و خوش بیان پیامی در ذیل داستان بابا تقسیم بر سه ارسال داشته که به رسم ادب و احترام پاسخش را این چنین نوشته ام....حسما hossmaaa جان ! هزاران متن و هزاران سطر نوشته ام اما در برابر پیام زیبا و دلنشین شما واقعا نمی دانم چه پاسخی داشته باشم . در مقابل سادگی ,صداقت و تازگی کلام شما واقعا چه می توان نوشت ؟!از این که حس می کنم حسمای ما, ما را که این چنین در این مجموعه گرد هم آمده ایم تا با هم از عشق ها و لبخند ها و عشق به لبخند ها بگوییم , یک خانواده می داند .آره داداش ها , آرازمس ها , لوتی ها ,امیری ها شهوانی ها وایرانی ها به خاطر شما عزیزان و اندیشه های پاک شماست که می اندیشند و می نویسند . دلهای پاک , احساس پاک را می شناسد دلهای پاک حتی زیباییها را از دل زشتیها بیرون می کشد دلهای پاک اندوه و رنج را زیبا نمی داند اما با دیگران خندیدن و با دیگران گریستن را زیبا می داند .دردلهای پاک خود خواهی و غرور بیجا جایی و راهی ندارد . حسمای عزیز , آره داداش پرتلاش ونیک اندیش!وای انسانها ! زندگی زیباست با همه درد ها و رنجهایش , اگر زیبا بیندیشیم و زیبا عمل کنیم . اگر احساس کنیم که بذر نیکی ها به بار نشسته است . بنی آدم اعضای یکدیگرند (یک پیکرند )..که در آفرینش زیک گوهرند ..این کلام من به سر خواهد آمد اما همچنان احساس می کنم که هنوز نتوانسته ام با لبخند و حس زیبای حسمای عزیز بخندم (برای کلام گرمت پاسخی داغ داشته باشم ). برای توی دوست داشتنی و همه عزیزان آرزوی تندرستی ,موفقیت و سربلندی نموده ..باشد که با تداوم این دوستیها نشان دهیم که حقیقت را می توان از دل مجاز ها نیز بیرون کشید . خداوندبخشنده مهربان یار و یاور همه آفریدگانش باد ...ایرانی

 

ابزار وبمستر